در جستوجوی رویای پزشکی از کنکور تا مهاجرت

ظرفیت محدود دانشگاهها در رشتههای پرطرفدار مثل پزشکی، راه را برای بسیاری از جوانان بسته و آنها را به سوی مسیری پرمخاطره سوق داده است
هفت صبح| وقتی زنگ پایان سال تحصیلی در دبیرستانها به صدا در میآید، هیاهوی دانشآموزان با دغدغهای بزرگتر از تعطیلات تابستانی گره میخورد: انتخاب رشته، کنکور و آیندهای که انگار در هالهای از ابهام پیچیده شده است. برای بسیاری از خانوادههای ایرانی، این روزها نه فقط زمان تصمیمگیری برای آینده فرزندانشان، بلکه میدان رقابتی است که گاه به مهاجرت تحصیلی به کشورهای دوردست ختم میشود. اما آیا این مسیر همیشه به مقصد رویایی پزشکی میرسد؟ مهر از میزگردی گزارش داد که در آن این چالش بزرگ از زوایای مختلف بررسی شد؛ داستانی که از امیدهای بزرگ شروع میشود و گاه به سرخوردگی و دشواریهای غیرمنتظره میرسد.
تب کنکور و رویای پزشکی
هر سال، با نزدیک شدن به روزهای کنکور، قلب هزاران دانشآموز و خانوادههایشان تندتر میزند. رشته پزشکی، مثل ستارهای درخشان در آسمان انتخابهای تحصیلی، همه را به خود جذب میکند. محمد محمدی مسعودی، مدیر سابق اعزام و بورس دانشجویان وزارت علوم، در این باره میگوید: «۱۱۴ هزار نفر فقط در رشتههای علوم پایه متقاضی داریم، در حالی که پارسال این عدد ۱۴۵ هزار نفر بود.»
این آمار نشاندهنده یک واقعیت تلخ است. ظرفیت محدود دانشگاهها در رشتههای پرطرفدار مثل پزشکی، راه را برای بسیاری از جوانان بسته و آنها را به سوی مسیری پرمخاطره سوق داده است. این رقابت نفسگیر نه تنها فشار روانی سنگینی به دانشآموزان وارد میکند، بلکه گاهی به پدیدههای ناخوشایندی مثل فساد و باندبازی در سیستم آموزشی منجر میشود.
مسعودی با صراحت میگوید: «ظرفیت پایین دانشگاهها فضایی فسادزا ایجاد کرده است. اگر بخواهیم این چرخه را بشکنیم، باید ظرفیت رشتههای پرتقاضا مثل پزشکی را افزایش دهیم.» اما این راهکار به این سادگیها نیست؛ چون در سوی دیگر ماجرا، حمید اکبری، مشاور معاون آموزشی وزارت بهداشت، معتقد است که این تقاضا برای پزشکی، کاذب است.
تقاضای کاذب یا نیاز واقعی؟
اکبری توضیح میدهد: «نیمی از داوطلبان کنکور رویای پزشکی دارند، اما ظرفیت این رشته محدود است. این فشار فرهنگی و هدایت تحصیلی نادرست، جوانان را به سمتی میبرد که گاه با واقعیتهای بازار کار همخوانی ندارد.» او معتقد است که کشور بیش از پزشکان جدید، به نخبگان در علوم انسانی، مهندسی و علوم پایه نیاز دارد. اما این حرفها برای دانشآموزی که سالها برای قبولی در رشته پزشکی درس خوانده، شاید شبیه نصیحتی دور از واقعیت به نظر برسد.
اکبری هشدار میدهد که افزایش غیرمنطقی ظرفیت پزشکی میتواند تعادل در سایر رشتههای حیاتی را بر هم بزند. او میگوید: «ما نمیتوانیم به این التهاب دامن بزنیم. اگر ظرفیت پزشکی را بیش از حد افزایش دهیم، از تعداد متقاضیان رشتههای دیگر کم میشود که برای توسعه کشور ضروریاند.» اما این منطق برای خانوادههایی که آینده فرزندشان را در لباسی سفید تصور میکنند، چندان قانعکننده نیست.
