نه خانهای، نه پاسخی فقط سکوت

نهضت ملی مسکن، طرحی که با وعده خانهدار شدن مردم آغاز شد اما درقالب پروژههایی نیمه کاره متوقف ماند
هفت صبح، رضا رهسپار| طرح نهضت ملی مسکن، آخرین امید هزاران خانوار برای خانهدار شدن، به سرنوشتی دچار شده که پیش از آن، پروژه مسکن مهر نیز تجربهاش را پشت سر گذاشته بود: وعدههای بزرگ، منابع مبهم و پروژههای نیمهکارهای که سالهاست در آفتاب و باد رها ماندهاند. دولت سیزدهم در حالی وعده ساخت ۴ میلیون واحد مسکونی طی چهار سال را اعلام کرد که از همان ابتدا، نشانی از بودجه دقیق و شفاف در آن نبود. مهرداد بذرپاش، وزیر وقت راه و شهرسازی، با هیجان از افزایش سقف تسهیلات ساخت از ۵۵۰ میلیون به ۸۰۰ میلیون تومان گفت، اما این اعداد حتی در همان لحظه هم با واقعیت قیمتها هماهنگ نبودند. بانکها نیز در برابر این ارقام سکوت کردند و بعدها مشخص شد که توان تامین این میزان تسهیلات را ندارند.
وامهایی که هرگز پرداخت نشدند
وام ۸۰۰ میلیونی که قرار بود موتور محرک نهضت ملی باشد، حتی به نیمی از متقاضیان هم نرسید. در برخی استانها، متقاضیان ماهها پیگیر دریافت وام ماندند اما پاسخ مشخصی از بانکها نگرفتند. مدیران پروژهها هم با پشتگرمی به همین تسهیلات، عملیات اجرایی را آغاز کردند اما پس از مدتی، کارگاهها تعطیل شد و کارگران به خانه برگشتند. پروژههایی که قرار بود طی ۱۸ تا ۲۴ ماه به بهرهبرداری برسند، حالا در سومین یا چهارمین سال خود، همچنان اسکلتهای بیروحی هستند که در بیابانها جا خوش کردهاند.
تعاونیهایی که فقط پول گرفتند
در میان این نابسامانی، برخی شرکتهای تعاونی مسکن تبدیل به نقطه تاریک دیگری در ماجرای خانهدار شدن مردم شدهاند. این تعاونیها با عنوان «متولی ساخت» پا به میدان گذاشتند، اما بیشتر از آنکه سازنده باشند، دریافتکننده وجوه مردم بودند. در مواردی، اعضا بارها وجه واریز کردهاند، اما جز یک تابلو و چند خشت ابتدایی، چیزی عایدشان نشده است. توجیه تعاونیها، افزایش قیمت مصالح است. آنها با استناد به نوسان قیمت سیمان، میلگرد، آجر و دستمزد کارگر، بارها اعضا را به واریز وجه بیشتر دعوت کردهاند. اما نکته اینجاست که حتی پس از این واریزها، پیشرفت فیزیکی پروژهها همچنان نزدیک به صفر باقی مانده است.
پروژههایی که بدون نظارت رها شدند
فقدان نظارت سازمانیافته از سوی نهادهای مسئول، زمینه را برای تخلفات گسترده مهیا کرده است. نه وزارت راه و شهرسازی و نه استانداریها، پاسخگوی وضعیت این تعاونیها نیستند. بارها اعضای ناراضی در برابر ادارات راه و شهرسازی تجمع کردهاند، اما جز وعده پیگیری، خروجی ملموسی نداشتهاند. حتی در برخی موارد، مسئولان دولتی انگشت اتهام را به سمت خود مردم گرفتهاند و آنها را به «ضعف در تامین آورده» متهم کردهاند.
مردم، بازیچه یک طرح ناکام
بسیاری از خانوادههایی که در طرح نهضت ملی مسکن ثبتنام کردهاند، از طبقات متوسط و پایین جامعه هستند. این افراد با فروش طلا، وامهای خرد و قناعت در معیشت، آورده اولیه را تهیه کردند. اما حالا با گذشت چند سال، در شرایطی قرار دارند که خانهای در کار نیست و سرمایهشان نیز در حساب تعاونیها یا پیمانکاران معلق مانده است. هیچ پاسخ روشنی هم درباره سرنوشت پولها ارائه نمیشود. حتی در مواردی، اعضا برای گرفتن یک پرینت ساده از میزان واریزی خود، باید چندین بار به دفتر تعاونی مراجعه کنند. واگذار کردن عضویت نیز کار دشواری شده است.
