رکوردی که روی کاغذ ماند؛ آیا وزیر نفت آمارسازی میکند؟

ادعای وزیر نفت درباره بالاترین تولید هفت سال اخیر، در حالی مطرح شد که میلیونها بشکه نفت روی آب سرگردان مانده و پولهای برنگشته همچنان بلای جان اقتصاد است.
گروه اقتصادی هفت صبح| امروز که سخنگوی دولت پشت تریبون ایستاد و با اعتمادبهنفس گفت ایران به بالاترین میزان تولید نفت در هفت سال گذشته رسیده، سالن خبرنگاران برای لحظهای از غرور و امید پر شد. جملهای که فاطمه مهاجرانی از قول وزیر نفت تکرار کرد، میتوانست نشانهای از توانمندی و آینده روشن صنعت نفت در کشور باشد. این خبر درست چند روز بعد از سخنان رهبر معظم انقلاب مطرح شد؛ سخنانی که صراحتاً از تولید پایین نفت انتقاد کرده و وزارت نفت را به بهرهگیری از نخبگان جوان و روشهای نوین اکتشاف فراخوانده بودند. همزمانی این خبر با انتقادهای رهبری، این پرسش را ایجاد میکند که آیا آمار درخشان وزیر نفت پاسخی شتابزده به آن انتقادها نیست؟
در پسِ این تبلیغات پرزرقوبرق، حقیقتی کاملاً متفاوت نهفته است. دادههای بینالمللی، از آژانس انرژی گرفته تا شرکتهای ردیابی نفتکشها، نشان میدهند صادرات واقعی ایران در ماههای اخیر چیزی میان ۱.۳ تا ۱.۶ میلیون بشکه در روز بوده است؛ عددی که با رکوردهای گذشته فاصلهای عمیق دارد. همزمان، گزارشها از وجود انبوهی نفت سرگردان روی آبها خبر میدهند. برآوردها از ۱۲۰ میلیون بشکه نفت بلااستفاده در نفتکشها حکایت دارند؛ محمولههایی که در دریا پرسه میزنند چون خریدار مطمئن یا مسیر تسویه مالی ندارند. آیا این همان رکورد تولید ادعایی است که باید به آن بالید؟
تصویر نفت روی آب، چیزی فراتر از یک آمار خشک است. هر بشکه سرگردان، سرمایهای است که میتوانست به بیمارستان، مدرسه یا پروژههای عمرانی تبدیل شود، اما حالا هزینه انبارداری روی آب را به بودجه ملی تحمیل میکند. هر روز تأخیر، خطر فروش با تخفیفهای سنگین یا حتی معاملات فاسد را افزایش میدهد. و بدتر از همه، این نفتها به جای ورود به اقتصاد کشور، به نشانهای از ناکارآمدی ساختار مالی وزارت نفت بدل شدهاند؛ ساختاری که بارها با انتصابهای بحثبرانگیز و بیاعتنایی به هشدارهای امنیتی زیر سؤال رفته است.
در چنین شرایطی، بالیدن به بهترین سطح تولید در هفت سال اخیر، بیشتر به یک مانور تبلیغاتی شبیه است تا دستاوردی اقتصادی. تولیدی که پشتوانه فروش و بازگشت ارز ندارد، چیزی جز انباشت بحران نیست. آمارسازی، هر قدر هم پررنگ و پرزرقوبرق باشد، نمیتواند جای شفافیت در صادرات و مدیریت مالی را بگیرد.
اکنون باید پرسید که مبنای این آمارها چیست و چرا با دادههای جهانی تناقض دارد؟ سرنوشت میلیونها بشکه نفت سرگردان و میلیاردها دلار پول برنگشته چه خواهد شد؟ چرا کمیسیون انرژی مجلس، که باید چشم بینای ملت باشد، در برابر این گزارشها سکوت اختیار کرده است؟
پاسخ نیافتن به این پرسشها معنایی روشن دارد؛ آمارهای پرطمطراق نه تنها نشانه پیشرفت نیستند، بلکه سندی بر ضعف نظارت و بحران شفافیت در وزارت نفت هستند. در نهایت، آنچه میماند نه تصویر افتخار، که روایت تلخ یک تناقض نفتی است؛ تناقضی که اگر پاسخی نیابد، اعتماد عمومی به آمارهای رسمی را بیش از پیش فرسوده خواهد کرد.