پیامکی که به قصد شکستن دل مخاطب ارسال میشود
چطور میخواهید جواب کسی که مادرش را از دست داده بدهید؟
هفت صبح| توی دورهای زندگی میکنیم که آدم رسما نمیتواند به خلوت پاک و معصومانه خودش اعتماد کند. حتما برای شما هم پیش آمده که با دوستان و خانواده سرگرم صحبت درباره چیزی بودهاید و بد گوگل بدکاره تبلیغ خرید همان چیز را برای برایتان ارسال کرده است.
شاید باور نکنید ولی من چند مورد سراغ دارم که فقط به خرید چیزی فکر کردهام و گوگل همان کار را برایم انجام داده است. حالا فکر کنید بعضیها در چنین وضعیتی هنوز کلی پول برای ارسال پیامک فلهای به شمارههای بیربط پرداخت میکنند.
اپلیکیشن شاد یک مثال درست و آموزنده است. شنبه همین هفته برایم پیامک فرستادهاند با این متن: دانشآموز عزیز! تا 10 دی فرصت داری برای مادر مهربانت بنویسی و به فلان شماره پیامک کنی تا در پویش همیشه رفیق شرکت کنی. شاد، اپلیکیشن بچه مدرسهایها برای برگزاری کلاسهای آنلاین و آموزش مجازی است.
نهایتا میتواند شماره والدین بچههامحصلها را هم داشته باشد و گهگاهی برایشان اطلاعرسانی انجام دهد اما اینکه سر سامانه پیامکی را به هر طرفی بگیری و SMS تبلیغاتی برای کشیدن نقاشی بفرستی واقعا اشتباه بزرگی است. من تقریبا 20 سال پیش از فضای مدرسه و نقاشی کشیدن دور شدهام و دوروبرم هیچ بچهای نیست که بخواهم به واسطه ارسال پیامک مشتاق حضور در پویش سامانه شاد شوم.
به نظرم اینکه شر کرونا از سر جهان هستی کم شده و ترافیک اپلیکیشن پایین آمده، نباید باعث شود مالکان شاد در تبلیغات خود مرتکب شلختگی شوند. اصلا گور بابای پول و بودجه، اگر پیامکتان چرخید و خیلی اتفاقی افتاد توی آغوش کسی که مادرش را از دست داده، چطور میخواهید جواب خدا را بدهید؟
مشابه این اشتباه را یک سایت معروف فروش اینترنتی لباس، دو سال پیش در روز پدر انجام داد. مثلا پیش خودشان فکر کرده بودند، بامزه میشود اگر با نوشتن متنی تعاملی از مخاطبان خود بخواهند بهترین هدیه روز پدر را روی سایتشان پیدا کنند. پیامک برای گروه کثیری ارسال شد و خب بعضی مخاطبان بر اثر جبر روزگار از سعادت داشتن پدر محروم شده بودند.
آن پیامک تبلیغاتی حتی اگر یک نفر را تا آخر عمر از سایت و فروشگاه منزجر کرده باشد، نویسندگانش باخت بزرگی دادهاند. پیش خودمان بماند؛ سایت معروفی که دربارهاش حرف میزنم یدطولایی در گافهای تبلیغاتی دارد. یک مرتبه تصمیم گرفتم تلفن را بردارم و ازشان شکایت کنم. کسی که تلفن را جواب داد، خیلی جدی منکر همه چیز شد و گفت برای نوشتن، ارسال و به طور کلی اجرای کمپینهای تبلیغاتیشان کلی فکر میکنند تا یک وقت خدای نکرده اسپم نشوند.
بعد صدایش را پایین آورد و برای اینکه ثابت کند در کارشان تخصص دارند، گفت مثلا پیامکهای تخفیف لوازم آرایشی را فقط برای خریداران قبلی ارسال میکنیم. جلوی خندهام را بهسختی گرفتم و بهشان گفتم مشکل همین اعتمادبهنفس زیاد است چون خود من یکبار با شماره همسرم از آنها لوازم آرایشی خریده بودم و از آن به بعد تمام پیامکها تبلیغاتی و اطلاعرسانی تخفیفها برای آن بنده خدای از همهجا بیخبر میرفت.
گاهی وقتها آدم دلش میخواهد سرش را از دست این میزان اعتمادبهنفس بکوبد توی دیوار. باورتان میشود بعضیها هنوز نمیدانند آبان اسم مرد است یا زن؟ احتمالا به همین دلیل گاهی پیامک فروش محصولات ویژه آقایان دریافت میکنم که خوب به خاطر نوع کارشان نباید بهشان خرده گرفت. در عوض از پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ انتظار ندارم پیامک دعوت به استفاده از کلاه ایمنی و رعایت قوانین و مقررات رانندگی را برایم ارسال کند و بالای پیامک بنویسد: موتورسوار عزیز!
چه موتوری و کدام موتورسوار؟ شما خودتان حاضر نیستید به ما گواهینامه بدهید ضمن اینکه قسم میخورم در زندگیام تا حالا سوار موتور نشدهام چون مثل سگ از آن وحشت دارم. پیامک دیگری که به نظرم جز هدر دادن سرمایه یک کسبوکار و تراشیدن اعصاب مخاطب دستاوردی ندارد، پیامکهای اسنپفود است.
پیامکها معمولا پس از ثبت سفارش و پرداخت الکترونیکی برای مشتریان ارسال میشود و با لحنی لوس و مصنوعی به آنها میگوید: میدونستی سفارشت از رستوران فلان میتونست 2 هزار و 500 تومان تخفیف بیشتر داشته باشه اگر 100 هزار تومان به من میدادی تا اشتراک اسنپ پرو برات فعال کنم؟
نمیدانم چند نفر تا الان با خواندن این پیامک آب از لبولوچهشان آویزان شده و مجاب شدهاند اشتراک اسنپ پرو بخرند ولی اگر هر چه زودتر به من یکی یاد ندهند چطوری گزینه انصراف از دریافت پیامک را فعال کنم، قول میدهم عنقریب دستم را بگذارم روی خود اپلیکیشن اسنپفود و دکمه ضربدر کنار آن را بزنم. والا! آدم که اعصابش را از سر راه نیاورده.