کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۳۰۰۸۳
تاریخ خبر:

‌فهرستی از فیلم‌های ناامید‌کننده کارگردانان بزرگ

روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | ‌حتی بزرگترین فیلمسازان هم مصون از اشتباه در کارنامه فیلمسازی‌شان نیستند. یک کارگردان با تیزبین‌ترین چشم‌ها و نگاه خلاقانه واضح و قدرت زیاد در فرم، بازهم می‌تواند داخل تله‌هایی بیفتد که باعث شود فیلمش تبدیل به یک فیلم بد شود. هیچ‌وقت نمی‌توانید کامل مطمئن باشید که چه فیلمی‌ قلابش به تماشاگران گیر می‌کند یا منتقدان دنبال چه چیزی می‌گردند یا فیلمتان چطور تعبیر خواهد شد. مهم نیست که چقدر از نزدیک و دقیق موقع تدوین به نماهای فیلمتان نگاه می‌کنید. همیشه باید حاشیه‌ای برای اشتباه و خطا باقی گذاشت.

تعداد کمی ‌از کارگردانان هستند که هیچ‌وقت در زندگی‌شان فیلم بد نساخته‌اند. از بین آن‌ها می‌شود از پل توماس اندرسون، استنلی کوبریک و به گفته خیلی‌ها کریستوفر نولان نام برد. اما اکثر کارگردانان حداقل یک فیلم بد در کارنامه‌شان دارند. برخی از این فیلم‌های بد توسط کارگردانانی ساخته می‌شوند که جزو طبقه ممتاز ‌هالیوود به‌حساب می‌آیند. حتی کارگردانان مورد علاقه مدارس فیلمسازی مثل کوئنتین تارانتینو و الیور استون هم روزهای سیاهی داشته‌اند. این فهرستی از فیلم‌هایی است که توسط کارگردانان بزرگی ساخته شده که ثابت کرده‌اند خلاقیت ساخت شاهکارها را دارند و متاسفانه این فیلم‌ها اعتبارشان را خدشه‌دار می‌کند.

*** بلک‌هت/ Blackhat / کارگردان:‌ مایکل مان / بازیگران:‌ کریس همسورث ، وایولا دیویس / ۲۰۱۵
مایکل مان همیشه برای کارگردانی تریلرهای جنایی شهرت داشته است. تریلرهایی سریع و هیجا‌ن‌انگیز. فیلم‌های «خبرچین»، «مخمصه» و «وثیقه» از او با زندگی جنایتکاران و اخلاقیات در جامعه جرم و جنایت، چالش می‌کردند. او کسی بود که بالاخره آل پاچینو و رابرت دنیرو را در یک فیلم کنار هم قرار داد و کاری کرد سر سکانس شام میان استعدادهای هر دو بازیگر عدالت برقرار شود.

فیلم «بلک‌هت» مایکل من بدترین نقدها را میان فیلم‌های او دریافت کرده است. مشکل خیلی از منتقدان با فیلم «بلک‌هت» بازی کریس همسورث در نقش اول است. آن‌ها معتقدند کاراکتر او تمام روز را در اتاق تاریک پای کامپیوتر می‌نشیند و رنگ و رو و جثه‌اش شبیه کریس همسورث نیست. اما این بزرگترین مشکل فیلم نیست. مشکل بزرگ این است که دیدن این مردی که در اتاق تاریک تمام روز پای کامپیوتر است، برای تماشاگر جالب نیست.

*** مشاور/ The Counselor / کارگردان: ریدلی اسکات / بازیگران: برد پیت، مایکل فاسبندر، پنه‌لوپه کروز، کامرون دیاز
سر ریدلی اسکات یکی از مشهورترین فیلمسازان زمان ماست. او شاهکارهایی مثل «تلما و لوئیز»، «بلید رانر» و «گلادیاتور» به ما هدیه داده است. فیلم‌هایی هم دارد مثل «یک سال خوب» که به‌نظر می‌رسد نیاز به کمی‌ دستکاری برای بهترشدن دارند اما بازهم قابل مقایسه با فاجعه‌ای مثل فیلم «مشاور» نیستند.

این اولین فیلمنامه‌ای است که از نویسنده مشهور فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» یعنی کورمک مک‌کارتی، تولید می‌شد. همکاری ریدلی اسکات و مک‌کارتی باعث می‌شد که امید زیادی به این فیلم داشته باشیم. اما متاسفانه فیلم با فیلمنامه لنگ مک‌کارتی زمین می‌خورد. مشکل اصلی فیلمنامه این است که توسط نویسنده‌ای نوشته شده که عادت به نوشتن رمان دارد و به‌لحاظ بصری به فیلمنامه نگاه نمی‌کند. درنتیجه مک‌کارتی فکر نکرده چیزهایی که می‌نویسد در فیلم چه شکلی به‌نظر می‌رسند. می‌توانیم بگوییم که این فیلم خیلی هم خطای ریدلی اسکات محسوب نمی‌شود. او هر کاری می‌توانسته در رابطه با این فیلمنامه مبهم انجام داده است.

«مشاور» داستان حقوقدان محترم و قابل اعتمادی است که درگیر یک عشق طوفانی شده و اخیرا تصمیم به ازدواج گرفته است. اما حقوقدان برای ساختن بهترین‌ها در زندگی مشترکش نیازمند پول هنگفتی است و به همین جهت در یک حرکت عجیب، تصمیم می‌گیرد تا در یک معامله پرسود مواد مخدر که یکی از دوستانش ترتیب داده، مشارکت کند.

*** قاتلین پیرزن/ The Ladykillers / کارگردان: برادران کوئن /بازیگران:‌ تام هنکس، جی.کی.سیمونز /۲۰۰۴
فیلم‌هایی مثل «فارگو» و «لبوفسکی بزرگ» شاهدی بر این هستند که اگر در جهان یک کار باشد که برادران کوئن بتوانند انجام بدهند، ساختن کمدی سیاه است. آن‌ها همیشه می‌توانند در یک جنازه یا دزدیده شدن یک بچه حس شوخ‌طبعی پیدا کنند. در نتیجه به‌نظر می‌رسید بازسازی فیلم انگلیسی الک گینس و پیتر سلرز که یک کمدی سیاه بود، دقیقا متناسب‌ با موقعیت آن‌هاست.

بازی تام هنکس در نقش اصلی یکی از نکاتی است که می‌تواند فیلم را تا حدی نجات بدهد. مثل همیشه بازی او در مرکز فیلم چیزی است که همه گروه بازیگران را به‌هم متصل می‌کند اما متاسفانه کافی نیست. چون «قاتلین پیرزن» فیلمنامه سستی دارد و به‌لحاظ ساختاری هم تنبلانه ساخته شده است. فیلم را البته می‌شود یک‌بار تماشا کرد. به‌هرحال لحظاتی دارد اما با استانداردهای برادران کوئن قطعا کار ضعیفی است.

فیلم داستان خانم ماروا منسن، زنی سالخورده و بسیار دین‌دار است که قصد دارد یکی از اتاق‌های خانه‌اش را اجاره دهد. وی با شخصی که خود را پروفسور معرفی کرده آشنا می‌شود. پروفسور از اتاق خوشش آمده و قرار می‌شود که اتاق را بگیرد ولی با این اجازه که وی و چندتن از دوستانش بتوانند از زیرزمین خانه برای تمرین موسیقی استفاده کنند. پیرزن نمی‌داند که خانه را به‌دست گروهی سارق داده که قرار است از کازینوی نزدیک خانه‌اش دزدی کنند.

*** جک/ Jack / کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا / بازیگران: رابین ویلیامز، دایان لین/ ۱۹۹۶
در دهه هفتاد فرانسیس فورد کوپولا چهارفیلم ساخت که همه آن‌ها نامشان در تاریخ سینما ثبت شده است و بدون اغراق جزو بزرگترین فیلم‌های تاریخ سینما هستند. شاهکار او «پدرخوانده» و بعد دنباله آن «پدرخوانده۲»، «اینک آخرالزمان» و «مکالمه» همگی زوال یک دوره‌ از آمریکا و جو و اتمسفر اجتماعی‌سیاسی آن را ‌به تصویر می‌کشند. فیلم‌هایی که لحظات و شخصیت‌هایی به تماشاگر هدیه می‌دهند که در حد یک شمایل در ذهن آن‌ها ماندگار می‌شود.

