قاضی جنایی که آگاتا کریستی میخواند
نگاهی به یک گفتوگوی جنجالی با قاضی شهریاری که میگوید تهران را با قتلهایش میشناسد
هفت صبح| نوجوان درسخوان اصفهانی که از زمان دبیرستان به رمانهای آگاتا کریستی علاقهمند شده بود، حدس هم نمیزد قرار است 20 سال دیگر سرپرست دادسرای جنایی تهران شود. قاضی محمد شهریاری بعد از آوردن رتبه 21 در کنکور علوم انسانی، تحصیلاتش را در رشته حقوق دانشگاه تهران ادامه میدهد.
کار در مشاغل مختلفی را امتحان میکند و حتی دورهای مشاور بانک میشود اما همان علاقه قدیمی به ادبیات جنایی او را به دادسرای جنایی تهران میکشاند. احتمالا همین هم او را به قصهگوی خوبی تبدیل میکند. تا جایی که چندین سال بعد، از مجله روزهای زندگی با او تماس میگیرند و دعوت میکنند هر دو هفته یکبار یک قصه جنایی برای مخاطبان بنویسد. کاری که آن را تا 10 سال بعد هم ادامه میدهد.
29 دیماه محمد شهریاری، معاون دادستان و رئیس دادسرای امور جنائی تهران در یک برنامه تلویزیونی حاضر شد. او که دستکم از سال 1393 در دستگاه قضایی ایران به عنوان مشغول به کار است در این برنامه به سوالهایی درباره تجربیاتش و همچنین پروندههای حساس خود جواب داد. بخشهای جالب این گفتوگو در شبکه نسیم را در ادامه میخوانید:
خاطره اولین باری که سر صحنه قتل حاضر شدم: آن روز ساعت 5 و 6 صبح از کلانتری زنگ زدند و خبر دادند که جسدی سوخته در پارکی جنگلی در شرق تهران کشف شده است. توضیحاتی که کلانتری میداد، ذهن را بیشتر به سمت مرگ اتفاقی یک کارتنخواب سوق میداد وقتی گفتند که روی او سوخته و کاغذهای سوخته شدهای کنارش است، به آن فرض شک کردم. با این حال وقتی گفتم این یک پرونده قتل است، پلیس انکار کرد. تا ظهر همان روز متوجه شدیم که یک خانم و همسرش این فرد را به قتل رسانده و جسد را در پارک جنگلی رها کرده بودند. بعد از برگشت هم قالیهایشان را که خونی شده بود، شسته بودند. آن پرونده را بهخوبی در یاد دارم و حتی میتوانم بگویم که اسم مقتول ابراهیم بود.
وحشتناکترین پرونده: پدری تحت تاثیر مواد روانگردان تصور کرده بود که فرزندش یک حیوان است و باید آن را ذبح کند. برای همین قبل از قتل به او آب داده بود. این وحشتناکترین پرونده کاریام بود.
سوزناکترین قتل: یک بار وقتی سر صحنه رسیدیم، دیدم زنی داد میزند: عشقم، عشقم. همان موقع حدس زدم این زن کاری کرده است. با او حرف زدم و تعریف کرد که این اتفاق در حال آماده شدن برای خواب افتاده. مرد در حال تعویض لباس بود که زن به شوخی چاقو را پشت کمرش میگذارد اما چاقو بهسادگی وارد بدن مرد میشود. زن میگفت: «من فکر کردم کمر سفت است اما راحت داخل رفت.» آنها تازه هم ازدواج کرده بودند و زن واقعا به همسرش علاقه داشت.
بیشترین عامل قتل چه بوده است؟ عامل بیشتر قتلها هیجانی است. من یادم است که در یک پرونده فردی به علت فحش ناموسی در کامنت فضای مجازی به قتل رسیده بود. افرادی از شهرهای جنوبی تهران به سمت افسریه لشکرکشی و در یک کافه تیراندازی کرده بودند که با این اتفاق دو شهروند کشته شدند.
ردپای قاتل چطور باقی میماند؟ ما همیشه میگوییم که در صحنه جرم بین مجرم، قاتل و صحنه مبادله صورت میگیرد. قاتل چیزهایی میبرد و چیزهایی جا میگذارد. مو، اثر انگشت، خون، ناخن، پول، سلاح، آنتندهی موبایل و تصاویر دوربین چیزهایی است که از او به جا میماند. معمولا جایی هست که قاتل اشتباه کرده باشد؛ ما دنبال آن اشتباه میگردیم.
قاضی جناییبودن سخت نیست؟ دیدن این همه پرونده فجیع حتما روی روحیه من هم تاثیر گذاشته است. راز دوام آوردن من، برمیگردد به علاقهای که به این شغل دارم. اگر علاقه نداشته باشید هم آسیب میبینید و هم آسیب میزنید.
اعضای خانواده اذیت نمیشوند؟ در خانه ممکن است من با کمی ریزبینی به اطراف نگاه کنم و شاید این موضوع دخترم را اذیت کند. مثلا مردم به پارکهای تهران به عنوان یک طبیعت نگاه میکنند اما من همه خیابانها، پارکها و معابر را با صحنههایش میشناسم و آنها را با صحنههای قتل به یاد میآورم.
قاضی منصوری: ایشان همکار ما بود و دست به خودکشی زد. دستنوشتههایی که در آن خداحافظی کرده و وصیتنامه ایشان موجود است. با اینکه اقناع کردن افکارعمومی سخت است اما قطعا خودکشی کرده.
اکبر خرمدین و همسرش: همسر اکبر خرمدین کمی کندذهنی داشت و بسیار تابع شوهر بود. من یک روز ظهر با اکبر نشستم و صحبت کردم. او آدم مقیدی بود و از نام فامیلی و نام فرزندش، بابک خرمدین هم معلوم بود که چارچوبهای زیادی دارد. وقتی دید دامادش فسادی انجام میدهد یا دخترش خطاهایی میکند کم آورد و دست به این کار زد.
شهلا جاهد: شهلا یک قاتل عاشقپیشه بود. زمان محاکمه او، من دادیار بودم. با اینکه بعدا قتل را انکار کرد اما فیلم بازسازی صحنه او موجود است. ماموران در صحنه قتل از یاد برده بودند که تشک را بررسی کنند. چند روز بعد وقتی شهلا جاهد را به بازسازی صحنه بردند، گفت: تشک خونی است. همان موقع تشک را برعکس کردند و دیدند درست میگوید.
کلثوم اکبری: قاتل سریالی طنزآمیز. قاتلهای سریالی در عینحال که ساده کار میکنند، ضریبهوشی بالایی دارند.