پیمانکارانی که پا پس کشیدند
افزایش سرسامآور هزینههای ساخت باعث شده پیمانکاران هم تمایلی به ادامه همکاری نداشته باشند. برخی شرکتها، قراردادهای امضا شده را رها کردهاند. برخی دیگر هم شرط ادامه کار را افزایش قیمتها و تسویه کامل با قیمت روز گذاشتهاند. این در حالی است که تعاونیها خود با بحران مالی مواجهاند و اعضا نیز دیگر توان پرداخت وجوه جدید ندارند.در چنین شرایطی، پروژهها در بلاتکلیفی باقی ماندهاند. نه امکان ادامه وجود دارد، نه توان بازگرداندن پول مردم. این همان وضعیتی است که مردم به آن میگویند «سراب تعاونیها.»
قیمتها از متقاضیان جلو زدند
تورم افسارگسیخته در بازار مسکن، فاصله میان قدرت خرید مردم و قیمت واقعی ساخت را به یک دره عمیق تبدیل کرده است. در برخی پروژهها، متری ۸ تا ۱۰ میلیون تومان در زمان ثبتنام پیشبینی شده بود. اما حالا هزینه تمام شده واحدها بیش از ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان در هر متر است. این یعنی برای یک واحد ۹۰ متری، متقاضی باید بیش از ۲ میلیارد تومان دیگر بپردازد؛ مبلغی که برای بسیاری، حتی تصورش هم ممکن نیست.
سیاستهایی که از ابتدا ناقص بودند
بخش بزرگی از مشکلات فعلی، نتیجه تصمیمات شتابزده و طراحی ناقص اولیه است. وقتی یک طرح ملی با این ابعاد شروع میشود، اما نه منابع مشخص دارد، نه زمین مناسب تأمین شده و نه مدل مالی روشن دارد، نتیجه چیزی جز بیاعتمادی و بحران نخواهد بود. دولت سیزدهم بدون در نظر گرفتن این موارد، با شتاب وعده ساخت ۴ میلیون واحد را داد و حالا، این مردم نگونبخت هستند که باید تاوان سنگینش را بپردازند.
نه بازخواست، نه پاسخگویی
یکی از تلخترین بخشهای ماجرا، نبود پاسخگویی شفاف از سوی مقامات است. نه مقام مسئولی استعفا داده، نه تعاونی متخلفی بازخواست شده و نه حتی گزارشی دقیق از پروژههای نیمهتمام منتشر شده است. همین خلأ شفافیت، زمینه را برای گمانهزنی و بدبینی مردم گستردهتر کرده است. برخی متقاضیان حتی از احتمال ورشکستگی کامل برخی پروژهها سخن میگویند و بعضی از سهامداران نیز، از پیگیری حقوقی ناامید شدهاند.
طرحی که قرار بود امید باشد، به دردسر تبدیل شد
نهضت ملی مسکن قرار بود امیدی تازه در دل طبقه متوسط باشد، اما حالا به کابوسی پرهزینه تبدیل شده است. پروژههایی که روزی با وعده «تحویل یکساله» آغاز شدند، حالا چهارمین یا سومین سال انتظار را پشت سر میگذارند. در این میان، تعاونیهایی هستند که همچنان به جذب وجوه جدید ادامه میدهند، بیآنکه تعهدی برای تحویل داشته باشند.
راهحل در کجاست؟
برای برونرفت از این بحران، نیاز به یک تصمیم ملی و اراده جدی در بالاترین سطوح وجود دارد. شفافسازی فوری پروژهها، برخورد با تعاونیهای متخلف، تعیین تکلیف وجوه پرداختی مردم و بازنگری در شیوه اجرای طرح، باید در دستور کار قرار گیرد. در غیر این صورت، پروژه نهضت ملی به سرنوشت تلخ مسکن مهر دچار خواهد شد؛ خاطرهای از وعدههای عملنشده. هر چند مسکن مهر در نهایت به خانه هایی دور از شهر و کم کیفیت تبدیل شد ولی طرح اخیر، همین را هم به دنبال نداشته است.