عقاب فیلگیر| وقتی گفت «فیل بلند میکنم»، مردم نخندیدند، فیلها ترسیدند!

نوزادی ریزهمیزه، سیاهچرده و نحیف که مادرش چندان امیدی به جان گرفتنش نداشت
هفت صبح| اگر قرار باشد روزی، رکوردهای عجیبی را روی دیوار تاریخ میخ کنند، باید برای خلیل عقاب یک قاب عریض و چند بسته میخ کنار بگذارند. پهلوانی که وقتی گفت «فیل بلند میکنم»، مردم نخندیدند، فیلها ترسیدند! خلیل طریقتپیما، همان عقاب شیرازی، در روز اول فروردین ۱۳۰۳ چشم به دنیا باز کرد؛ دنیایی که آن موقع هنوز نمیدانست باید کلاهش را برای چه کسی بردارد.
نوزادی ریزهمیزه، سیاهچرده و نحیف که مادرش چندان امیدی به جان گرفتنش نداشت. شیرش را هم دادند به برادر بزرگتر که لابد فیزیک بهتری داشت. اما دنیا یادش رفت که این پسرک به ظاهر لاغر قرار است سالها بعد کاری کند که در کتاب گینس جای خالی نامش پر شود و فیلها زیر دستش زانو بزنند.
خلیل از همان نوجوانی دل در گرو میلهای زورخانه گذاشت. در چهارده سالگی، وقتی بعضیها تازه داشتند فرق میل سبک و سنگین را میفهمیدند، او میلهای سنگینتر را با لبخند روی شانه میچرخاند. جوانی که خیلی زود فهمید برای بلند کردن دنیا، اول باید وزنهها را از زمین کند.
اگر در دهه پنجاه شمسی، گوشی هوشمند دست مردم بود، بدون شک صفحه اینستاگرام خلیل عقاب پر میشد از ویدئوهایی که نصفشان را خود اینستاگرام به خاطر قوانین «ایمنی مخاطب» حذف میکرد! بلند کردن وزنههای چند صد کیلویی با دندان، خوابیدن زیر کامیون، خم کردن تیرآهن با مچ دست و نهایتا همان کاری که هنوز هم خیال آدم را خیس عرق میکند: بلند کردن یک فیل ۱۴۰۸ کیلویی.
اما پهلوان فقط قوی نبود؛ اهل دل هم بود. با همان دستانی که تیرآهن را گره میکرد، دل بچههای بیبضاعت را هم به دست میآورد. میگویند درآمد یک شب سیرکش را گاهی تمام و کمال خرج نیازمندان میکرد.اما سالهای آخر زیستنش، روزگار نامهربانتر از هر زمانی چرخید. عقاب پیر، که زمانی کامیون بیست تنی را روی شانه میکشید، در کانکس نمور پارکی فراموششده در بوستان ولایت، آواره شد. مردی که فیل هوا کرده بود، زیر فشار روزگار کمر خم کرد.
۳۱ فروردین ۱۴۰۲، پرواز آخرش را کرد؛ بینیاز از زمین، بینیاز از سکو. حالا در شیراز، در زورخانهای که به نام خودش است، آرمیده.امروز، نامش فقط در کتابهای رکورد نیست. در حافظه نسلی است که فهمیدند «فیل هوا کردن» هم گاهی یک قصه واقعی است، اگر مردش پیدا شود.