این فیلم‌ها جایگاه کوپولا را میان اشراف سینما مثل هیچکاک و اورسن ولز تثبیت می‌کند.
درنتیجه همه تعجب کردند که چه چیزی او را وادار به ساخت یک کمدی با رابین ویلیامز کرد. فیلم داستان پسری است که چهاربرابر سریع‌تر از دیگران سنش بالا می‌رود. درنتیجه وقتی به رابین ویلیامز چهل‌ساله نگاه می‌کنیم، در حقیقت پسری را می‌بینیم که فقط ۱۰سال دارد. برای رابین ویلیامز در میانه دهه نود نقش ایده‌آلی است اما چرا فرانسیس فورد کوپولا باید کارگردانی‌اش کند؟ او یکی از شش‌نفری است که در تاریخ اسکار هم جایزه کارگردانی، هم تهیه‌کنندگی و هم فیلمنامه‌نویسی را برده است. استعداد او بالاتر از یک فیلم فرمولیزه‌شده مثل «جک» است.

*** الکساندر / Alexander / کارگردان: الیور استون / بازیگران: کالین فارل، آنتونی‌ هاپکینز /۲۰۰۴
الیور استون در گذشته همه‌جور فیلمی ‌ساخته و اکثرشان هم مورد تحسین منتقدان قرار گرفته‌اند. او فیلم‌هایی درباره جنگ ویتنام ساخت و دولت آمریکا را به چالش کشید. به ما جنبه‌های دیگری از ترور کندی را نشان داد که تا پیش از آن ندیده بودیم. او قطعا یکی از مشهورترین کارگردانان سیاسی تاریخ است.

متاسفانه او ۱۵۵میلیون دلار را هدر داد تا زندگینامه الکساندر(یا همان اسکندر مقدونی) را بسازد. فیلم نه تحسین شد و نه فروش موفقی داشت. هم در زمینه صحت تاریخی مشکل داشت و هم داستانش نمی‌توانست تماشاگر را درگیر کند. مدت زمان فیلم بیشتر از سه ساعت بود(می‌شود گفت نزدیک به چهارساعت! اگر نسخه کارگردان را می‌دیدید) و نتوانسته بود از زمانش درست استفاده کند. جاه‌طلبی الیور استون را به‌وضوح می‌توانید در این فیلم ببینید.

اما او بیش از اندازه روی دادن درس تاریخ تمرکز کرده است. بدی‌اش اینجاست که درس غلطی هم می‌دهد. نتیجه یک فیلم خشک و خسته‌کننده شده است. این فیلمی ‌نیست که ما از مرد پشت فیلم‌های «جی‌اف‌کی» و «قاتلین بالفطره» انتظار داشتیم. فیلم داستان زندگی اسکندر را از کودکی روایت می‌کند. زمانی که او تحت تعلیم ارسطو بود و سپس نبرد او با ایرانیان و نابود کردن امپراطوری هخامنشیان را تصویر می‌کند.

*** ۱۹۴۱ / کارگردان: استیون اسپیلبرگ / بازیگران: جان بلوشی، دن آکروید /۱۹۷۹
ژانرهای زیادی وجود دارند که اسپیلبرگ در آن‌ها خودی نشان داده است. او می‌تواند فیلم‌های اکشن ماجراجویانه بسازد یا فیلم‌های ترسناک تعلیق‌برانگیز یا فیلم‌های علمی-تخیلی که مغزتان را متلاشی کند یا درام‌های تاریخی مبتنی بر واقعیت. اما یک ژانر هست که اسپیلبرگ هیچ‌وقت موفق نشده در آن فیلمی ‌درخور کارنامه‌اش بسازد و آن هم ژانر کمدی است. «۱۹۴۱» اولین تلاش اسپیلبرگ برای ساختن کمدی بود. داستان فیلم بعد از ماجرای حمله پرل ‌هاربر اتفاق می‌افتاد و اتفاقا پتانسیل کمدی زیادی در گروه بازیگرانش وجود داشت. این فیلم به‌لحاظ تکنیکی چیره‌دستانه ساخته شده و در آن از مدل‌های مینیاتوری هم بهره گرفته‌اند که اسپیلبرگ در فیلم بعدی‌اش «مهاجمان کشتی گمشده» آن را به کمال رساند.

چیزی که در مورد این فیلم ناامیدکننده به‌نظر می‌رسد، این است که خیلی ساده: فیلم بامزه‌ای نیست. در شرایطی که برای یک فیلم کمدی بامزه‌بودن پیش‌فرض همه نکات دیگر است. اسپیلبرگ البته در سال‌های اخیر اعتراف کرده که «۱۹۴۱» فیلم خوبی نبوده و حتی درباره آن شوخی کرده است. او خودپسندی‌اش را دلیل شکست این فیلم می‌داند و می‌گوید موفقیت «آرواره‌ها» و «برخورد نزدیک از نوع سوم» باعث شده بود تصور کند که دیگر در ساخت فیلم شکست نمی‌خورد. شکست «۱۹۴۱» درسی به اسپیلبرگ داد که همیشه روی فیلم‌هایش به‌سختی کار کند و هیچ‌وقت مخاطبش را دست کم نگیرد. به‌علاوه این‌که شاید متوجه شد کمدی را چندان هم درست درک نمی‌کند.

*** ضد مرگ/ Death Proof / کارگردان: کوئنتین تارانتینو / بازیگران: کرت راسل، روزاریو داوسن / ۲۰۰۷
خود کوئنتین تارانتینو اولین نفری بود که اعتراف کرد این بدترین فیلمش است. به‌علاوه با صراحت قول داد که این بدترین فیلم کارنامه‌اش باقی خواهد ماند. او گفته بود: «ضد مرگ، باید بدترین فیلم کارنامه من باقی بماند.» او نمی‌خواهد دیگر هیچ‌وقت به آن تنبلی باشد.
اگر فرض کنیم که «ضد مرگ» یک فیلم اسلشر است، وعده‌های زیادی به ما می‌دهد. ایده یک مرد بدلکار سادیستیک که از ماشین ضد مرگش برای کشتن آدم‌ها استفاده می‌کند، می‌تواند برای ژانر وحشت یک موفقیت محسوب شود. اصلا به همین‌دلیل هم تارانتینو سراغ آن رفته است. اما فیلم هرگز خودش را به حد و اندازه آن وعده و وعیدها نمی‌رساند.

مشکل اینجاست که فیلمنامه فیلم به اندازه بقیه فیلم‌های تارانتینو چفت و بست ندارد. درست است که فیلمنامه فیلم‌هایی مثل «پالپ‌فیکشن» و «جکی براون» طولانی بودند اما تماشاگر را درگیر می‌کردند. دیالوگ‌هایشان هیجان‌انگیز بود و شخصیت‌ها هم خوب نوشته شده بودند و سکانس‌ها هم محکم و درست بودند. در «ضد مرگ» خیلی از دیالوگ‌ها حوصله سربر هستند. گاهی اوقات احساس می‌کنید داستان تارانتینو برای یک فیلم کافی نبوده و سعی کرده آن را با چیزهای مختلف پر کند. سکانس‌هایی دارد که به حد مشقت‌باری بلند هستند، با دیالوگ‌هایی که انگار در هوا پرتاب می‌شوند و هیچ هدف خاصی ندارند.

دیالوگ‌ها شخصیت‌ها یا طرح داستانی را گسترش نمی‌دهند. یا حتی مثل مونولوگ بی‌ربط سوپرمن در «بیل را بکش» به نکات جالب هم اشاره ندارند. فقط آدم‌ها در ماشین می‌نشینند و درباره هر چیزی که به ذهن تارانتینو خطور کرده، حرف می‌زنند. از مردی که قواعد فیلمنامه‌نویسی را با «پالپ‌فیکشن» تغییر داد و کم‌کم آن را با وسترن اسپاگتی آمیخت تا فیلمی ‌درباره برده‌داری در آمریکا بسازد، اثر ناامیدکننده‌ای بود. فیلم داستان سه‌دختر جوان پرشور است که در کافه‌ای با مردی آشنا می‌شوند که خودش را بدلکار می‌خواند. او دختری را که همراهش در ماشین است، می‌کشد و بعد در یک تصادف شدید سه‌دختر دیگر را هم به قتل می‌رساند. حالا دختران بدلکار به مقابله با ماشین ضد مرگ او برمی‌خیزند.

کدخبر: ۳۳۰۰۸۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر