کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۴۰۵۵۸
تاریخ خبر:
گزارشی از شگرد مافیای بورس و حقوقی‌ها‌ در ایجاد صف‌های ساختگی

صف بخرید، ضرر کنید!

صف بخرید، ضرر  کنید!

سهامداران خرد در موج‌های هیجانی خرید کردند اما در صف‌های فروش قفل شدند و فرصت خروج از زیان را از دست دادند

هفت صبح| در بازار سرمایه ایران، آنچه زیان‌آور است همیشه سقوط قیمت‌ها نیست؛ گاه این «اعتماد» است که سقوط می‌کند. در سال‌هایی که بورس به‌عنوان ناجی اقتصاد معرفی شد و مردم با رویای سودهای نجومی به صف شدند، صحنه‌ای  شکل گرفت که بیشتر به یک تئاتر از پیش‌نوشته‌شده شباهت داشت تا بازاری رقابتی. بازیگران اصلی این نمایش، نه سرمایه‌گذاران خرد، بلکه نهادهایی بودند که با ابزارهای پنهان، روایت بازار را بازنویسی کردند.

 

در این نمایش، صف‌های خرید به‌جای آنکه نشانه تقاضای واقعی باشند، به دکورهای فریبنده بدل شدند؛ صف‌هایی که با چند کلیک ساخته می‌شدند و با چند دستور معاملاتی فرو می‌ریختند. در پس این پرده، حقوقی‌هایی ایستاده بودند که با تسلط بر جریان اطلاعات، نقدینگی و روان بازار، نه‌تنها قیمت‌ها را کنترل می‌کردند، بلکه احساسات عمومی را نیز به بازی می‌گرفتند. در بزنگاه‌های بحرانی از تنش‌های سیاسی تا سایه جنگ همین بازیگران با صدور سیگنال‌های منفی، موجی از ترس را به راه انداختند و سهامداران خرد را به فروش در کف قیمت واداشتند.

 

این گزارش، نه صرفاً روایت یک تخلف، بلکه کالبدشکافی یک ساختار معیوب است؛ ساختاری که در آن، سود از مسیر نوسان‌گیری حقوقی‌ها می‌گذرد و زیان، سهم همیشگی مردمی‌ست که با اعتماد وارد شدند و با ناامیدی خارج شدند. اینجا، بازار نه میدان رقابت، که صحنه‌ای برای بازتوزیع ناعادلانه ثروت شده است و اگر اصلاح نشود، این نمایش همچنان ادامه خواهد داشت.

 

واقعیت این است که از سال ۱۳۹۹، با تبلیغات گسترده و دعوت‌های عمومی دولت به مشارکت در بازار سرمایه، میلیون‌ها نفر از مردم بدون آموزش کافی و تحلیل بنیادی وارد بورس شدند. این ورود گسترده، در کنار ضعف زیرساخت‌های نظارتی و آموزشی، زمینه‌ساز شکل‌گیری رفتارهای هیجانی در معاملات شد. یکی از پدیده‌های رایج در آن دوره، «صف‌نشینی» بود؛ جایی که هر نمادی با صف خرید، به‌سرعت توجه سهامداران خرد را جلب می‌کرد و به‌عنوان نشانه‌ای از سودآوری تلقی می‌شد.

 

در همین فضا، گروه‌هایی از بازیگران بزرگ بازار که در ادبیات رسانه‌ای به «مافیای بورس» شناخته می‌شوند با استفاده از قدرت نقدشوندگی، دسترسی به اطلاعات و هماهنگی در معاملات، صف‌های خرید ساختگی ایجاد کردند. این صف‌ها، اغلب با سفارش‌های سنگین در سقف قیمت روز شکل می‌گرفتند، اما پشتوانه واقعی نداشتند و صرفاً برای جلب توجه عمومی طراحی شده بودند.

