کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۲۹۸۷۷
تاریخ خبر:
از دلتنگی هنرمندان تا دغدغه نخبگان

مهاجرت‌های خاموش، بازگشت‌های پرسروصدا

مهاجرت‌های خاموش، بازگشت‌های پرسروصدا

دولت از هنرمندان و ایرانیان خارج از کشور دعوت کرد به وطن بازگردند

هفت صبح، پوریا محسن‌زاده|  در روزهایی که خبر بازگشت احتمالی برخی هنرمندان ایرانی از خارج میان گفت‌وگوهای رسانه‌ای سیاسیون قرار گرفته، فضای عمومی بیش از هر زمان دیگر با پرسش هویتی و احساسی دیگری درگیر است که تکلیف اینها که دارند می‌روند یا قصد رفتن دارند چه می‌شود که به فکر بازگرداندن رفته‌ها هستیم. 

 

محمدرضا عارف، معاون رئیس‌جمهور، سخن از فراهم کردن شرایط بازگشت هنرمندانی می‌گوید که سال‌هاست از ایران رفته‌اند؛ رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان نیز وعده داده چارچوب‌هایی برای تسهیل حضور ایرانیان مهاجر تدوین شود. در همین حال، نام‌هایی چون مارتیک از آن سوی اقیانوس، خبر بازگشت خود را زمزمه می‌کنند و مسئولان دولتی نیز با آغوش باز از این تصمیم استقبال می‌کنند به گونه‌ای که سخنگوی دولت نیز به این اخبار واکنش نشان می‌دهد و می‌گوید: « موضوع بازگشت ایرانیان خارج از کشور یکی از موضوعاتی است که از ابتدای استقرار دولت در دستور کار قرار گرفته است. 

 

ما معتقدیم ایرانیان در هر کجای دنیا که باشند، ایرانی هستند و تا زمانی که اقدام عجیب و غریبی انجام نداده باشند، هیچ مشکلی برای بازگشت به وطن نخواهند داشت.» این خبر، در ظاهر تنها روایتی از دلتنگی یک هنرمند و تصمیم دولتی برای پیوند دوباره میان «آن‌سوی آب‌ها» و «اینجا»ست؛ اما در لایه‌های عمیق‌تر، حکایت از دغدغه‌ای بزرگ‌تر دارد که همانا سرنوشت سرمایه‌های انسانی ایران است.

 

آیا باید نگاه خود را صرفا به آنان که سال‌ها پیش کشور را ترک کرده‌اند بدوزیم یا نخست باید بیندیشیم چگونه می‌توان مانع رفتن نسل تازه شد؟ زیرا اگر امروز در جست‌وجوی بازگرداندن کسانی هستیم که سال‌هاست در غربت به سر می‌برند، فردا دوباره با هجرت ده‌ها نخبه جوان، پزشک و کارگر ماهر روبه‌رو می‌شویم پس چگونه می‌توان وطن را آن‌قدر امن، امیدبخش و شایسته ‌زیستن کرد که نیازی به بازگرداندن نباشد، بلکه ماندن به خودی خود انتخاب نخست همه ایرانیان شود.

 

از دلتنگی هنرمندان تا دغدغه نخبگان

بازگشت هنرمندان، همواره بار احساسی و نمادین دارد. چهره‌هایی که در حافظه جمعی یک ملت جا خوش کرده‌اند، اگر پای به خاک وطن بگذارند، شور و شعف برمی‌انگیزند. اما این بازگشت، هر قدر هم مهم باشد، پاسخ به معضل بزرگ مهاجرت یا فرار نخبگان نیست.

 

واقعیت آن است که کشور امروز بیش از هر زمان، با خروج نخبگان پزشکی، دانشجویان ممتاز و حتی کارگران ماهر مواجه است. طبق روایت دکتر شاهین آخوندزاده، «اغلب ۱۰۰ نفر اول کنکور در رشته‌های علوم پزشکی به دلیل نبود فرصت جذب در کشور مهاجرت می‌کنند». این یعنی تقریبا هر ساله بخش بزرگی از برترین استعدادهای علمی در همان ابتدای راه، از وطن جدا می‌شوند. بازگرداندن یک خواننده خاطره‌ساز، هرچند ارزشمند، نمی‌تواند جای خالی یک جراح مغز و اعصاب یا یک پژوهشگر برجسته را پر کند.

 

اقتصاد و سایه مهاجرت

عامل اقتصادی، نخستین زنجیره مهاجرت است. هنگامی که کارگر ایرانی به عراق یا اربیل می‌رود تا از خط فقر برهد، یا پزشک متخصص جوان در پی آینده‌ای مطمئن‌تر رهسپار آمریکا می‌شود، باید دانست که ریشه بحران در بطن ساختار اقتصادی کشور است. خود آخوندزاده می‌گوید: «در سال‌های اخیر نخبگان ایرانی علوم پایه بعد از مدتی به کشور بازمی‌گردند، اما در رشته‌های بالینی بازگشت بسیار نادر است.»

