معمای لاینحل سگ
یک اتفاق دردناک و سکوت رسانهها.
روزنامه هفت صبح | ماجرای سگ و سگهای ولگرد و تحیر و سرگردانی مقامات در مورد این مسئله میرود در کنار پروژههایی در این حاکمیت که دچار سیکل باطل شدهاند و کسی قدرت و جرات تصمیمگیری درباره آنها را ندارد. خطکشیهای سفت و سخت و مثل همیشه بیفایده تندروها و سنتیها از یکسو و فضاسازی مبالغهآمیز طرفداران حیوانات از اینسو و بدتر از آن قرار گرفتن مسئله سگ در میانه کشمکشهای مربوط به سبک زندگی و حریم شخصی داستان عجیبی را رقم زده.
نه طرف قانونگذار از ترس مواجهه با حملات گروههای مذهبی جرات و شهامت مدون کردن قوانین لازم را در مشخص کردن خط فاصل میان سگ ولگرد و سگ خانگی را دارد و اینکه کدام نژاد ممنوع است و کدام نژاد آزاد و چه مقرراتی را باید لحاظ کنند و از آنسو در شهرداریها یک نوع بیتفاوتی و بیعملی وحشتناک در مواجهه با سگهای ولگرد وجود دارد که یا از ترس مواجهه با گروههای حامی سگهاست و یا زد و بند مالی پشت ماجرا وجود دارد.
مرگ امیرعلی کودک 9ساله اهل باسمنج در آذربایجان شرقی توسط سگهای ولگرد در سکوت خبری بیشرمانهای نادیده گرفته شد. بیشرمانه از سوی همه طرفهای ماجرا. یادداشت زیر را حسین آخانی در حاشیه همین اتفاق نوشته که شاید خشم و ناامیدی ما را نیز بازتاب دهد:
«مدتهاست قاتلان و شیادانی .... با فضاسازی رسانهای و با کمک یک شبکه تلویزیونی منسوخشده جلوی جمعآوری سگها را میگیرند. آنها با سازماندهی گسترده و جمعآوری پول، غذارسانی انبوه کرده و هر کس در مورد سگها بنویسد را بیآبرو میکنند. روش آنها خیلی شبیه خود سگهاست، پاچه میگیرند و سروصدا میکنند.
من کاری به آن اندک انسانهای مهربان ندارم که از روی ناآگاهی و تحت تاثیر تبلیغات به حیوانی غذا میدهند، میدانم با گفتوگو و آگاهی بهراحتی قانع شده و دست از کارشان میکشند. حرف من آن گروه خشن و اغلب کاسب و بیماری است که منطق ندارند و متاسفانه توانستهاند با لات بازی همه را بترسانند.
البته اینها آدمهایی دارند که مرتب لابی میکنند. از پایین فشار میآورند و در بالا با برخی مقامات نوشابه باز میکنند. نتیجه عملکرد این جماعت را همه میبینیم. همه جا پر سگ است. روز جمعه که به شهر قدس رفته بودم، در یک کوچه ۹ سگ جمع بودند آدم وحشت میکند، والا در پارکهای ملی آفریقا نیز، به ندرت ۹ حیوان درنده در کنار هم دیده میشوند.
متاسفانه فساد گسترده در شهرداریها و تیمهای جمعآوری سگها باعث شده در یک همکاری نانوشته شهرها و اطراف آن در قرق سگها و داخل شهر هم در قرق گربهها شود. آنهایی که جمع میکنند فقط سگها را از این شهر به آن شهر و یا محیطهای طبیعی منتقل میکنند.
بارها و بارها نوشتهایم و هزاران هزار شکایت و اعتراض و تلفن میشود، ولی گویا ارادهای پنهانی است که کاری به اینها نداشته باشید. حتی وقتی وزیر کشور گفت سگها را جمع کنید فقط برای رسانهها بود نه عملی کردن دستور.
وقتی داستان امیر علی را خواندم تمام بدنم به لرزه افتاد. طفلک رفته بود برای پدرش کادوی روز پدر بخرد. دروغگویان با بیشرمی داستانسازی کردند که گرگ این کودک را کشته و علتش جمعآوری سگها بوده است!؟ چقدر میشود بیشرم و بیوجدان بود. روی سخنم با افرادی چون .... است: چگونه میتوانید با این همه کشتار و زخمی شدن کودکان کنار بیایید؟
شماها مرتب لابی کردید و با اطلاعات نادرست مسئولین را گول زدید. شماها همهتان در بالاشهر سکونت میکنید و هیچوقت درک نمیکنید که حمله سگ به یک کودک چقدر وحشتناک است. ... بدانید که وحشتآفرینی و کشتن کودکان یک اقدام غیرانسانی، ضد حقوق بشر و حقوق کودکان و جنایت علیه بشریت است.»