 

تله مافیای بورسی برای سهامداران خرد

سهامداران خرد، که عمدتاً تازه‌وارد بودند، با دیدن این صف‌ها به‌صورت هیجانی وارد معاملات می‌شدند و در سقف قیمتی خرید می‌کردند. پس از جذب نقدینگی، حقوقی‌ها و بازیگران هماهنگ‌شده، سفارش‌های خرید را لغو کرده یا با عرضه سنگین، صف را می‌شکستند. این اقدام باعث ریزش قیمت و تشکیل صف فروش می‌شد. با توجه به محدودیت دامنه نوسان، نمادها در کف قیمتی قفل می‌شدند و سهامداران خرد امکان خروج نداشتند. این چرخه بارها در نمادهای مختلف تکرار شد و زیان‌های سنگینی را به مردم تحمیل کرد.

 

در شرایط بحرانی مانند جنگ، تنش‌های سیاسی یا بحران‌های اقتصادی، این رفتارها شدت بیشتری یافت. بازیگران بزرگ بازار با صدور سیگنال‌های نزولی و تشدید فضای روانی منفی، سهامداران خرد را به فروش در کف قیمت وادار کردند. در حالی که حقوقی‌ها با معاملات بلوکی، نقدشوندگی بالا و دسترسی به اطلاعات بنیادی، از این نوسانات سود می‌بردند، مردم در صف‌های فروش گرفتار شدند و سرمایه‌شان را با زیان فروختند.

 

ابزارهای حقوقی‌ها در این چرخه سودجویانه، متنوع و قدرتمند بودند. از جمله دسترسی به گزارش‌های مالی پیش از انتشار، امکان معاملات بلوکی، استفاده از الگوریتم‌های معاملاتی، نفوذ در رسانه‌ها و کانال‌های تحلیل‌نما برای جهت‌دهی افکار عمومی و بهره‌برداری از دامنه نوسان و حجم مبنا برای کنترل روند قیمت. این ابزارها، در غیاب نظارت موثر، به ابزاری برای دور زدن سهامداران خرد بدل شدند.

 

پیامدهای این رفتارها، فراتر از زیان‌های مالی بود. بی‌اعتمادی به بازار سرمایه، خروج سرمایه از بورس و افزایش شکاف اطلاعاتی و قدرتی میان بازیگران بزرگ و مردم، از جمله نتایج این ساختار معیوب بود. بسیاری از مردم از سال ۹۹ تاکنون در نمادهایی گرفتار شده‌اند که پس از صف‌سازی، دچار ریزش شدید شدند و هنوز نتوانسته‌اند سرمایه خود را بازیابی کنند.

 

 نقش حقوقی‌ها در نوسان‌گیری از سهامداران

در ادامه این چرخه معیوب، نقش حقوقی‌ها به‌عنوان بازیگران اصلی بازار سرمایه ایران، ابعاد پیچیده‌تری به خود می‌گیرد. برخلاف تصور رایج که حقوقی‌ها را صرفاً به‌عنوان نهادهای حمایتی و متعادل‌کننده بازار می‌شناسد، در عمل بسیاری از این نهادها با در اختیار داشتن حجم بالایی از سهام شرکت‌ها، به بازیگران اصلی نوسان‌گیری در کف قیمتی تبدیل شده‌اند.

 

حقوقی‌ها به‌واسطه مالکیت عمده در نمادها، عملاً کنترل روند قیمتی سهم را در اختیار دارند. در شرایطی که بازار در رکود یا فضای منفی قرار دارد چه به‌دلیل تحولات سیاسی، چه بحران‌های اقتصادی یا حتی جنگ این نهادها با حفظ قیمت در محدوده‌های پایین، اقدام به خریدهای تدریجی و نوسان‌گیری در کف می‌کنند. آن‌ها با استفاده از ابزارهایی چون معاملات بلوکی، سفارش‌گذاری هوشمند و هماهنگی در عرضه و تقاضا، قیمت سهم را در محدوده‌ای خاص نگه می‌دارند و در همین بازه، بارها از نوسانات محدود سود می‌برند.