 

یعنی اگر یک پژوهشگر زیست‌شناسی پس از چند سال به ایران برمی‌گردد، یک جراح مغز و اعصاب یا متخصص قلب که در آمریکا یا اروپا کار می‌کند، تقریبا هیچ تمایلی برای بازگشت نشان نمی‌دهد. این تفاوت، عمق بحران را نشان می‌دهد که ایران سالانه نه تنها استعدادهای جوان، بلکه نیروهای متخصصی را از دست می‌دهد که جایگزین‌ کردنشان بسیار دشوار است.

 

تصویر مبهم آینده

مهاجرت صرفا یک تصمیم مالی نیست؛ ریشه در روان و احساس هم دارد. جوان نخبه‌ای که در کنکور درخشیده، وقتی می‌بیند مدیران کشور نه به توانایی او که به روابط پشت‌پرده توجه می‌کنند اعتماد به آینده‌اش را از دست می‌دهد. استاد دانشگاه علوم پزشکی درست می‌گوید: اگر شایسته‌سالاری حاکم باشد و جوان ببیند نخبگان در صدر مدیریت هستند، انگیزه می‌یابد تا در همین خاک بماند. اما وقتی موقعیت‌های کلیدی میان حلقه‌های بسته تقسیم می‌شود، امید فرو می‌ریزد و روان مهاجر، رفتن را تنها چاره می‌بیند.

 

شایسته‌سالاری؛ حلقه مفقوده

هیچ سیاستی برای جذب و نگه‌داشت سرمایه انسانی، بدون شایسته‌سالاری موفق نمی‌شود. مسئله اصلی، نه طراحی سامانه‌های اداری برای بررسی وضعیت بازگشت، بلکه ایجاد فضایی است که جوانان نخبه باور کنند می‌توانند در همین وطن رشد کنند. وقتی فرزندان ملت ببینند که روسای دانشگاه‌ها، وزرا و معاونان از میان نخبگان برخاسته‌اند، امید به اصلاح و خدمت در کشور زنده می‌شود. بازگرداندن مهاجران، زمانی معنا دارد که سیاست‌های داخلی ما به گونه‌ای تغییر کند که رفتن، انتخابی بی‌منطق به نظر برسد.

 

از هنرمندان تا کارگران و پزشکان

در حالی که توجه رسانه‌ها بر نام‌هایی چون مارتیک یا دیگر چهره‌های فرهنگی متمرکز است، واقعیت تلخ این است که هزاران جوان متخصص، کارگر فنی و حتی پرستار و پزشک در حال ترک کشورند بی‌آنکه نامی از آنها برده شود. این همان چیزی است که آخوندزاده هشدار می‌دهد: «هر زمان که تنگناهای اقتصادی و اجتماعی افزایش پیدا کند، باید منتظر یک پیک تازه مهاجرت نخبگان باشیم.» 

 

یعنی در بزنگاه‌های بحرانی، موج مهاجرت شدت می‌گیرد و نسل تازه‌ای از نیروهای تحصیل‌کرده و کارآزموده را می‌بلعد. آنان هیچ بیانیه‌ای صادر نمی‌کنند و در سکوت چمدان‌های خود را می‌بندند. این مهاجرت خاموش، از هنرمندانی که در دوران کهنسالی به وطن بازمی‌گردند مهم‌تر است.

 

وطن، ایستگاه میانه راه نیست

بازگشت هنرمندان، تصویری شاعرانه از وطن به دست می‌دهد، خانه‌ای که هرچقدر دور شوی، باز هم سایه‌اش تو را دنبال می‌کند. اما در سیاست و اجتماع، وطن باید فراتر از احساس، به مکانی برای تحقق زندگی شرافتمندانه بدل شود. خبر بازگشت برخی چهره‌های هنری، فرصتی است تا از خود بپرسیم که آیا می‌خواهیم تنها در حسرت بازگشت کسانی باشیم که سال‌ها پیش رفته‌اند، یا می‌خواهیم با ساختن آینده‌ای روشن‌تر، مانع رفتن نسلی شویم که امروز آماده پرواز است؟

 

بازگرداندن مهاجران، ارزشمند و شریف است؛ اما از آن بالاتر و مهم‌تر راه‌حل اصلی در حفظ نیروهای فعلی است. باید اقتصاد را پایدار و شایسته‌سالاری را نهادینه کرد تا اعتماد اجتماعی بازسازی شود. تنها در چنین شرایطی است که هنرمند مهاجر، پزشک متخصص یا کارگر ماهر، بازگشت به وطن را نه یک انتخاب اجباری از سر درماندگی که یک خواست داوطلبانه و افتخارآمیز می‌داند.

 

سایر اخباراجتماعیرا از اینجا دنبال کنید.
کدخبر: ۶۲۹۸۷۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر