روحانیون روزنامهنویس؛ از محتشمیپور تا هادی خامنهای و...
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی| فوت علیاکبر محتشمیپور میتوانست باعث شود که به سوژههای زیادی در زندگی او بپردازیم. از ماجرای شرکتش در تاسیس حزبالله و جراحتش در لبنان تا نظرش در مورد حمایت از صدام پس از اشغال کویت و ماجرای نامه امام در مورد نهضت آزادی یا حتی ماجرای انتخابات ۸۸٫ ما اما داستان روزنامهنویسی او را برگزیدیم. او مدیرمسئول روزنامه بیان بود در انتهای دهه ۶۰ و ۷۰٫ بهجز او سه روحانی اصلاحطلب دیگر را هم نام بردیم که مجمع روحانیون اصلاحطلب روزنامهدار را تشکیل میدهند.
تشکل روحانی اصلاحطلب،این روزها یکی دیگر از اعضای خود را از دست داد. سید علی اکبر محتشمیپور. مرد پرحاشیه سیاست ایران.به قول احمد زیدآبادی خیلی تند و رادیکال ولی صادق. قصه امروز ما اما نه قصه محتشمیپور است به تنهایی و نه قصه مجمع روحانیون مبارز. قصه نسلی از روحانیون اصلاحطلب است که در دهه ۷۰، در ایام فراغت پس از مشغله سیاست دوران امام، رفتند به سمت روزنامهنگاری. قصه جالبی دارند این گروه.
*** بیان
نخستین نشریه از این دست همین نشریه بیان است. ظاهرا این نشریه در ابتدا نوعی هفتهنامه بوده و بعد از سال ۱۳۷۸ به روزنامه تبدیل میشود. مدیرمسئولش علیاکبر محتشمیپور بوده که آن زمان نماینده مجلس بوده است. درباره این نشریه کم میدانیم. حتی اطلاعات شماره نخست آن در اینترنت موجود نیست ولی علی میرفتاح، سردبیر قبلی روزنامه اعتماد در یادداشتی که به مناسبت فوت مرحوم محتشمیپور نوشته بود، اطلاعاتی از این نشریه را منتشر کرده است.خلاصه آن را بخوانید:
«اولین رئیسم در عالم روزنامهنگاری آقای محتشمی بود؛ مجله بیان، سال ۶۹….هاشمی رئیسجمهور بود و ما و مملکت یک دوره گذار پر هزینه را تجربه میکردیم. دوره گذاری که اگر نه همه را لااقل بچههای جنگ و بسیج و سپاه و «چپ» را شاکی کرده بود. آرمانگراها هم شاکی بودند. کار محتشمی آنقدر مهم و تاثیرگذار بود که حتی عباس معارف را به میدان آورد تا از عدالت و فقر و غنا سخن بگوید…علیاکبر کیوانفر شاعر جوانی بود که شعرهای تند و تیزش بیان را سر زبانها میانداخت…ظریفیان، معین، نخعی، طالبزاده و خیلیهای دیگر مجموعهای را فراهم آورده بودند تا ذیل نام بیان و به مدد محتشمیپور نسبت به سیاست و اقتصاد و فرهنگ موضع انقلابی بگیرند. نه از این مواضع نمایشی انقلابی که بعدا مد روز شد و به تهمت و افترا آلوده شد و کشور را به گیر و گرفتاری انداخت و میاندازد، نه؛ بلکه مواضع انقلابی که مبتنی بر عدالت و اقامه قسط و حقطلبی بود.»
گفتیم که بیان بعد از این به روزنامه تبدیل شد ولی در خزان مطبوعات در سال ۱۳۷۹، این روزنامه نیز زرد شد و از شاخه افتاد. این بیانیه دادستانی ویژه روحانیت تهران در روز ۵ تیر ۱۳۷۹: دادستان ویژه روحانیت تهران روز یکشنبه روزنامه بیان به مدیر مسئولی حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمیپور را توقیف کرد. در قرار توقیف روزنامه بیان به شکایات متعدد اشخاص حقیقی و حقوقی نسبت به این روزنامه و مدیر مسئول آن در مورد تحریف مطالب و اهانت و عدم درج پاسخ شاکی در موعد مقرر وعدم توجه به اخطار داده شده و نشر اکاذیب به منظور تشویش اذهان عمومی توسط آن جریده اشاره شده است.
*** سلام
نخستین انتخابات پس از رحلت امام خمینی، انتخابات دوره دوم خبرگان رهبری بود. شانزدهم مهر سال ۱۳۶۹٫ طبق مصوبه مجلس خبرگان در دوره اول، شورای نگهبان مرجع رد یا تایید صلاحیت کاندیداها در این انتخابات شده بود و این شورا طبق نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که گرایشهای محافظهکارانهای داشت دست به ردصلاحیت گسترده کاندیداها به دلایل سیاسی یا به دلیل عدم احراز اجتهاد فقهی آنها پرداخت.
این موضوع مورد اعتراض شدید جناح چپ روحانیون در مجمع روحانیون مبارز قرار گرفت و در نهایت، این گروه سیاسی اعلام کرد که برای این انتخابات نامزدی را اعلام نمیکند. سه نفر از اعضای این مجمع نیز که تایید شده بودند در اعتراض به این وضعیت از انتخابات کنارهگیری کردند: عبائی خراسانی، توسلی و موسوی خوئینیها. با این حال بیانیه انصراف آنان را هیچ روزنامهای کار نکرد و همین موضوع زمینه تاسیس روزنامهای شد به نام سلام. سلام کارش را ۲۰ بهمن ۱۳۶۹ آغاز کرد.
سردبیرش عباس عبدی بود و به زودی توانست روزنامه اصلی جناح چپ باشد. انتقاداتش از دولت هاشمی زبانزد بود به خصوص انتقادات اقتصادی. این سخنان هاشمی است از آن روزها:در مطبوعات انتقادات خیلی شدیدی میشد. اگر روزنامه سلام و بیان را ببینید، همت و نگرش آنها انتقادی بود. یک ستون الوسلام داشتند که هر چه میخواستند مینوشتند. همین افراد منتقد را در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری که قبلا نبود و تازه ابداع کرده بودم، آوردم.
(منظور ریاست موسوی خوئینیهاست در این مرکز) طیف منتقدین دولت همه از من حکم گرفتند. البته خودشان ملاحظاتی داشتند. در بقیه مسائل هم همینطور بود. یعنی دلمان میخواست که انتقاد شود و حرف بزنند و جواب بدهیم. قبلتر در این صفحه گفتیم که سلام چطور توقیف شد. خلاصهاش اینکه نامهای از سعید امامی را منتشر کرد که گفته شد محرمانه بوده و بعد توقیف این روزنامه و البته وقایع کوی دانشگاه که بعد از آن رسید.
*** جهان اسلام
جهان اسلام روزنامه دیگر جریان چپ در سال ۱۳۶۹ بود. مدیرمسئولش سید هادی خامنهای بود. برادر رهبر انقلاب که البته گرایش اصلاحطلبی بود. این روزنامه هم روزنامه منتقدی بود برای هاشمی و آنطور که سید هادی خامنهای میگوید همین انتقاد کار دستش داد و باعث توقیفش شد. این بخشی از مصاحبه سیدهادی خامنهای با نشریه آسمان در سال ۱۳۷۳: «داستان توقیف روزنامه جهان اسلام آن بود که روزنامه ما به ویژه در حوزه اقتصاد، انتقادهای زیادی به آقای هاشمی داشت و من از طریق یک راوی معتبر، خبر داشتم که آقای هاشمی به کرات از روزنامه «جهان اسلام» اظهار نارضایتی کرده بود که بالاخره هم، منجر به تعطیلی روزنامه شد.»
با این حال روایت هاشمی در خاطراتش کمی مبهم است. این خاطره اوست در ۲۳ بهمن ۱۳۷۳٫ «عصر در جلسه هیأت دولت، آقای میرسلیم، درباره لغو امتیار روزنامه جهاناسلام توضیح داد. قرار شد علت را اعلان کنند که جوسازی نشود…شب با رهبری جلسه داشتیم. از تعطیل روزنامه جهان اسلام ابراز رضایت کردند و نسبت به روزنامه سلام هم اظهار نارضایتی نمودند.»سید هادی خامنهای ظاهرا نتوانست این روزنامه را در دولت هاشمی دیگر چاپ کند و در انتهای این دوره نام آن را به «حیات نو» تغییر داد اما این روزنامه نیز در نهایت توقیف شد.
*** خرداد
و دست آخر یادی کنیم از روزنامه خرداد که شماره نخست آن شنبه ۱۴ آذر ۱۳۷۷ منتشر شد و در نهایت در سال ۱۳۷۸ توقیف شد و عبدالله نوری نیز به خاطر آن محاکمه شد. این بخشی از گزارش روزنامه همشهری از جلسه اول محاکمه عبدالله نوری است در ۹ آبان ۱۳۷۸٫
«حجتالاسلام نکونام، دادستان دادگاه ویژه (روحانیت) ضمن قرائت کیفرخواست حجیم و مفصل اتهامات عبد الله نوری ضمن اشاره به سرفصلهای اتهامات مربوطه که توهین به مقامات و مسئولان نظام، مقابله با اندیشههای امام و نشر اکاذیب به منظور تشویش اذهان عمومی و برخلاف موازین دینی و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی را شامل میشد اظهار کرد:
از شخصیت حقوقی آقای نوری با توجه به سابقه ایشان انتظار میرفت که با انتشار روزنامه خرداد در جهت اهداف انقلاب و ترویج منویات حضرت امام حرکت کند. اما عملا مشاهده شد که این روزنامه در مسیری خلاف این انتظار قدم برداشته و محلی برای مطرح شدن افکار برخی از گروههای معاند نظام و ابزاری برای تهاجم به انقلاب اسلامی شده است…نکونام با پرداختن به تک تک موارد مطروحه در کیفرخواست از حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، خانم رفعت بیات و بسیج دانشجویی به عنوان شاکیان روزنامه خرداد نام برد.»