مستقیم از لسآنجلس علیه پرویز ثابتی
بازنشر ویدئوهایی از داریوش اقبالی و بهروز وثوقی درباره مرد از پرده بیرون آمده ساواک
روزنامه هفت صبح، مهلا جواد پور| پخش مستند سریالی جدیدی درباره پرویز ثابتی مرد مخوف ساواک، از شبکه سلطنتطلب «من و تو»، نام این چهره سیاسی دوران پهلوی را بار دیگر بر سر زبانها انداخته است.
او در این مستند به برخی از چهرههای مشهور ایرانی اشاره کرده و حالا رسانهها به انتشار صحبتهای قدیمی بهروز وثوقی، بازیگر سینمای قبل از انقلاب و داریوش اقبالی خواننده ساکن آمریکا پرداختهاند؛ صحبتهایی که نشان میدهد ثابتی و ساواک از چه ترفندهایی برای کنترل صداهای ناموافق استفاده میکردهاند.
ویدئویی که این روزها از صحبتهای بهروز وثوقی درباره تهدیدهای ثابتی دستبهدست میشود مربوط به حدودا بیست سال پیش است. در این ویدئو وثوقی در جمعی از ایرانیان کالیفرنیا پشت میکروفن نشسته و با خنده خاطرهای از ثابتی و اینکه به مرگ تهدید شده تعریف میکند. او همچنین در سال 85 در گفتوگویی با انتخاب این ماجرا را مفصلتر تعریف کرده:
«ما برای فیلم گوزنها، مجبور به تغییر کامل 30دقیقه از فیلم شدیم. این فیلم ابتدا نامش «تیرباران» بود، اما دستور آمد که باید نامش عوض شود. برای همین فیلم، یک روز یک آقایی به من زنگ زد، آدرس داد و گفت، فردا ساعت 8 صبح بیا در خانهای در خیابان گلستان. من به آنجا رفتم، یک نفر در آنجا بود. مرا در اتاقی برد که فقط یک صندلی داشت.
به من گفت اینجا بنشین الان کسی که با شما کار دارد، پیدایش میشود.اما فرد مورد نظر تا ساعت 4 بعد از ظهر نیامد و من عصبانی شدم و گفتم آقا ما کاروزندگی داریم، اما او گفت: این آقا جلسه داشته و دارد میآید. فرد مذکور بالاخره در ساعت شش، هفت آمد.یک آدم بسیار لاغر و نحیفی بود.» او در ادامه صحبتهایش و همچنین در ویدئویی که این روزها بازنشر شده میگوید:
«اولین سوالش این بود که شما چرا فیلم گوزنها رو بازی کردید؟ گفتم من بازیگرم کارم بازی است. گفت چرا گوزنها را انتخاب کردید؟ من میدانم شما به دربار رفت و آمد دارید. تعجب میکنم شما چرا این فیلم را بازی کردید؟ گفتم من دوست دارم نقشهای متفاوت بازی کنم. گفت اگر در یک فیلمی یک اسلحه بدهند دستت و بگویند در این نقش شاه مملکت را بکش، میکشی؟ گفتم اگر داستان را دوست داشته باشم بله. گفت اشتباه میکنی.
بگذار خلاصه بگویم. من شما را خیلی دوست دارم. اما این کار را نکن. شب از مهمونی میآیی سوار ماشینت میشوی. همینطور که داری میروی یک کامیون میکوبدت به دیوار. ساعت دوازده شب کسی نمیبیند. یک قوطی مشروب میگذارند در ماشینت و مینویسند بهروز وثوقی مست رانندگی کرد و کشته شد. این یک نمونه است.
من برایت یک میلیون نمونه میتوانم بگویم که از بین بروی و هیچ اتفاقی هم نیافتد. من از آنجا که بیرون آمدم برای مدت هفت، هشت ماه کابوس میدیدم.» بعد از اینکه پرویز ثابتی پس از سالها اختفا خود را نشان داد به این ویدئوی قدیمی واکنش نشان داد و ادعا کرد: «در عمرم او را ندیدهام. برایش متاسفم. تصور میکردم هنرپیشه خوبی است اما شخصیت پایینی دارد و بهخاطر این دروغگویی و اراجیف برایش متاسفم. هرگز یک دقیقه احضار نشده چون مرتبط با اشرف پهلوی بود.»
ویدئوی دیگری که در واکنش به مستند اخیر ثابتی و صحبتهایش درباره دستگیری داریوش منتشر شده، مربوط به مصاحبه چندین سال پیش این خواننده با شبکه بیبیسی فارسی است. ثابتی که نام او در تاریخ با ساواک و شکنجه انقلابیون و دگراندیشان و هنرمندان همراه است، در این مستند اعتراف کرده که اقبالی را به خاطر خواندن یک ترانه (بوی گندم) بازداشت کرده است.
ثابتی تعریف میکند که چندی بود داریوش شروع به خواندن اشعار انقلابی کرده بود یکی از شعرهایش این بود که «تنپوش او از پوست پلنگ است، تنپوش من از تاول است». بقیه خوانندهها را هم تحریک میکرد اشعار انقلابی بخوانند.
او را بازداشت کردیم. یک شب اشرف خواهر شاه زنگ زد گفت من جایی هستم شنیدم داریوش را بازداشت کردید، میخواستم بفرستید بیاید آنجا. گفتم او قرار بازداشت دارد و آزادی یا جابهجایی او احتیاج به دستور دادستان ارتش دارد، من چطور اجازه بدهم یک زندانی با قرار بازداشت برود جایی آواز بخواند؟ اشرف شروع به گریه کرد و من ۱۰ دقیقه گوشی دستم بود او گریه میکرد.
موقعی که آرام شد گفتم فرمایش دیگری ندارید؟ گفت شما حرف خودتان را میزنید. گفتم من طبق قانون حرف میزنم. گفت حالا این داریوش چی کار کرده؟ گفتم تصنیفهای انقلابی میخواند و مردم را تحریک میکند. او موقعی که میخواند تنپوش تو از پوست پلنگ است، نمیدانم راجع به چه کسانی حرف میزند؟ تنپوش چه کسی از پوست پلنگ است؟ تنپوش زن بنده که از پوست پلنگ نیست.
اشرف گفت منظورتان چیست؟ گفتم منظور خاصی ندارم دوباره شروع کرد به گریه کردن. ثابتی میگوید این زندان به نفع داریوش بود، چون در زندان تریاک را ترک کرد و امروز هم خیلی خوشحالم که داریوش در خارج از کشور اعتیادش را ترک کرده و جوانان را از اعتیاد بر حذر میدارد.
این ساواکی در کتابی هم که عرفان قانعیفرد با نام «در دامگه حادثه» منتشر کرده این ماجرا را به تفصیل تعریف کرده و گفته داریوش چون به دستگاه والا حضرت اشرف راه داشت به تذکراتی که به او داده میشد اعتنا نمیکرد. شیوه دستگیری داریوش البته به شکلی بود که بر روی اعتیاد او به موادمخدر دست گذاشته شده بود و نشریات و روزنامهها به شکل مفصل و با عکس و تفصیلات درباره بازداشت داریوش به جرم داشتن مواد مخدر نوشتند.
در ویدئویی که از توضیحات داریوش اقبالی منتشر شده او به روزی که بازداشتش کردهاند و ادوات مصرف موادمخدر را جلویش چیده و عکس گرفتند اشاره کرده و گفته است: «روزهای هفتم یا هشتم دستگیری من بود که یک بار ساعت دوازده یا دو بعد از نیمه شب آمدند چشم بسته من را بردند.
سربازها دیالوگهای مشخصی میگفتند. «من میخوام بزنم تو مغزش» یا «من میزنم تو گلوش»؛ از این تحقیرها گرفته تا بستن به تیر اعدام و بستن دست از پشت. نیم ساعت این دیالوگها ادامه داشت و بعد گفتند از بالا تلفن زده شده و از اعدام تو گذشتند. این بزرگترین شکنجههایی بود که انجام میدادند.» اقبالی در مدت 9 ماه بازداشت خود، شش ماه را در انفرادی بوده است.