 

زمانی که فضای عمومی بازار اندکی مثبت می‌شود مثلاً با انتشار یک خبر سیاسی یا وعده حمایتی از سوی دولت حقوقی‌ها با افزایش محدود قیمت و ایجاد جو روانی مثبت، سهام را در قیمت‌های بالاتر به سهامداران خرد می‌فروشند. این روند، نه‌تنها به نوسان‌گیری مستمر حقوقی‌ها منجر می‌شود، بلکه باعث می‌شود سهامداران خرد که در دوره‌های رکود، سهم خود را نگه داشته‌اند، در اولین موج مثبت، به امید جبران زیان، اقدام به فروش کنند؛ بی‌آنکه واقعاً از رشد پایدار سهم بهره‌مند شوند.

 

چرا سهامداران خرد در تله می‌افتند؟

الگوی رفتاری حقوقی‌ها و مافیای بورسی، در کنار نبود ابزارهای پوشش ریسک، ضعف در آموزش مالی عمومی و نبود شفافیت در رفتار حقوقی‌ها، موجب شده تا بخش بزرگی از سهامداران خرد در سال‌های اخیر نه‌تنها سودی از بازار سرمایه کسب نکنند، بلکه زیان‌هایی سنگین را متحمل شوند. بررسی بازدهی پرتفوی بسیاری از این افراد نشان می‌دهد که حتی در مقایسه با سود سپرده‌های بانکی، عملکرد بورس برای آن‌ها منفی بوده است.

 

در واقع، بازار سرمایه ایران در سال‌های اخیر برای بخش بزرگی از مردم، نه یک فرصت سرمایه‌گذاری، بلکه به میدانی برای انتقال ثروت از سهامداران خرد به بازیگران بزرگ بدل شده است. این وضعیت، اگرچه در ظاهر با نوسانات طبیعی بازار توجیه می‌شود، اما در باطن، حاصل ساختاری است که در آن حقوقی‌ها با ابزارهای انحصاری، نبود نظارت موثر و خلأ آموزش عمومی، به‌راحتی می‌توانند از نوسانات قیمتی بهره‌برداری کنند در حالی که سهامداران خرد، بدون ابزار دفاعی، تنها نظاره‌گر زیان‌های خود هستند.

 

ادامه این روند، نه‌تنها به خروج سرمایه از بازار و کاهش مشارکت عمومی منجر می‌شود، بلکه اعتماد عمومی به نهاد بازار سرمایه را نیز به‌شدت تضعیف می‌کند. بازسازی این اعتماد، نیازمند اصلاحات عمیق در ساختار نظارتی، شفاف‌سازی رفتار حقوقی‌ها و بازتعریف نقش آن‌ها از نوسان‌گیر به حامی بازار است. در غیر این صورت، بازار سرمایه به‌جای آنکه موتور محرک اقتصاد باشد، به ابزاری برای بازتوزیع ناعادلانه ثروت بدل خواهد شد.

 

چگونه دست مافیا را ببندیم؟

برای اصلاح این وضعیت، مجموعه‌ای از اقدامات ضروری است. نخست، شفاف‌سازی معاملات حقوقی‌ها و افشای نیت خرید و فروش آن‌ها. دوم، محدودسازی سفارش‌های بدون پشتوانه در صف‌های خرید و فروش. سوم، تقویت نظارت بر معاملات مشکوک و هماهنگ‌شده. چهارم، آموزش عمومی برای ارتقای سواد مالی مردم و پنجم، بازنگری در دامنه نوسان و حجم مبنا برای جلوگیری از قفل‌شدن نمادها.

 

آنچه در سال‌های اخیر رخ داده، نه صرفاً یک سوءاستفاده معاملاتی، بلکه بازتابی از ضعف ساختار نظارتی، تمرکز قدرت و نبود آموزش عمومی بوده است. اگر اصلاحات ساختاری و شفاف‌سازی جدی صورت نگیرد، بازار سرمایه به‌جای بستری برای رشد اقتصادی، به میدان بازی برای سودجویان بدل خواهد شد و اعتماد عمومی که سرمایه اصلی هر بازار است، برای همیشه از دست خواهد رفت.

 

برای پیگیری اخبارارز و بورساینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۴۰۵۵۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر