داستان سریالی که به جنگ ناترازیها رفت
از برزیل تا کوبا، چراغها روشن ماندند تا مردم سریال ببینند
به گزارش هفت صبح | «یک اداره وابسته به یک وزارتخانه، ظاهرا جدولی ارائه میکند که فلان ساعت تا فلان ساعت برق در فلان منطقه قطع میشود. آدمها براساس همان جدول، کارهایشان را برنامهریزی میکنند؛ از یک گروه نمایشی که باید برای افتتاحیه نمایش خود آماده شوند تا مردمی که برای آن نمایش میآیند. برخلاف جدول اعلامی، برق بدون اعلام قبلی قطع میشود، مدیر و کارکنان سالن، گروه نمایشی، تماشاچیان و مهمان ویژه آن شب همه دچار سردرگمی میشوند. آیا نمیشود برق تماشاخانهها را در ساعات اجرا قطع نکرد؟ نمیشود برنامهریزی براساس جدول اعلامی باشد؟ نمیشود تسهیلاتی برای تخصیص ژنراتور بیصدا به سالنهای نمایشی داد؟ امیدوارم وزارت نیرو تدبیری بیندیشد». اینها حرفهای آزیتا موگویی، کارگردان و فیلمنامهنویس است که در اینستاگرامش نوشته. موگویی، مشاور پروژه نمایش «اعترافاتی درباره زنان» که چهارشنبه هفته گذشته در سالن شهرزاد افتتاح شد و از قضا در همان اجرای اول افتتاحیه، دقایق منتهی به آغاز نمایش برق سالن قطع شد. گروه نمایشی اما خلاقتر از آن بود که قطعی برق را به عذرخواهی بدل کند و دست از آمادهسازی بردارد. ویدیویی که موگویی در اینستاگرامش منتشر کرده همین خلاقیت در تاریکی را نشان میدهد. بازیگران با نور گوشیهایشان گریم میشوند، لباسهای صحنه را میپوشند و از پشت صحنه آسه آسه به روی صحنه میروند.
عادتهای غافلگیرکننده، گریبانگیر حیات
قطعیهای ناشی از ناترازی گسترده نه فقط گریبان سالنهای نمایش و نه تنها همه جنبههای زندگی مردم، که گریبان بسیاری از خدمات حیاتی برای مردم را هم میگیرد. همانطور که این کارگردان میگوید، حالا و بعد از سه سال دیگر مردم به این قطعیهای مداوم عادت کردهاند. عادت کردهاند که برنامههای زندگیشان را براساس زمانبندی اعلامی پیش ببرند، جز موارد غافلگیرکننده که تمام عادتها را از بین میبرد.
ناترازی نامنعطف
گرچه اماکن عمومی از سینما و سالن تئاتر تا بیمارستان و مراکز درمانی در دوران ناترازیها به پیشنیازهایی همچون ژنراتور و موتور برق احتیاج دارند از سوی دیگر نیاز به انعطاف و پایبندی به زمان اعلامی از سوی مسئولین هم دارند که ظاهرا مورد دوم را ندارند. از قطعی برق در مراکز انتقال خون تا بیبرقی در 700 شعبه بانک که موجب اختلال گسترده شد؛ همان عدم توجه به پیشنیازهایی بود که از دوراندیشی پیش از محدودیت میآمد. فارغ از اینکه مسئولان بدون دوراندیشی و پیشبینی تمهیدات لازم، خود در تله تصمیماتشان گرفتار میشوند، انعطافناپذیر بودن این تصمیمات ناتراز که به ظاهر از تعهد به جدول زمانبندی میآید هم خود نوعی خرق عادت است. تعهدی که برپایه اصل غافلگیری عمل میکند!
نقش دستورات به خاطر مردم
ناترازی برق، اتفاق تازهای در جهان نیست؛ اتفاق پیشتر تجربه نشدهای هم برای ایران نیست. اما تفاوت عمدهای در ناترازی میان ایران و کشورهای دیگر مثل کوبا که سالیان سال درگیر خاموشیهای گسترده بوده، وجود دارد. انعطافهایی که با محوریت مردم در تصمیمات کلان دولتی شکل گرفته؛ گاهی حتی انعطاف تنها به خاطر محبوبیت بیسابقه یک سریال شکل گرفت! داستان یک سریال محبوب، نمونهای از همین تأثیر مردم بر رفتار مقامات محلی و سیاسی در کشورهای مختلف جهان است. همانجایی که مقامات، دستورات و بخشنامههایشان را صرفا به خاطر مردم و همراهیشان با هیات حاکمه تغییر یا حتی نقض میکنند.
جنبش لغو بردهداری برزیل، 111 سال بعد زنده شد
داستان سفر سریال «بردهای به نام ایزائورا» نمونهای تاریخی از این ماجراست. مجموعه تلویزیونی که براساس رمانی از برناردو گیمارش، قاضی و نویسنده برزیلی ساخته شده است. گیمارش این رمان را در اوج جنبش لغو بردهداری برزیل در سال 1865 نوشت که در میان 17 اثری که از خود به جا گذاشت، این کتاب شهرت بسیاری پیدا کرد. 111 سال پس از نگارش این کتاب، سریالی به همین نام توسط هروال روسانو و میلتون گونسالوس براساس متن اقتباس شده به قلم گیلبرتو براگا ساخته شد. مجموعه تلویزیونی «بردهای به نام ایزائورا» در سال 1976 در 100 قسمت ساخته شد و به سرعت توانست از مرزهای کشور مبدأ، برزیل به جهان سرایت کند.
موفقترین سریال تاریخ تلویزیون جهان
این سریال در 120 کشور جهان پخش شد و عنوان محبوبترین مجموعه عامهپسند جهان را کسب کرد. و موفقترین مجموعه دوبله شده در تاریخ تلویزیون جهان تاکنون است که از آمریکای جنوبی، کشور خلق داستانش تا شرق زمین، چین را درنوردید. اما سفر این سریال جز محبوبیت، رکوردهای دیگری را نیز ثبت کرد. لوسلیا سانتوس، بازیگر نقش اصلی، نخستین بازیگر زن غیرچینی بود که اثری از او در این کشور پخش شد، او در زمان پخش سریال حتی به این کشور سفر کرد. سانتوس نخستین زنی بود که جایزه بهترین بازیگر زن خارجی را از چین دریافت کرد. علاوه بر این، جایزه «عقاب طلایی»، مهمترین جایزه تلویزیونی چین که با رأی مردم انتخاب میشد نیز به این سریال اعطا شد.
کاسترو دستور داد برق را برای سریال قطع نکنند!
اما داستان سفر این سریال در کوبا به گونه متفاوتی رقم خورد. زمانی که «بردهای به نام ایزائورا» به کوبا رسید، فیدل کاسترو رئیسجمهور وقت، دستور تغییر زمان سهمیهبندی برق را صادر کرد آن هم فقط برای اینکه مردم بتوانند این سریال را ببینند. کاسترو رهبر مبارز کوبا، بیننده این سریال بود که تصویری از مبارزه میان ستمدیدگان و ستمگران ساخته بود.
به جز سریال مشهور برزیلی که توانست از دستورالعملهای محدودیت عبور کند، نمونههای دیگری نیز برای این انعطاف در مدیریت ناترازی وجود داشته است.
رویای «سفر به غرب» قطعی برق را کنسل کرد
سریال «سفر به غرب» در سال ۱۹۸۶ توسط تلویزیون مرکزی چین (CCTV) ساخته شد و با سرعت به پدیدهای فرهنگی در این کشور تبدیل شد. براساس گزارشها، در آن سال حدود 87.4 درصد از مردم این سریال را در تلویزیون دنبال میکردند. همین محبوبیت باعث شد مقامات محلی برنامه خاموشیهای برق کشور را تغییر دهند تا مردم بتوانند سریال را ببینند. گرچه در منابع و اسناد رسمی کشور چین مدرکی مبنی بر این تغییر دستورالعمل وجود ندارد اما روایات در سطح محلی برگرفته از حافظه جمعی بر این اقدام منعطف صحه میگذارند.
کنگره برزیل برای تماشای سریال تعطیل میشد
داستان محبوبیت سریال «بردهای به نام ایزائورا» در برزیل اما کمی متفاوت بود. در زمان پخش این سریال در کشوری که خالق داستان آن بود، سیاستمداران حتی برنامههای خود را به تناسب زمان پخش این مجموعه تلویزیونی تغییر میدادند. این رفتار بعدتر و در زمان پخش سریالهای محبوب دیگری چون «گابریلا» به شکلی دیگر انجام شد. ساعت برگزاری جلسات کنگره ملی برزیل با ساعت پخش این مجموعههای تلویزیون ملی هماهنگ میشد تا نمایندگان نیز همچون مردم، تماشای این آثار را از دست ندهند. در اسناد دولتی برزیل مدارک اثبات این اقدامات به صورت رسمی ثبت نشده است اما این بخشی از تصمیمات دولتی با محوریت مردم بود که همچنان در حافظه جمعی این کشور باقی مانده است.
ناترازی ناتراز ایرانی
نمونههای یاد شده، تنها بخشی از مواردی در جهان است که مردم و فرهنگ به عنوان محور، دولتمردان را به تغییر در تصمیمات دولتی و انعطاف وا میدارد. ناترازیها در کشور کوبا که حالا یکی از قدیمیترین و شناخته شدهترین کشورهای همراه با محدودیت است، برای یک سریال محبوب غیربومی تغییر میکند. ناترازی در کشوری چون چین به خاطر یک سریال محبوب غیربومی منعطف میشود. در کشور مبدأ، اهمیت محبوبیت مجموعههای تلویزیونی به عنوان محرکی در تغییر برنامههای سیاسی تبدیل میشود. نزدیک به نیم قرن از تجربه تأثیر یک سریال بر اقدامات سیاسی در کشورهای جهان و تغییر برنامههای ناترازی گذشته است. تجربهای که حالا میتوانست به عنوان مشت نمونه خروار چراغ راه مسئولان باشد تا اقدامات و تصمیمات مرتبط به ناترازی، به ویژه آنها که با زندگی مردم سروکار دارد را به شیوه بهتری مدیریت کنند. هرچند آنچه امروز در ایران به عنوان مدیریت ناترازی وجود دارد، از ناآشنایی با چنین تجربههایی و همینطور عدم اهمیت نشات میگیرد. جایی که میتوان تنها با تصمیمات کوچک، مثل متعهد ماندن به جدول اعلامی خاموشی، محدودیت ناشی از ناترازی را به امری عادی تبدیل کرد، غافلگیری در مدیریت ناترازی نه تنها جامعه، دلخوشیهای مردم که حتی خود مسئولان را غافلگیر میکند. این نه از جدیت در اجرای تصمیمات و بخشنامهها که از عدم دوراندیشی نسبت به تصمیمگیریها میآید. همین میشود که روزی مردم بابت افزایش خاموشی از دو ساعت به چهار ساعت اعتراض میکنند، روزی هنرمندی از قطعی سالن نمایش معترض است و روز دیگر بیماری به خاطر قطعی برق جانش به خطر میافتد.