فالگیران؛ فروشندگان بیمجوز رویا و سرنوشت

هرچقدر در این راه پول بیشتری هزینه کنید، ابعاد و جزئیات بیشتری از آیندهتان برایتان روشن میشود
هفت صبح، حدیث ملاحسینی | روز دیگری آغاز شده است و شما طبق معمول به محض چشم باز کردن به سراغ فضای بیانتهای مجازی میروید. اتفاقی با کانال تلگرامی یک فالگیر مواجه میشوید و فارغ از اینکه به این مسائل اعتقاد دارید یا خیر، از سر کنجکاوی چند دقیقهای مطالب را بالا و پایین میکنید. چشمتان به لیست نسبتا بلند بالایی میخورد که در آن انواع فالها به همراه قیمتشان نوشته شده است.
فال ازدواج و همسرشناسی، فال کاری و مسائل اقتصادی، فال راه تحصیلی و مهاجرت، فال احساسی کراش، فال مثلثی فرا زناشویی، فال بارداری و تعیین جنسیت، فال پکیج کامل و... که با ابزار مختلفی از جمله کارتهای تاروت، ورق، قهوه، چای، نمک، شمع و... انجام میشود. بامشاهده چنین چیزی که این روزها به شدت در فضای مجازی فراگیر شده و هر کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرامی قابلیت آن را پیدا کرده است که به یک دکان فالگیری تبدیل شود، با خود فکر میکنید که این لیست شباهت بسیار زیادی به منوی یک کافه یا رستوران دارد.
این مسائل حاکی از این است که ما در دوره و زمانهای بهسر میبریم که همه پدیدهها به سرنوشت واحدی دچار میشوند که گویی هیچ گریزی از آن نیست و این همان کالایی شدن است. حال، چه کسی تصورش را میکرد که خود مفهوم «سرنوشت» به چنین سرنوشتی دچار شود؟ به نظر میرسد این ادعای پیشگویانه «کارل مارکس» فیلسوف و جامعهشناس مشهور آلمانی قرن نوزدهم که درنهایت همه چیز کالایی خواهد شد، درست از آب درآمده است.
درباب کالایی شدن هنر، آموزش، فرهنگ، نیروی کار، عشق و... افراد زیادی داد سخن دادهاند و قلم زدهاند. اکنون باید دید که کالایی شدن مفهوم انتزاعی و غامضی همچون تقدیر و سرنوشت که از دیرباز جزو دغدغههای اساسی بشر بوده است، چگونه صورت گرفته است.
واقعیتی که وجود دارد، این است که با فعالیت فالگیران و پیشگویان که کار فالگیری و پیشگویی برایشان جنبه درآمدزایی و امرار معاش دارد، پدیده تقدیر و سرنوشت از آن حالت ماورایی، قدسی و ملکوتیاش خارج شده و بیش از پیش تبدیل به امری زمینی و مادی شده است که قابلیت خرید و فروش دارد. به عبارت دقیقتر، اگر زمانی اعتقاد بر این بود که تنها مشیت الهی در سرنوشت انسان نقش دارد و کسی جز خدا نمیداند که چه چیزی در انتظار آدمیزاد است و آینده او به چه سمت و سویی میرود، اکنون با مراجعه به فالگیر و هزینه کردن در این راه میتواند به درکی از آیندهاش برسد.
در این رابطه، فالگیران در نقش فروشنده و مراجعهکنندگان در نقش خریدار ظاهر میشوند. چیزی که در این فرایند در حال رخ دادن است، این است که اگر روزگاری افراد باید منتظر میماندند تا شاهد آینده و سرنوشتی باشند که برای آنان رقم خورده است، اکنون به مدد فالگیر و با صرف یک هزینه مشخص، راه رسیدن به آینده و سرنوشت آسان و سهلالوصول شده است. به بیانی دیگر، افراد از قبل میدانند که چه چیزی را پیش روی خود دارند.
بدین شکل است که افراد پول میدهند و با ویژگیهای همسر آینده خود آشنا میشوند، پول میدهند و از سرانجام معامله خود آگاه میشوند، پول میدهند و از آینده تحصیلی خود مطلع میشوند و.... نکته جالب توجه دیگری که وجود دارد، این است که هرچقدر در این راه پول بیشتری هزینه کنید، ابعاد و جزئیات بیشتری از آیندهتان برایتان روشن میشود و به فهم جامعتری از سرنوشتتان نائل میشوید.
مصداق این مسئله را میتوان در فالهایی دید که به مشتریان در قالب «فال پکیج کامل» ارائه میشود و به صورت دقیقتر و جامعتر آینده افراد را پیشگویی میکند. تذکر این مطلب لازم است که اگر هم شخصی دیدگاه جبرگرایانه و الهی نسبت به تقدیر و سرنوشت نداشته باشد و آینده را تماما مقهور اراده و اختیار خود بداند، باز هم میتواند برخورد کالایی با سرنوشت داشته باشد. چراکه با رجوع به فالگیر، فرد جبرگرا اگر آینده از پیش تعیین شده خود را به صورت یک کالا دریافت میکند، فرد اختیارگرا هم با هزینه کردن در این راه از سرنوشتی آگاه میشود که میتواند با دخل و تصرف کردن در آن همه چیز را به نفع خود تغییر دهد.
به عبارت دیگر، فرد جبرگرا سرنوشت محتوم و صُلب خود را در دستانش دارد و به احتمال قوی بر این باور است که باید همچون کالایی که نمیتوان بر آن دست برد با آن رفتار کرد اما فرد اختیارگرا صاحب کالایی میشود که همچون خمیر میتواند آن را به هر شکلی که میخواهد ورز دهد و شرایط نامطلوبی که ممکن است برای او رخ دهد را با درایتی که دارد به کام خود تغییر دهد.
در آخر، حتی اگر ما فالگیری و پیشگویی را سراسر باطل و دروغ بدانیم، نمیتوان منکر وجود چنین فعالیتهایی که بر کالایی شدن هرچه بیشتر مفهوم تقدیر و سرنوشت دامن میزنند، شد. حال، اگر روزی دیدیم که حتی مفهومی بس انتزاعیتر از تقدیر و سرنوشت کالایی شد، نباید چندان دچار حیرت شویم. به این دلیل که ما مدتهاست در عصری به سر میبریم که کالایی شدن چیزهایی که شاید نباید کالایی میشدند مشخصه آن است.