نسلکشی زیباشناختی عصر مدرن

فرهنگ بازسازی بدن در عصر فیلتر، فیلر و فریب
هفت صبح، حمید رنجبر| جیمی لی کرتیس، بازیگر ۶۶ ساله آمریکایی، در یکی از صریحترین اعترافهای یک ستاره زن سینما درگفتوگو با روزنامه گاردین از بازنشستگی تدریجی خود سخن گفته است اما نه بهعنوان تصمیمی داوطلبانه، بلکه گریزی پیشگیرانه از حذف تدریجی توسط صنعت سرگرمی.
او که تجربه تلخ افول والدین بازیگرش را به چشم دیده، حالا از دور دارد تماشای حذف خود را تمرین میکند، پیش از آنکه دعوتش به مهمانی پایان یابد. اما آنچه کرتیس را وادار به واکنش کرده فشاری دائمی برای جوان ماندن، زیبا بودن و در چشم ماندن است.
او با لحنی کنایهآمیز اما هشداردهنده، جراحیهای زیبایی، فیلرها، فیلترهای تصویری و بدنهای مصنوعی را نه انتخابهایی آزاد، بلکه نشانههایی از تسلیم فرهنگی برابر سلطه پنهان صنعت زیبایی و فناوری دانسته است. از نگاه جامعهشناختی، این پدیده را میتوان برآمده از سازوکاری دانست که در آن، ظاهر به سرمایهای فرهنگی و رقابتی بدل شده آنچنان که حتی روند طبیعی پیری، بهمثابه شکست و انفعال تعبیر میشود و مردم برای باقیماندن در مدار توجه، ناچارند هر روز بیشتر روی چهره و بدن خود سرمایهگذاری کنند.
اما این سرمایهگذاری به تدریج مرز واقعیت و بازنمایی را درهم میریزد. چهره فیلترشده، نسخه برتری از واقعیت تلقی میشود و بدن واقعی، با همه خطها و سالخوردگیاش، به حاشیه رانده میشود. در این روند، آنچه شکل میگیرد «خودِ دستکاری شده» است.کرتیس با جسارت این نظام زیباییشناختی را نوعی «نسلکشی خاموش» در عصری توصیف میکندکه رسانه، سرمایه و فناوری، مردم را به بازسازی بیپایان خود وا میدارند و آنچه در این فرایند نابود میشود، نه فقط چینوچروک صورت، بلکه خویشتن است.
وقتی چهره واقعی دیگر کافی نیست
جیمی لی کرتیس این پدیده را نوعی نسلکشی زیباییشناختی میداند. فرایندی نرم اما رادیکال که طی آن، نسلهایی از جامعه به بازآفرینی مداوم چهره و بدن خود میپردازند تا جایی که صورت واقعی، تنها نقطه شروعی برای اصلاح، جراحی یا فیلترگذاری تلقی میشود اگر به آینه جامعه امروز ایران نگاه کنیم، شاهد پدیدهای خواهیم بود که بهمراتب نگرانکنندهتر است جاییکه بدن به میدان نبردی تماموقت تبدیل شده است.
سرمایهگذاری روی پوست و چهره
در جامعهای که مسیرهای ارتقای اقتصادی و اجتماعی روز به روز محدودتر میشود، چهره و بدن به یکی از معدود ابزارهای مهم برای دیده شدن، مقبولیت و حتی بقا تبدیل شدهاند. اینجاست که از «سرمایه فرهنگی» سخن به میان میآید، سرمایهای که فرد میتواند از طریق ظاهر، زبان بدن، سبک لباس، یا سلیقههای زیباییشناختی آن را به نمایش بگذارد.
«بدن»سازی در ایران
در ایران، این منطق به شکل عجیبی در حال تشدید است. جوانانی که چشمانداز روشنی از آینده شغلی و اجتماعی ندارند، بیش از هر چیز، روی «خود» تمرکز میکنند و این «خود» نه خود درونی یا فکری که اغلب بیرونی و ظاهری است. از همین روست که عمل بینی، کاشت مو، زاویهسازی فک، فیلر لب و گونه یا حتی تغییر رنگ چشم و پوست، نه رفتارهایی حاشیهای، بلکه بدل به الگوی غالب در طبقه متوسط شهری شدهاند. در بسیاری از محافل چهره اصلاحنشده بهسادگی نشانگر بیتوجهی، بیپولی یا حتی بیارزشی تلقی میشود.
وقتی فیلتر از واقعیت باورپذیرتر است
مطالعات فرهنگی نشان میدهدکه افراد همواره در حال ایفای نقشهایی هستند که دیگران را تحتتاثیر قرار دهند. اما در عصر فناوری، این نمایش نه فقط در حضور فیزیکی که بیش از هر زمان در بسترهای مجازی صورت میگیرد و در این بسترها «خودِ فیلترشده» آرامآرام جای «خودِ واقعی» را میگیرد.
شبکههای اجتماعی، اپلیکیشنهای اصلاح چهره و نرمافزارهای زیباسازی فوری ابزارهایی هستند که به سادگی میتوانند ظاهری جدید بسازند. اما این ابزارها هم بُعد فرهنگی و هم پیامد روانی دارند. آنچه نمایش داده میشود، دیگر بدن زیسته نیست، بلکه بدنی ایدهآل، استاندارد شده و مصنوعی است که به دنیای واقعی نیز منتقل میشود و منطق بازسازی چهره و بدن از صفحه نمایش به مطب پزشک کشیده میشود.
در این میان، بسیاری خود را از آینه فیلترشده قضاوت میکنند. تصویر قبل و بعد از فیلتر، تصویری که با جراحی امکانپذیر میشود و تصور اینکه «این من بهتر است»، همان نقطه آغاز اضطرابها، عملهای تکراری و شکلگیری یک خودِ متوهم است. خودی که نه زیسته، بلکه شبیهسازی شده است.
وقتی زیبایی بدن را به اسارت میکشد
اما آنچه جیمی لی کرتیس با واژه «نسلکشی» توصیف میکند، ناظر به جنبهای عمیقتر از این فرآیند است. او از اقتدار پنهانی سخن میگوید که بدن را به ابزار اسارت تبدیل میکند. در واقع، این میل ظاهرا فردی به زیبایی بخشی از یک الگوی فرهنگی قدرتمند است که در آن زنان و مردان باید خود را برای جلب نظر، مقبولیت اجتماعی و تثبیت جایگاهشان بازتولید کنند.
در ایران، صنعت آرایش و زیبایی با سرعتی باورنکردنی رشد کرده است. بنا بر گزارشها، سرانه مصرف لوازم آرایشی در میان زنان ایرانی از بالاترینها در جهان است. پشت این آمارها اما چیزی بیشتر از سلیقه شخصی نهفته است. این صنعت، تصویر انسان موفق را با تصویر انسان زیبا پیوند زده است. در تبلیغات، در شبکههای اجتماعی، در رفتارهای اجتماعی نانوشته، «فرد پذیرفتهشده» کسی است که چهرهاش جوان، صاف، متقارن و اصلاحشده است.
بدن؛ میدان نبرد
آنگاه که این الگو به یک الزام فرهنگی تبدیل میشود، دیگر نمیتوان از انتخاب آزاد سخن گفت. اینجا نه با زیبایی، بلکه با شکل ظریفی از خشونت روبهروییم که نرم، بیصدا همهجا حاضر است و بدن را به پروژهای دائمی تبدیل میکند. آنچه جیمی لی کرتیس در قالب تجربه شخصی و خاطره خانوادگی بیان کرده، پژواکی جهانی دارد و ایران نیز از آن بینصیب نیست.
جامعهای که در آن چهره واقعی دیگر کافی نیست، جامعهای است که در آن بدنها دیگر برای زندگی، بلکه برای دیده شدن ساخته میشوند. در این وضعیت، بدن تنها کالبدی زیستی نیست، بلکه صحنهای است که در آن قدرت، سرمایه، فناوری و فرهنگ به رقابت میپردازند. آیا میتوان دوباره به چهرهای نگاه کرد و باور کرد که واقعی است؟