مرگهای تراژیک چگونه فالوئر می گیرند

الگوریتم اینستاگرام نقش مهمی در وایرال شدن اخبار تراژیک و سلبریتی سازی پس از مرگ دارند
هفت صبح، رضا نیکنام| مرگ الهه حسیننژاد، دختر جوانی که در اسلامشهر به قتل رسید، به سوژهای برای موجی از توجهات مجازی تبدیل شد. صفحه اینستاگرامی او که قبل از به قتل رسیدنش کمتر از هزار فالوئر داشت، پس از این حادثه هولناک به بیش از صدهزار فالوئر آن هم در کمترین زمان ممکن رسید. این پدیده، فقط یک مثال از «سلبریتیسازی پس از مرگ» است؛ جایی که مرگ به ابزاری برای افزایش تعاملات مجازی و حتی سوءاستفادههای تجاری تبدیل میشود! اما چرا فضای مجازی چنین واکنشی به فقدان نشان میدهد؟ و این فرهنگ چه تاثیری بر روانشناسی جمعی جامعه دارد؟
صفحه شخصی الهه در اینستاگرام به محل تجمع کاربرانی تبدیل شد که با گذاشتن کامنتهای همدردی، انتشار استوریهای یادبود و حتی ساخت محتوای احساسی، به افزایش بیسابقه فالوئرهایش دامنزدند.دراینبین کامنتهای دوپهلو برخی کاربران با عباراتی مانند «الهه جان، تو الان ستاره شدی» یا «همیشه تو قلب ما هستی» این صفحه را به یک فضای یادبود مجازی تبدیل کردند، درحالیکه برخی دیگر با انتشار هشتگهای ترندشده، از مرگ او بهعنوان فرصتی برای افزایش تعامل خود استفاده کردند.
مرگ به کالای مجازی تبدیل شده
برای رسیدن به پاسخ این سوال کلیدی که آیا این واکنشها واقعا ناشی از حس همدردی است، یا بخشی از یک فرهنگ جدید است که در آن «مرگ» به یک کالای مجازی تبدیل شده، سراغ تعدادی از جوانان رفتیم.سارینا، ۱۹ساله یکی از دنبالکنندگان صفحه الهه میگوید: «صفحهاش را دنبال کردم، چون حس میکردم در جریانِ یک ماجرای واقعیام. اما بعد متوجه شدم بیشتر دوست دارم صفحهاش را مثل یک سریال آنلاین دنبال کنم.»
درواقع مرگ، بهویژه اگر غیرمنتظره و خشونتآمیز باشد، برای بسیاری کاربران جذابیت خبری دارد. برخی کاربران با دنبال کردن چنین پروندههایی، هیجان ناشی از پیگیری یک داستان واقعی را تجربه میکنند.امیرحسین، ۲۲ساله که مدیر پیج است، عنوان میکند: «با به اشتراک گذاشتن پستی درباره الهه ۸ برابر بیشتر از همیشه لایک گرفتم! میدانستم غیراخلاقی است، ولی مدام به خودم میگفتم که از این طریق حداقل نامش را زنده نگه میدارم، اما شاید این دروغ بزرگی باشد.»
نسترن، ١٩ساله که دانشجو است هم میگوید: «گاهی فکر میکنم اگر من هم بمیرم، درنهایت شاید فالوئرهایم زیاد شوند و این فکر حتی از مرگ هم ترسناکتر است». سارا، ٢١ساله، اینفلوئنسر حوزه محیطزیست نیز میگوید: «هر شب قبل خواب، استرس این را دارم که برای پست فردا چه چیزی را به اشتراک بگذارم که «پستترند» باشد، چون در غیر این صورت فالوئرهایم را از دست میدهم.»
وسوسه دیدهشدن، همچنان بخش قابلتوجهی را به سمت جذب فالوئر سوق میدهد. برخی حتی تراژدیها را «فرصتی برای وایرال شدن» میبینند! مهدی، ۱۷ساله که مدعی است در زمینه خوانندگی حتما یک روز سلبریتی میشود، میگوید: «الهه که مُرد، پیجش بهسرعت فالوئر گرفت. حتی مرگ هم برای وایرال شدن ابزار است. من هم حاضرم برای ۱۰۰ هزار فالوئر بیشتر خطر کنم، مگر غیر از این راهی هست؟»
تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از کاربران با ابراز همدردی عمومی در فضای مجازی، بهدنبال تایید اجتماعی هستند. این رفتار، نوعی «همدردی پرفورمنسی» است که بیشتر برای نمایش خود به دیگران انجام میشود تا حمایت واقعی از خانواده متوفی.
آیا باید نگران آینده این پدیده بود؟
ناصر اشراقی، روانشناس در پاسخ به این سوال که چرا برخی مردم مرگ دیگران را اینگونه به نفع خود مصرف میکنند؟ میگوید: بر اساس مطالعات روانشناسی اجتماعی، رفتار کاربران در مواجهه با مرگ افراد در فضای مجازی میتواند ناشی از چندین عامل مهم باشد؛ که مهمترین آن شاید همدردی نمایشی است. بر این اساس مرگ برخی افراد، بهویژه اگر جوان و با پایان تراژیک باشد، آنها را به نمادی جذاب برای کاربران فضای مجازی تبدیل میکند.
محمد زواره، جامعهشناس نیز درباره سلبریتیسازی پس از مرگ و اینکه چرا مرگ به ابزار بازاریابی تبدیل میشود، میگوید: این یک واقعیت تلخ در فضای مجازی است؛ چراکه مرگ برخی افراد میتواند به یک فرصت برای افزایش فالوئر و حتی درآمدزایی تبدیل شود. البته معمولا صفحاتی که مرتبط با متوفیان هستند، با رشد انفجاری فالوئر مواجه میشوند.
فقدان وارونه
اکبر استاد رحیمی، روانشناس فضای مجازی میگوید: این پدیده، «فقدان وارونه»نام دارد. جامعهای که در سوگ واقعی ناتوان است، مرگ را به «بازی تعاملی» تقلیل میدهد. فالوئرهای الهه غمگین نیستند؛ درواقع آنها در حال «سلفیگرفتن با تابوت دیجیتال»هستند. سلبریتیسازی پس از مرگ، واکنشی بیمار به بیمعنای زندگی مدرن است. وقتی «زندهبودن عادی» ارزشمند نیست، مرگ به آخرین شانس برای دیدهشدن تبدیل میشود.
احساسات کاربران برای فروش محصولات
فریبا دنیا دوست، کارشناس فضای مجازی نیز از زاویه دیگری به مسئله نگاه میکند و میگوید: متاسفانه در برخی موارد، صفحاتی با نام متوفی ایجاد میشوند و از احساسات کاربران برای فروش محصولات (مثل تیشرتهای یاد بود) یا تبلیغ پیجهای دیگر استفاده میکنند. نکته بعدی الگوریتمهای شبکههای اجتماعی است که به شکل ویژه به این پدیده دامن میزند. اکنون اینستاگرام و دیگر پلتفرمها، محتوای مرتبط با اخبار داغ حتی مرگ را بیشتر نمایش میدهند.
این باعث میشود صفحات مرتبط با متوفیها ناگهانی و انفجاری دیده شوند و بازدید بخورند. وی با اشاره به اینکه در کنار این واکنشها، موجی از «کنجکاوی غیرمعمول» نیز مشاهده میشود، میافزاید: بسیاری به صفحه اینستاگرام الهه هجوم آوردند تا جزئیات مرگش را ببینند، آخرین پستهایش را تحلیل کنند، یا حتی با کامنتهای احساسی، خود را بخشی از اینروایت تراژیک نشان دهند. این رفتار، نشاتگرفته از «روابط فرا اجتماعی» است. پیوندی یکطرفه که در آن کاربران با افراد مشهور، حتی پس از مرگشان چنین ارتباطی برقرار میکنند.
کاهش ارزش واقعی همدردی
سید سعید موسوی، کارشناس خانواده با ابراز نگرانی از آینده این پدیده میگوید: کاهش ارزش واقعی همدردی مسئله مهمی است. وقتی مرگ به یک ترند تبدیل میشود، ممکن است عمق احساسات واقعی جامعه تحتتاثیر قرار گیرد و سوءاستفاده از خانوادههای داغدیده بیشتر میشود. برخی از بازماندگان، تحتفشار فضای مجازی قرار میگیرند تا زندگی خصوصی خود را به اشتراک بگذارند.
مرگ دلخراش الهه حسیننژاد آینهای بود که هم «فقدان جمعی» و هم «اعتیاد دیجیتال به تراژدی» را به خوبی نشان داد. افکار عمومی امروز بیش از هر زمان دیگری خواستار بازتعریف «ارزش» در فضای مجازی، اولویتبندی امنیت و اخلاق و کاهش وابستگی روانی به تایید مجازی است. اینرویداد تلخ، فرصتی برای بازاندیشی جمعی درباره رابطه ما با فضای مجازی ایجاد کرده است.