کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۲۶۸۸۶
تاریخ خبر:
به بهانه مرگ «لئو» شیری که در باغ‌وحش کشته شد

مدیریت دولتی؛ از کمبود شن در کویر لوت تا گرانی مرغ

مدیریت دولتی؛ از کمبود شن در کویر لوت تا گرانی مرغ

قیمت مرغ چنان افسار گسیخت که چندی پیش صدای ریاست مجلس را هم درآورد

هفت صبح|  چندی پیش، ماجرای عجیبی در رسانه‌ها دست به دست شد. یک قهرمان کشتی پیشین، توله شیری را که مدتی در خانه‌اش نگهداری می‌کرد، ناچار شد با فشار نهادهای دولتی و عمومی به سازمان حفاظت محیط زیست بسپارد. او گفته بود شیر کوچک مانند فرزند خانواده‌اش شده است؛ روی مبل کنارشان می‌نشست، به صدای تلویزیون واکنش نشان می‌داد و حتی نام «لئو» را برایش برگزیده بودند.

 

اما سرنوشت این حیوان پس از تحویل به باغ‌وحش تلخ شد؛ جایی که نه درک عاطفی خانواده را داشت و نه امنیتی که انتظار می‌رفت. در نهایت، «لئو» توسط دو شیر دیگر کشته شد. هرچند نگهداری حیوانات وحشی در منزل و جدا کردن آنها از دل طبیعت عملی مذموم و نادرست است اما موضوع اصلی این یادداشت نیست. 

 

این داستان بیش از یک روایت غم‌انگیز از سرنوشت حیوانات وحشی است که اسیر دست انسان می‌شوند و اغلب سرنوشت غمباری پیدا می‌کنند بلکه استعاره‌ای است از سرنوشت بسیاری از پدیده‌ها در ایران که هرگاه دولت مسئولیت نگهداری یا مدیریت چیزی را بر عهده می‌گیرد، نتیجه نه تنها بهتر نمی‌شود، بلکه اغلب به شکلی فاجعه‌بار پایان می‌یابد.

 

چرخه مسموم دخالت دولت

دخالت دولت در عرصه‌ها و ابعاد گوناگونی که می‌تواند ورود نکند فرقی نمی‌کند از کجا آغاز شود؛ می‌خواهد نگهداری از یک شیر در باغ‌وحش باشد یا مهار قیمت یک کالا در بازار. دولت وقتی وارد چرخه می‌شود، به جای آن‌که نظم ایجاد کند، زنجیره‌ای از بی‌نظمی را به وجود می‌آورد و اوضاع را وخیم‌تر می‌کند.

 

نمونه روشن این دخالت‌ها را می‌توان در بازار مرغ دید. قیمت مرغ چنان افسار گسیخت که چندی پیش صدای ریاست مجلس را هم درآورد و اعلام کرد هزینه‌های خوراکی به ویژه قیمت مرغ که به عنوان یکی از اقلام اصلی سبد غذایی مردم است  به طور بی‌رویه بالا رفته و آن را نشان‌دهنده‌ ناکارآمدی سیاست‌های فعلی در کنترل تورم و  تأمین نیازهای ضروری دانست.

 

وقتی قیمت مرغ بالا می‌رود، دولت بی‌آنکه نقش خود را ببیند ابتدا سازمان تعزیرات حکومتی سراغ فروشنده می‌رود. فروشنده می‌گوید: «من مقصر نیستم، قیمت خرید از کشتارگاه بالا رفته است.» دولت بلافاصله مثل قهرمان به کشتارگاه می‌رسد اما باز همان پاسخ را می‌شنود و متوجه می‌شود کشتارگاه هم مرغ را با قیمتی بالا از مرغدار خریداری کرده است. 

 

بعد سراغ مرغدار می‌رود و در نهایت تعجب می‌بیند مرغدار هم گران نمی‌فروشد بلکه قیمت تمام شده تولید مرغ به علت افزایش قیمت دلار و به تبع آن افزایش قیمت نهاده‌های دامی برایش گران تمام شده است. اینجاست که دولت تصمیم می‌گیرد همچون قهرمان وارد عمل شود و مشکل مرغ را حل کند. ارز دولتی به نهاده‌ها اختصاص دهد تا مرغدار ارزان‌تر تولید کند.

 

اما نتیجه چه می‌شود؟ همان‌طور که تجربه سال گذشته نشان داد، هشت میلیارد دلار ارز ترجیحی به نهاده‌های دامی اختصاص یافت، بی‌آنکه قیمت مرغ کاهش پیدا کند. حتی بدتر، فساد گسترده‌ای شکل گرفت و نهاده‌ها یا به بازار سیاه رفتند یا به جیب رانت‌خوارانی سرازیر شدند که هیچ ربطی به تولید نداشتند.

 

 وقتی شن هم کمیاب می‌شود

فریدریش هایک، اقتصاددان بزرگ مکتب اتریش، جمله‌ای دارد که بارها تکرار شده است: «اگر اداره یک بیابان را به دولت بسپارید، آخر سال با کمبود شن روبه‌رو خواهید شد.» این طنز تلخ، نه اغراق، بلکه شرحی دقیق از منطق مداخله دولتی است. هر جا دولت اراده کرده تا مشکلی را حل کند، منابع کمیاب‌تر و فساد گسترده‌تر شده است.

 

در واقع، مشکل اصلی نه در نیت که در سازوکار است. دولت نمی‌تواند مانند بازار به سیگنال‌های قیمت پاسخ دهد. بازار با شبکه‌ای از اطلاعات پراکنده و تصمیم‌های فردی کار می‌کند، اما دولت با دستور از بالا می‌خواهد همان نظم را بازسازی کند؛ کاری که از اساس ناممکن است. درست به همان قیاس که یک دستگاه دیالیز بزرگ با تمام امکاناتی که دارد هرگز نمی‌تواند نقش کلیه را در بدن ایفا کند. 

 

بازار ارز: آزمایشگاهی برای شکست سیاست

نمونه روشن دیگر، بازار ارز است. دولت بارها کوشیده با تخصیص ارز ترجیحی یا تعیین نرخ دستوری، ثبات ایجاد کند. اما نتیجه چه بوده؟ اختلاف شدید میان نرخ رسمی و آزاد، شکل‌گیری بازارهای موازی و رونق دلالی و دامن زدن به سفته بازی و وخیم‌تر شدن اوضاع. در این میان، تولیدکننده واقعی کمتر از همه بهره برده و مصرف‌کننده نهایی بیشترین فشار را تحمل کرده است. همان‌طور که در پرونده نهاده‌های دامی دیدیم، میلیاردها دلار یارانه ارزی نه تنها قیمت‌ها را کنترل نکرد، بلکه فساد و ناکارآمدی را نهادینه‌تر ساخت.

 

 خصوصی‌سازی واقعی، نه صوری

 البته بسیاری خواهند گفت که خصوصی‌سازی هم در ایران تجربه شده و نتیجه خوبی نداشته است. اما مشکل در اینجاست که خصوصی‌سازی نه به معنای واقعی، بلکه به شکل «خصولتی‌سازی» انجام شده است. بنگاه‌ها از دولت به نهادهای شبه‌دولتی یا وابسته به قدرت منتقل شده‌اند.

 

این انتقال نه رقابت ایجاد کرده و نه کارآمدی را افزایش داد؛ تنها حلقه رانت‌جویان را گسترده‌تر کرده است. خصوصی‌سازی واقعی یعنی میدان دادن به بخش خصوصی مستقل، رقابت آزاد، شفافیت اطلاعات و حاکمیت قانون. وقتی دولت هم خریدار، هم فروشنده و هم ناظر باشد، طبیعی است که نتیجه چیزی جز تضعیف اعتماد عمومی و فرار سرمایه نخواهد بود.

 

 از قیمت مرغ تا اینترنت

 این چرخه دخالت مخرب دولت تنها در کالاهای سنتی دیده نمی‌شود. در حوزه فناوری و اینترنت نیز همین منطق برقرار است. دولت برای «مدیریت» پهنای باند یا فیلترینگ وارد می‌شود، اما نتیجه کاهش کیفیت و افزایش هزینه برای مردم است. بازار آزاد می‌تواند اینترنت ارزان‌تر، سریع‌تر و امن‌تر فراهم کند؛ اما دولت با مداخلات پی‌درپی عملا توسعه را متوقف کرده است.

 

کجا باید دولت بایستد؟

اقتصاد نوین می‌گوید که دولت نقشی محدود اما حیاتی دارد: تضمین حاکمیت قانون، حفاظت از حقوق مالکیت و فراهم کردن چارچوبی شفاف برای فعالیت آزاد افراد. فراتر از این، هر مداخله‌ای خطرناک است. دولت اگر می‌خواهد به واقع به بازار کمک کند باید تمام وجه همت خود را صرف مهار تورم کند و مهار تورم از مغازه در بازار شروع نمی‌شود. مهار تورم از بانک مرکزی آغاز می‌شود چون فقط دولت‌ها هستند که می‌توانند پول چاپ کنند و تورم بیافرینند. 

 

دولت نباید مرغ بفروشد، ارز توزیع کند یا مدیریت اینترنت را برعهده بگیرد. وظیفه دولت تضمین رقابت عادلانه است، نه بازیگری در زمین بازی. وقتی دولت وارد رقابت می‌شود، داور و بازیکن هم‌زمان می‌شود و همین تعارض، ریشه فساد و ناکارآمدی است.

 

 سرنوشت «لئو» و سرنوشت اقتصاد

 بازگردیم به سرنوشت توله شیر «لئو». آنچه قرار بود نجات او باشد، مرگش را رقم زد. دولت او را از خانه گرفت تا در «محیطی مناسب‌تر» زندگی کند، اما در نهایت باغ‌وحش برایش به زندان و سپس به قتلگاه تبدیل شد. اقتصاد هم چنین است. دولت گمان می‌کند با دخالت می‌تواند رفاه عمومی را بیشتر کند. اما تجربه نشان داده است هر جا دولت وارد شده، نه تنها رفاه بهبود نیافته، بلکه منابع نابود شده و فرصت‌ها از بین رفته‌اند.

 

 راه رهایی از چرخه دخالت

 راه‌حل روشن است: بازگشت به اصول اقتصاد، تقویت بخش خصوصی واقعی و محدود کردن نقش دولت به همان کارویژه‌های بنیادین. هر چه زودتر دولت دست از «مدیریت شیرها» بردارد، چه در باغ‌وحش باشد و چه در بازار مرغ و لبنیات، جامعه شانس بیشتری برای نجات خواهد داشت. در غیر این صورت، داستان «لئو» بارها و بارها در عرصه‌های مختلف تکرار خواهد شد؛ داستانی که در آن نیت خوب دولت به فاجعه ختم می‌شود.

 

برای پیگیری اخباراجتماعیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۲۶۸۸۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر