فهرست بهترین فیلمهای سال ۲۰۲۰ تا امروز
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | جواهرات جدیدی از کلی رایکارد و اسپایک لی، یک درام مبهوتکننده درباره بارداری ناخواسته، همکاری تیم برنده جاد آپاتو و پیت دیویدسن و مستندهایی درباره هنر و جنبشهای حقوق معلولان، آثاری هستند که در نیمه اول سال ۲۰۲۰ توانستند نظر مخاطبان و منتقدان را به خودشان جلب کنند. قطعا سال ۲۰۲۰ برای سینماداران و سینماروها و دستاندرکاران فیلمها، یک سال عادی نبوده است. بیماری همهگیر کرونا باعث شد که سینماها بخش عمدهای از ششماه اول سال را بسته باشند و تازه خبرهایی میرسد که شاید در شهرهایی مانند نیویورک و لسآنجلس سینماها ماه آینده بازگشایی شوند تا حداقل شاهد بخشی از اکران تابستانی باشیم ولی هیچچیز معلوم نیست.
بهخصوص مشخص نیست که آیا سینماروها بهقدر کافی احساس امنیت خواهند کرد آنهم درحالیکه هنوز کووید۱۹ مهار نشده، به سالنهای سینما سر بزنند؟ با توجه به این شرایط، تعداد عناوین برجسته فیلمها که امسال تاکنون منتشر شدهاند قابل توجه است. بهخصوص از وقتی که شبکههای نمایش خانگی وظیفه اکران فیلمها را بهصورت آنلاین برعهده گرفتند. نویسندگان هالیوود ریپورتر میگویند که انتخابهایشان را به حدود ۱۰فیلم محدود کردند اما بهراحتی میشد ۲۰عنوان از بهترین فیلمها انتخاب کرد که همگی هم استحقاق توجه را دارند.
میان فیلمهای سینمایی دوفیلم کوتاه چنددقیقهای هم توجه منتقدان را جلب کردهاند. یکی فیلم «نیویورک، نیویورک» ساخته اسپایک لی که بهخصوص با توجه به موقعیت کنونی اجتماعی آمریکا و تظاهرات ضد نژادپرستی بهنظر میرسد امسال سال این کارگردان باشد که سالهاست فیلمهایی درباره اعتراض به تبعیض نژادی ساخته است. بههرحال فیلم کوتاهش ربطی به این ماجرا ندارد و یک نامه عاشقانه خطاب به شهری است که خواب ندارد.
تصویری از کلانشهری که غمانگیز، جادویی و پرجنبوجوش است و ناگهان بهنظر کوچک و شکننده میآید. دیگری حتی فیلم کوتاه هم نیست. تریلر انیمیشن «کندیمن» است که فیلمنامهاش را نیا داکوستا بههمراه جوردن پیل نوشتهاند و خود تریلر در حد و اندازه یک فیلم کوتاه شده است. فیلمی که بهلحاظ بصری بدیع و در عین حال در نمایش خشونت سفیدپوستان علیه سیاهپوستان آزاردهنده است. این انیمیشن اواخر شهریورماه روی پرده سینماها میرود اما تا آنموقع با ۱۰فیلم مهم نیمه اول سال ۲۰۲۰ آشنا شوید.
*** فراتر از دیدنیها: هیلما آف کلینت / Beyond the Visible: Hilma af Klint / کارگردان: هالینا دیرشکا
مستند نشاطبخش هالینا دیرشکا، ادای احترامی به هنرمند سوئدی حوزه تجسمی هیلما آف کلینت است که شخصیت اسرارآمیزی داشت. او اندیشههای مردانه را به چالش کشید. مردانی که او را به رسمیت نمیشناختند و نمیگذاشتند به شهرتی که میخواست و شایستهاش بود برسد. این فیلم کمکی بزرگ به کشف دوباره آف کلینت است که چهاردهه بعد از مرگ او در سال ۱۹۴۴ اتفاق میافتد. درنتیجه میشود گفت که این کشف دوباره کمتر از بازنویسی تاریخ هنر نیست.
هیلما کلینت، اولین هنرمند نقاشیهای آبستره بود که با قضاوتهای نادرست هیچوقت فرصت دیدهشدن پیدا نکرد. او با آثار دیوانهکنندهاش جهان هنر را دگرگون کرد. منتقدان میگویند این یکی از بهترین فیلمهایی است که تا امروز درباره هنرهای تجسمی ساخته شده است. جوری به سوژهاش نزدیک میشود که اجازه میدهد عمق چیزی که میخواهد بگوید، مخاطب را به فکر ببرد. این فیلمی است که ارزش بیش از یکبار دیدهشدن را دارد، نه فقط بهخاطر نقاشی که دوباره کشف میکند بلکه بهخاطر شیوهای که داستانش را روایت میکند و از موانع نقاش و میراث او صحبت میکند.
*** کمپ کریپ / Crip Camp / کارگردان: جیمز لبرکت، نیکول نیونهام
مستندی از شبکه نتفلیکس که در یکیدوسال اخیر بهجز تلویزیون در حوزه سینما هم کارهای مهمی ارائه داده است. فیلم درباره یک کمپ تابستانی برای نوجوانان با محدودیتهای حرکتی و ذهنی است. نکتهای که شاید برایتان جالب باشد، حضور باراک و میشل اوباما بهعنوان تهیهکنندگان اجرایی این مستند است. فیلم توانسته جایزه تماشاگران را از جشنواره ساندنس از آن خودش کند.
این کمپ سال ۱۹۷۱ در نیویورک راه افتاد. فیلم روی اعضای کمپ تمرکز میکند که چطور تبدیل به فعالان حقوق معلولان شدند و برای تصویب قوانین در راستای سادهکردن زندگی برای آنها جنگیدند. جیمز لبرکت خودش مشکل حرکتی دارد و همه عمرش از ویلچر استفاده کرده است. به گفته منتقدان نکته مستند این است که به همان اندازه که الهامبخش است، بهعنوان یک فیلم سرگرمکننده هم هست. آنها از یک داستان برجسته استفاده میکنند تا امید به آینده و قدرت گروهها را پررنگ کنند.
*** پنج خون / Da 5 Bloods / اسپایک لی
یک درام جنگی ماجراجویانه جسور و تکاندهنده از اسپایک لی که او را با فیلمهایی که درباره جنبشهای ضد تبعیض نژادی ساخته میشناسیم. آخرین فیلم او قبل از این «بلکککلنزمن» بود که دوسال پیش توجه منتقدان را به خودش جلب کرد. داستان فیلم «پنج خون» در طول جنگ ویتنام اتفاق میافتد. یک رسته پنجنفره از سربازان آمریکایی که اسم خودشان را «خون» گذاشتهاند، موفق میشوند محل سقوط هواپیمای سیا را کشف کنند که بار آن طلاهایی است که قرار است به متحدان آمریکا بهعنوان دستمزد برای مبارزه علیه ویتکنگها برسد. گروه خون تصمیم میگیرد طلاها را برای خودش بردارد.
آنها طلاها را دفن میکنند تا بعدا سراغش بروند. این کهنهسواران جنگ آفریقایی-آمریکایی چندسال بعد به ویتنام برمیگردند تا طلاها را پیدا کنند. دلروی لیندو در نقش اول فیلم بازی مسحورکنندهای دارد. منتقدان معتقدند که این فیلم انرژی خالص و اثری جاهطلبانه است و همهچیز دستبهدست هم داده تا تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای کارنامه اسپایک لی شود. منتقد شیکاگو سانتایمز گفته، کارگردانی و فیلمنامه و فیلم استحقاق نامزدی اسکار را دارند.
*** اولین گاو / First Cow / کارگردان: کلی رایکارد
کلی رایکارد را با فیلمهایی خوبی مانند «برخی زنان» میشناسیم. فیلم «اولین گاو» در جشنواره فیلم برلین به نمایش درآمد و منتقدان را راضی کرد. فیلم در قرن نوزدهم در اورگان میگذرد. فیلمی دلپذیر و تصویری زیبا از رفاقت مردانه. داستان فیلم درباره یک آشپز تنها، کمحرف و البته ماهر است که به غرب سفر میکند و به گروهی از شکارچیان پوست خز که در منطقه اورگان مستقر شده بودند، میپیوندد تا برایشان آشپزی کند. بعد از مدتی فقط با یک مهاجر چینی در آن گروه ارتباط برقرار میکند. مرد طی این مدت بهدنبال جمعکردن پول است و طولی نمیکشد که او بههمراه مهاجر چینی موفق میشوند با همکاری هم یک تجارت سودآور بهراه بیندازند.
پیتر بردشاو، منتقد گاردین یکی از کسانی است که فیلم را بسیار تحسین کرده و به آن امتیاز ۱۰۰ داده و معتقد است، رایکارد روی سوژه مهم و جسورانهای دست گذاشته: «فیلم «اولین گاو» رایکارد داستان فوقالعاده جذابی دارد که موفق میشود مخاطبش را درگیر قصه کند. فیلم سراغ سوژهای رفته که اینروزها کمتر فیلمی به آن میپردازد: اشاره کردن به پول. چیزی که اینروزها خیلی قابل لمس است. خطر آن یک چیز واقعی است و مسئله سر بقاست.»
*** پادشاه جزیره استیتن / The King of Staten Island / کارگردان: جاد آپاتو
یک کمدی-درام شبهاتوبیوگرافیک برای ستاره فیلم، پیت دیویدسن که در نوشتن فیلمنامه هم با جاد آپاتو همکاری داشته است. فیلمی آرام، بخشنده و دستودلباز، سرشار از گرما و البته یک تاسف و غمی که بهطرز تعجبآوری دلنشین است. داستان اسکات پسر ۲۴سالهای است که هنوز با مادرش زندگی میکند. کار و باری ندارد و مدرسهاش را هم تمام نکرده. کار خاصی ندارد و فقط با رفقایش میگردد و گهگاهی برایشان تاتو میکند.
فقط یک آرزو دارد که تاتوآرتیست شود! اسکات از سالها قبل که پدر آتشنشانش را از دست داده، دچار افسردگی شده. اوضاع وقتی پیچیدهتر میشود که مادر او با مردی آشنا میشود که او هم آتشنشان است. اتفاقات جوری جلو میرود که اسکات مجبور میشود با غصههایش دست و پنجه نرم کند. یکی از آن فیلمهایی که درباره بالغشدن است و هزینههایی که باید برای این بلوغ بپردازید. شاید این خوشرنگولعابترین فیلم جاد آپاتو نباشد اما کنایههای مستتر در فیلم هنوز شما را به خنده میاندازد و متوجه میشوید که او هنوز هم جاد آپاتوست حتی اگر در فیلمش قصه زندگی دیگری را روایت کند.
*** هرگز بهندرت گاهی همیشه/ Never Rarely Sometimes Always / کارگردان: الیزا هیتمن
آخرین فیلم الیزا هیتمن بهترین فیلم اوست. این درام انگلیسی-آمریکایی اولینبار در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمد و نظرها را به خودش جلب کرد. بهعلاوه توانست در جشنواره برلیناله هم خرس نقرهای را از آن خودش کند. داستان دختر ۱۷سالهای به نام کالاهان که تصور میکند باردار شده است. او میخواهد بچه را بیندازد اما فیلمی درباره مخالفت با سقط جنین میبیند و متوجه میشود در ایالت پنسیلوانیا به این سادگی قادر به سقط جنین نیست.
سعی میکند خودش از روشهایی استفاده کند اما همهشان به شکست میانجامد. سرانجام به دوستش جریان بارداریاش را میگوید و او از فروشگاهی که در آن کار میکند، پول میدزدد و بلیت میخرد تا به نیویورک بروند. این فیلمی است که میتوانید در آن استعدادهای جوان را روی پرده سینما کشف کنید. فیلمی که همزمان رویاگونه و ناتورالیستی است. هیتمن سراغ یکی از مهمترین سوژههای دوران ما رفته است و با چنان جزئیات و حساسیتی ماجرا را روایت میکند که نمونه درخشانی از اینکه چطور باید یک انسان را روی پرده نمایش داد، میشود.
*** درحال ضبط / On the Record / کارگردان: کربی دیک، امی زیرینگ
مستندی است که درحقیقت به آغاز جنبش metoo # میپردازد. درو دیکسون، خواننده سبک هیپهاپ قهرمان فیلم است اما درحقیقت این مستند نقش همه زنان را در این جنبش برجسته میکند. درو دیکسون تصمیم میگیرد از یکی از قدرتمندترین مردان صنعت موسیقی(معادل هاروی واینستاین سینما در حوزه موسیقی) به جرم تعرض شکایت کند. فیلم دیالوگهای کمی دارد اما تماشاگر را وادار میکند تا زنان نجاتیافته سیاهپوست را درک کند و از موقعیت دشوار فرهنگی آنها آگاه شود. اینکه چطور به مبارزه ادامه میدهند تا زخمهای نژاد سیاه ترمیم پیدا کند. اپرا وینفری تهیهکننده این مستند است.
*** پیش از موعد / Premature / کارگردان: رشاد ارنستو گرین
فیلم ناتورالیستی رشاد گرین روی یک دختر نوجوان سیاهپوست تمرکز دارد که در طول سفری که برای شناخت خودش شروع میکند، با مردی مسنتر از خودش آشنا میشود. اما فیلم چیزی بیش از داستان رابطه این دو نفر است. درحقیقت نگاه فیلم به کل جامعه هارلم(محله سیاهپوستان نیویورک) است. این دختر و مرد، دو روح هنرمند هستند که به سمت یکدیگر کشیده میشوند. دختر باید با پیچیدگیهای جهان بزرگسالان دست و پنجه نرم کند. این هم فیلم دیگری درباره بلوغ است. زورا هاوارد، بازیگر نقش دختر در نوشتن فیلمنامه با رشاد گرین همکاری کرده است و احتمالا اتمسفر واقعگرایانه فیلم از همینجا میآید.
*** دستیار / The Assistant / کارگردان: کیتی گرین
قصه این فیلم در طول یکروز اتفاق میافتد. جین دستیار تازهکاری است که در یک کمپانی فیلمسازی بهتازگی کارش را شروع کرده است. او خیلی زود سر کارش حاضر میشود و با تمام وجود وظایفش را انجام میدهد. اما خیلی زود میفهمد که در محیط کارش آزار جنسی امری متداول است. جین به منابع انسانی مراجعه میکند تا گزارش این اتفاقات را بدهد. بازهم فیلم دیگری که تحت تاثیر جنبش metoo ساخته شده است. فیلمی که ظاهرا اشاره به ماجرای هاروی واینستاین دارد. اریک کوهن از ایندیوایر نوشته است: «این فیلمی آرام با جاهطلبیهای بزرگ است. فیلمی که یک بیانیه فرهنگی مشخص را از طریق ساختار سینمایی منتقل میکند.»
*** جانشین / The Surrogate / کارگردان: جرمی هرش
اولین فیلم بلند جرمی اثری احساساتی از کار درآمده است. ماجرای زنی که طراح وب برای یک شرکت غیرانتفاعی است و تصمیم میگیرد برای صمیمیترین دوستش نقش رحم اجارهای را بازی کند اما وقتی نتیجه آزمایشها میآید، یک بحران اخلاقی پیش روی آنهاست. منتقد سایت راجر ایبرت میگوید، این فیلم لایههای بسیار پیچیدهای دارد که بهوسیله اجراهای درخشان روانکاوانه بهنمایش درمیآیند. بهرغم سوژه پیچیده و غیرمرسوم فیلم جانشین، کارگردان اجازه نمیدهد که فیلمش لحن موعظهواری بگیرد.