جوکر لو رفت
پسری که عشق بازیگری بود اما با ماسک جوکر موبایل میدزدید
پسر جوانی که به عشق بازیگری راهی تهران شده بود به جای آموزش بازیگری شگردهای سرقت را یاد گرفت و با ماسک شخصیت فیلم مورد علاقهاش از مردم سرقت میکرد.
به گزارش روزنامه ایران، چندی قبل زن میانسالی در تماس با پلیس از سرقت گوشی تلفن همراهش به دست دو نفر موتورسوار خبر داد و گفت: در حال صحبت با تلفنم بودم که ناگهان دو نفر با موتور به من نزدیک شدند و گوشیام را قاپیده و فرار کردند. تنها چیزی که به خاطر دارم این است که هر دو نفرشان یک ماسک عجیب به چهره داشتند شبیه نقاب شخصیت فیلم جوکر.
شکایتهای دیگری از دو موتورسواران با نقاب جوکر که گوشی رهگذران را سرقت میکردند هم اعلام شد. در حین تحقیقات پلیس، زنی تماس گرفت و اطلاعات مهمی در مورد سارقین داد: دیشب پسرم به یک میهمانی دعوت شده بود، وقتی برای صحبت با تلفن همراهش به اتاق خواب آن خانه رفته صحنه عجیبی توجهش را جلب کرده؛ روی دیوار دو نقاب جوکر بوده و روی میز هم تعداد زیادی گوشی تلفن همراه که از آنها عکس گرفته است. با اطلاعات این زن، سارقان دستگیر شدند.
پسر جوان که سودای بازیگری داشت حالا تبدیل به یک سارق حرفهای شده است. او داستان زندگیاش از بازیگری تا سارق حرفهای شدن را اینطور تعریف میکند.
میخواستم بازیگر شوم
از کودکی عاشق بازیگری بودم، همیشه مقابل آینه ادای بازیگران را درمیآوردم و دیالوگهای آنها را بیان میکردم. بعد از دوره آموزشی سربازی به تهران آمدم و در خانه یکی از دوستانم زندگی کردم. میخواستم به کلاس بازیگری بروم.
کلاس آموزشی سرقت
پسر جوان از تغییر زندگیاش اینطور میگوید: وقتی با او همخانه شدم فهمیدم همه جور خلافی انجام میدهد؛ از مواد مخدر گرفته تا سرقت، البته تخصصش گوشیقاپی بود. او مرا وسوسه کرد به جای شرکت در کلاس بازیگری در کلاس آموزش سرقت شرکت کنم چون درآمدش بیشتر بود، بعد شگردهای سرقت را به من یاد داد؛ البته آموزش او برای من رایگان بود اما برای سارقان دیگر از 10 تا 15 میلیون تومان میگرفت.
جوکر را دوست داشتم
من پیشنهاد دادم برای اینکه چهرههایمان شناسایی نشود از ماسک جوکر استفاده کنیم، چون از این شخصیت خوشم میآمد. به قدری کارمان را تمیز انجام میدادیم که دوست سابقهدارم میگفت ای کاش زودتر وارد این کار شده بودی، چراکه حرفهای گوشی میقاپیدیم و از طرفی ردی از خودمان بهجا نمیگذاشتیم.
بدشانسی آوردم
از شانس بدم یکبار ندانسته گوشی مادر دوستم را سرقت کردم. بعد هم یک شب که میهمانی داشتیم همان دوستم هم آمده بود و وقتی وارد اتاق خواب شد با دیدن ماسک و گوشیها شک کرد و لو رفتیم.