مهاجرت تحصیلی: امیدی که گاه به ناامیدی ختم میشود
وقتی درهای دانشگاههای ایران به روی داوطلبان بسته میشود، بسیاری چمدانهایشان را میبندند و به امید تحقق رویاهایشان راهی کشورهای دیگر میشوند. مسعودی با تاسف میگوید: «حدود ۳۰ هزار دانشآموز و ۹ هزار دانشجوی ایرانی در ترکیه مشغول تحصیلاند.» اما این سفر همیشه پایان خوشی ندارد. ۷۵ درصد این دانشجویان در دانشگاههایی درس میخوانند که مدرکشان نه در ایران و نه در بسیاری از کشورهای دیگر معتبر نیست.
تصور کنید جوانی با هزار آرزو و با حمایت مالی خانوادهاش راهی کشوری غریب میشود، اما پس از سالها تلاش و هزینه، با مدرکی به خانه برمیگردد که هیچ ارزشی ندارد. مسعودی این را «مهاجرت اجباری» مینامد: «این جوانان با چشم گریان از کشور میروند. خانوادهها سرمایه زندگیشان را خرج میکنند، اما نتیجه؟ جوانی که نمیتواند در کشورش طبابت کند یا حتی شغلی مرتبط با رشتهاش پیدا کند.»
این داستان گاهی تلختر هم میشود. برخی از این دانشجویان، به دلیل مشکلات مالی، مجبور به انجام کارهای غیرقانونی میشوند تا شهریه دانشگاه را بپردازند. حتی مواردی از افسردگی شدید و خودکشی در میان این جوانان گزارش شده است. اینجاست که رویای پزشکی، به کابوسی سنگین تبدیل میشود.
چالشهای افزایش ظرفیت پزشکی
اما چرا نمیتوان به سادگی ظرفیت رشتههای پزشکی را افزایش داد؟ اکبری توضیح میدهد: «ما در چهار سال گذشته ظرفیت دانشجویان پزشکی را دو برابر کردهایم و حالا ۱۶ هزار دانشجوی پزشکی داریم. اما کمبود بودجه، استاد و زیرساختهای آموزشی، مانع بزرگی است.» او اضافه میکند که حتی اگر بودجه کافی برای ساخت بیمارستان و دانشگاه فراهم شود، مشکل دیگری سر راه است: کمبود بیمار!
«برای تربیت پزشکان بیشتر، نیاز به بیمار و بیمارستان داریم. در مناطق محروم، تاسیس مطب یا بیمارستان خصوصی برای پزشکان بهصرفه نیست، چون مردم توان پرداخت هزینههای ویزیت را ندارند.» این واقعیت تلخ نشان میدهد که مسئله فقط به کمبود ظرفیت دانشگاهی محدود نمیشود. اکبری میگوید: «ما در حال حاضر پزشک به اندازه کافی داریم. مشکل این است که در مناطق محروم، پزشکان انگیزه مالی برای کار ندارند و به همین دلیل به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند.»
راهکارهایی برای تغییر مسیر
برای حل این معضل پیچیده، مسعودی چند پیشنهاد دارد. او معتقد است که باید ذائقه داوطلبان کنکور را تغییر داد: «اگر مشاغل مناسب برای فارغالتحصیلان رشتههای دیگر ایجاد شود، جوانان کمتر به سمت پزشکی هجوم میبرند.» او همچنین پیشنهاد میدهد که قدرت انتخاب داوطلبان در زمان انتخاب رشته افزایش یابد. «بسیاری از داوطلبان کنکور که در پزشکی پذیرفته نمیشوند، توانایی تحصیل در رشتههای برتر مهندسی یا علوم پایه را دارند، اما گزینههای محدودی پیش رویشان است.»
آیندهای که باید ساخت
مسئله مهاجرت تحصیلی و تب کنکور، مشکلی چندوجهی است که راهحلهای ساده ندارد. از یک سو، جوانان و خانوادههایشان در جستوجوی آیندهای بهتر، گاهی راههای پرخطر را انتخاب میکنند. از سوی دیگر، سیستم آموزشی و بازار کار کشور با چالشهایی روبهروست که نیاز به اصلاحات عمیق دارد. این داستان، داستان هزاران جوان ایرانی است که در پیچوخم کنکور و انتخاب رشته، در جستوجوی آیندهای روشناند. شاید وقت آن رسیده که به جای فرستادن رویاها به آن سوی مرزها، بستری فراهم کنیم تا این استعدادها در خاک وطن شکوفا شوند.