کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۹۱۲۲
تاریخ خبر:

رقص بندری اعداد در فاکتور فروشگاه زنجیره‌ای

رقص بندری اعداد در فاکتور فروشگاه زنجیره‌ای

اعدادی ‌که مو به تن آدم سیخ می‌کند

هفت صبح| ‌ به اکرم گفتم بدبخت شدیم. جدی نگرفت یا شاید پیش خود فکر کرد دیوانه شده‌ام. پس جواب داد یه چیز تازه بگو. گفتم نه؛ اتفاقاً جدی می‌گم و دستش را کشیدم بردم فروشگاه زنجیره‌ای سر کوچه. یک چرخ‌دستی برداشتم. از این‌هایی که زمانی نه‌چندان دور آدم هروقت حالش گرفته بود و حوصله نداشت، دستش می‌گرفت و با چرخیدن بین قفسه‌های مختلف، پرش می‌کرد و به خیال خودش با خرید درمانی خوشحال می‌شد ولی حالا خودشان آیت و نشانه‌‌ای هستند برای اینکه آدم غمبرک بزند. به اکرم نگاه کردم و گفتم بیا تا بهت ثابت کنم.

 

یک کیسه برنج پنج کیلویی ایرانی برداشتم و گرفتم جلوی صورتش. برچسب قیمت می‌گفت آن را 675 هزار تومان حساب می‌کنند. اکرم با اعتراض پرسید حالا چرا خارجی نه؟ صاف توی چشم‌هایش زل زدم و گفتم آدم باید به خودش احترام بگذارد و تا بفهمد از کجا خورده، کیسه شکر یک کیلویی، با قیمت 49 هزار تومان را به چرخ خرید اضافه کردم. پشت‌بندش رب گوجه فرنگی 700 گرمی با قیمت 42 هزار و 300 تومان برداشتم.

 

بعد رفتم سراغ قفسه روغن، یک بطری 900 میلی‌لیتری روغن آفتابگردان و یک بطری 900 میلی‌لیتری روغن سرخ‌کردنی انداختم توی چرخ خرید. روغن اول 50 هزار و 500 تومان و روغن دومی 48 هزار و 500 تومان قیمت داشت.چرخ را هل دادم. اکرم سرش را از توی گوشی بیرون آورد و دنبالم آمد. رسیدم جلوی قفسه ماکارونی و یک بسته 500 گرمی برداشتم.

 

سعی کردم قیمتش را بخوانم اما جای بدی چاپ شده بود. آن را برگرداندم سرجایش و دستم رفت سمت یک بسته 700 گرمی. اکرم با اعتراض گفت: داری ولخرجی می‌کنی ها! در آخرین لحظه موفق شدم عدد 27 هزار و 500 تومان را بخوانم. رو کردم به اکرم و گفتم تازه کجاشو دیدی.

 

برای اینکه نشان بدهم در تصمیم جدی هستم، بسته 500 گرمی چای خارجی را نشانه رفتم هرچند در آخرین لحظه دلم طاقت نیاورد. دوتا آدم هستیم زیر یک سقف زندگی می‌کنیم و آنقدرها چای نمی‌خوریم. بسته 100 گرمی اجازه می‌دهد گاهی وقت‌ها زیاده‌روی هم بکنیم. پس یکی از آنها را انتخاب کردم و حواسم بود رویش عدد 72 هزار و 700 تومان را نوشته‌اند.

 

ایستگاه بعدی قفسه لبنیات بود. جایی که تاچشم کار می‌کند، ماست و شیر و دوغ و پنیر و کره و خامه را روی‌هم تلنبار کرده‌اند. پنیر 200 گرمی روزانه، انتخاب بدی نیست. حداقل برای ما که پنج روز در هفته صبحانه‌مان را توی محل کار می‌خوریم، کفایت می‌کند. قیمت این یکی 40 هزار تومان است.

 

دستم رفت سمت ماست‌ها و یک سطل دو کیلویی ماست کم‌چرب ارزانقیمت برداشتم ولی راستش را بخواهید، خودمان معمولا در مورد ماست سخت‌گیری می‌کنیم. این مرتبه بحث فرق می‌کرد چون قصد دارم به اکرم ثابت کنم، بدبخت شده‌ایم، انتخابم همان سطل ماست با قیمت 61 هزار و 800 تومان بود.

 

چرخ را هل دادم سمت قفسه کنسروها و به اکرم گفتم بیا. پشت سرم صدای پاهایش را شنیدم که روی زمین کشیده می‌شد. صدای روی اعصابی‌ است و دلم می‌خواهد از این فرصت استفاده کنم و ازتان خواهش کنم این کار را نکنید. واقعاً باعث آزار دیگران می‌شود. دوتا کنسرو ماهی تن باقیمت 87 هزار و 500 تومان به چرخ خریدمان اضافه کردم.

 

چهارتا کنسرو لوبیاچیتی هم لازم داریم؛ چون هوا سرد شده و جمعه اول وقت به آدم می‌چسبد. چهارتایشان با هم تقریباً می‌شود 200 هزار تومان. قبل از اینکه آنها را داخل چرخ رها کنم، دلم لرزید. واقعاً آدم به چنین ولخرجی نیاز دارد؟ آن هم در شرایطی که توی خانه، میان قفسه خواربار، کلی لوبیا چیتی داریم. هر چهارتا را برگرداندم سر جایشان و به اکرم گفتم بزن بریم.

 

خمیردندان مهم است و نمی‌شود از آن گذشت. قیمت تیوب 100 میلی‌لیتری خمیردندان داخلی با لایسنس خارجی حدودا 63 هزار تومان می‌شود. شامپو در قیمت‌های مختلف پیدا می‌شود. برای کمک به اقتصاد خانواده انتخاب من یک بطری 750 گرمی شامپو ایرانی با قیمت 78 هزار و 300 تومان است. کنارش شامپوی بدن لازم داریم و خوشبختانه این یکی را با 58 هزار تومان هندل می‌کنیم.

 

مایع دستشویی 500 گرمی با قیمت 46 هزار تومان مورد بعدی است که به چرخ خرید اضافه می‌شود. مایع لباسشویی یک کیلویی و مایع ظرفشویی هر دو غیرقابل چشم‌پوشی هستند. قیمت اولی 72 هزار تومان و قیمت دومی 43 هزار تومان می‌شود.

 

چرخیدن بین شوینده‌ها حس خوبی دارد و حالم را جا می‌آورد. اگر بخواهم به دل خودم خرید کنم، حتما باید شوینده سطوح، از گاز پاک‌کن گرفته تا تمیزکننده سرویس بهداشتی و شیشه‌شور بردارم اما مطمئنم بدون آنها هم می‌توانم حرفم را به اکرم اثبات کنم. پس چرخ را هل دادم و گفتم بریم. اکرم گفت خیلی مونده؟ سرم را آرام و با طمانینه به سمت بالا تکان دادم.

 

چرخ‌دستی را جلوی قفسه پروتئین نگه داشتم. دستم رفت سمت یک بسته گوشت چرخ‌کرده؛ از آنهایی که رویش بزرگ نوشته‌اند تنظیم بازار و قیمتش 275 هزار تومان است. با اینکه ساعت از پنج گذشته، هنوز گوشت گرم تنظیم‌بازار گوساله در فروشگاه وجود دارد. البته همیشه نمی‌توانید مثل من خوش‌شانس باشید. برای این یکی باید 285 هزار تومان پول بدهیم.

 

بین مرغ پاک‌شده، یک بسته ران بدون پوست و یک بسته سینه برداشتم. وزن هرکدامشان دو کیلوگرم است و به ترتیب 279 هزار تومان و 342 هزار تومان قیمت دارند. کارم تمام شده. به اکرم گفتم بریم صندوق؟ بدون اینکه چیزی بگوید چرخید سمت صندوق.

 

جایی که قرار بود، چرخ خرید را جلوی صندوق‌دار خالی کنیم و او پس از گذراندن تک‌تک بسته‌ها و کیسه‌ها و بطری‌ها و شیشه‌ها، لبخندی تصنعی تحویلمان بدهد و عدد را به زبان بیاورد که مو به تن آدم سیخ می‌کند. موقع بیرون رفتن، رو کردم به اکرم و گفتم قسمت بد ماجرا اینجاست که زور زدم تا حد ممکن از برداشتن چیزهای غیرضروری پرهیز کنم.

 

کدخبر: ۵۶۹۱۲۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر