کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۹۹۸۸۸
تاریخ خبر:

‌دوئل‌های عشقی میان رقیبان که به قتل منجر شد

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری|‌ در هفته‌ای که گذشت خبر قتل پسر ۱۶ساله‌ای توسط پسری دیگر در همین سن‌وسال منتشر شد. علت این اتفاق مشاجره و دعوای این دو نفر بر سر دختری ۱۷ساله که به قول خودشان از اعضای اکیپ بود آغاز شد و در نهایت یکی از پسرها، دستانش را دور گردن رقیب‌اش که جثه ضعیف‌تری از او داشته می‌اندازد و او را به زمین می‌زند و همین ضربه باعث قطع نخاع و مرگ مغزی پسر نوجوان می‌شود. اگر در پرونده‌های جنایی هم نگاهی بیاندازیم کم نیستند مواردی که قتل به دست رقیب عشقی و بر سر یک زن رخ داده است. در این گزارش پنج پرونده جنایت به دلیل یک زن را بررسی می‌کنیم. عاشقانی که برای عشق دست به قتل رقیب‌شان زده‌اند.

یک: ماجرای پرونده جنایی زنی که دو همسر داشت!
شاید به جرات بتوان این پرونده را در لیست جنایی‌ترین پرونده‌های سال ۸۰ قرار داد. داستانی عجیب از قتل دو پسر توسط پدرشان و یک خواهر و برادر. ماجرا در سال ۸۲ در ورامین از قتل عماد و امیررضا، دو کودک ۶ و۱۱ ساله توسط پدرشان آغاز شد. پدری که بعد از جنایت از ورامین به سمت فیروزکوه فرار کرده بود. مادر بچه‌ها معصومه مدعی بود، جنازه پسرانم در حمام خانه پدرشوهرم غرق در خون پیدا کردم و شوهرم هم متواری شده است.

اما وقتی جعفر دوست اسماعیل قاتل کودکان دستگیر شد پرده از راز جنایتی هولناک برداشت و گفت:«اسماعیل دو کودک خود را سلاخی کرده بود اما قبل از آن با همدستی من و همسرش و یکی از دوستانمان به نام غلامحسین،یک خواهر و برادر را هم به قتل رساندیم.» معصومه، همسر اسماعیل ۳۶ ساله مجبور شد اعتراف کند و بگوید:« حدود یک‌سال قبل از قتل‌ها در حالی که برای تهیه داروی کم خونی پسرم عازم تهران بودم سوار ماشین مردی به نام ابراهیم شدم. با او هم کلام شدم و خودم را مجرد معرفی کردم و گفتم عماد و امیررضا بچه‌های برادرم هستند. بعدا به آنها یاد دادم که من را جلوی ابراهیم عمه صدا بزنند.ارتباط من و ابراهیم زیاد شد و هر روز به من علاقه بیشتری پیدا می‌کرد.تا اینکه یک روز وقتی ترک موتور او سوار شده بودم، اسماعیل من را دید. شب برای او توضیح دادم که ارتباط خاصی با ابراهیم ندارم اما او باور نکرد و نقشه انتقام از ابراهیم را کشید.»

اسماعیل خودش را دایی معصومه همسرش، جا می‌زند و او را به عقد ابراهیم درمی‌آورد و حتی عروسی با ۶۰۰نفر مهمان برگزار می‌کند. به پسرانش هم می‌گوید باید معصومه را عمه صدا کنند. اسماعیل دوسال اجازه می‌دهد همسرش که در واقع با شناسنامه جعلی به عقد ابراهیم درآمده بود با او زندگی کند. ضمنا با پول دادن به یکی از دوستانش فاطمه خواهر ابراهیم را به عقد دوستش درمی‌آورد و می‌گوید او در دوبی کار می‌کند. یک شب که فاطمه خواهر ابراهیم مشغول چیدن اسباب بوده، اسماعیل با پسرانش برای کمک به آنجا می‌رود. شب به فاطمه تجاوز کرده و سپس او را به قتل می‌رساند و جسدش را داخل گونی انداخته و به بیابان‌های اطراف می‌برد.

اما در این میان یکی از پسرانش این صحنه را دیده است. بعد از چندی ابراهیم همان رقیب عشقی‌اش را به بهانه پیدا کردن گنج با دو دوستش به بیابان‌های اطراف پیشوا برده و با کلنگ به سرش زده و او را هم می‌کشد. سپس پیش همسر و فرزندانش بازگشته و در محله‌ای ناشناس در ورامین شروع به زندگی می‌کنند. اما یک بار پسر او در دعوا با همسایه می‌گوید بابا خاله را کشته و اگر اذیت کنید شما را هم می‌کشد! همین باعث شد تا اسماعیل نقشه قتل پسرانش را هم بکشد تا ماجرا لو نرود.

البته همسرش می‌گوید از قتل پسرانش بی‌اطلاع بوده و عده‌ای از همسایه‌ها می‌گویند وقتی خون در جوی آب ریخت همسر او در خانه بوده است. در نهایت اسماعیل‌ را به‌ جرم‌ ارتکاب‌ چهار قتل‌ و زنای‌ محصنه‌ با فاطمه(مقتوله‌) به‌ اعدام‌ محکوم‌ کردند و همسرش‌ معصومه‌ هم‌ به‌ جرم‌ معاونت‌ در قتل‌ها به‌ ۱۵ سال‌ حبس‌ و به‌ جرم‌ زنای‌ محصنه‌ با مرد مسافرکش‌ به‌ اعدام‌ محکوم‌ شد و دو متهم دیگر پرونده را به خاطر مشارکت در قتل ابراهیم به ۱۵ سال حبس محکوم کردند. سال ۸۴ اسماعیل به دار مجازات آویخته شد.

دو: مرگ پسری که به دلیل قتل رقیب عشقی در زندان بود
پسر جوان که به اتهام قتل رقیب عشقی خود در یک دوئل خیابانی دستگیر و به کانون اصلاح و تربیت فرستاده شده بود از ترس ابتلا به کرونا ماده ضدعفونی‌کننده خورد و جان باخت. این پسر جوان قرار بود در ۱۴ تیرماه سال۹۹ در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به همراه همدستش محاکمه شود، اما قضات با گزارش مأموران زندان دریافتند وی جان باخته است. بدین ترتیب همدست این پسر پای میز محاکمه ایستاد و درباره علت مرگ دوستش به قضات گفت: «وقتی کرونا شیوع پیدا کرد به همه متهمانی که در کانون اصلاح و تربیت بودند چند شیشه مواد ضد عفونی‌کننده دادند.

مأموران خیلی به ما تأکید کردند که این مواد خوراکی نیست و خطر دارد و فقط باید دست‌ها و وسایل شخصی خود را با آن ضدعفونی کنیم. اما دوستم ساتیار - متهم- خیلی از کرونا می‌ترسید و مدام وحشت داشت که مبتلا نشود به همین خاطر به توصیه‌ها توجهی نکرد و مواد ضدعفونی‌کننده‌ای را که به او داده بودند نوشید چون الکل داشت فکر می‌کرد که ویروس‌ها را در بدنش می‌کشد و بدنش مقاوم می‌شود، اما مسموم شد و به کما رفت بعد از چند روز هم جانش را از دست داد.»

پس از این توضیحات، قضات از وی خواستند تا در مورد حادثه قتل توضیح دهد. سینا که منکر ارتکاب قتل بود، گفت: «آبان ماه دو سال قبل در یکی از خیابان‌های جنوب شهر با آرش درگیر شدیم. البته من با آرش اختلافی نداشتم روز حادثه ساتیار به‌دنبال من آمد و در حالی که خیلی عصبانی و ناراحت بود گفت دوست دخترش به نام سارا به او خیانت کرده است. ساتیار گفت که خیلی اتفاقی سارا و آرش را در خیابان با هم دیده است و وقتی جلو رفته و به او اعتراض کرده متوجه شده سارا به وی خیانت کرده و با آرش هم دوست شده است. همان موقع ساتیار از روی عصبانیت یک سیلی به گوش سارا زده و بعد هم با آرش درگیر شده بود که با وساطت اطرافیان جدایشان کرده بودند.

اما وقتی پیش من آمد خیلی عصبانی بود و می‌گفت باید انتقام بگیرد. من هم وقتی ماجرا را شنیدم به او گفتم همراهش می‌روم تا آرش را ادب کنیم. بعد به سراغ آرش رفتیم او با دوستانش بود که به محض دیدن ما درگیری شروع شد. آنها با چوب و چاقو ما را زخمی کردند. من و ساتیار هم چاقو داشتیم من دو ضربه به دست آرش زدم، اما ضربات کشنده نبود، ولی ساتیار با چاقو به سینه و پهلوی آرش زد و او نقش بر زمین شد.

وقتی ما را بازداشت کردند ساتیار از من خواست یکی از ضربات را گردن بگیرم و گفت این‌طوری جرممان کم می‌شود او خیلی به من فشار می‌آورد به همین خاطر هم من قبول کردم. اما واقعیت این است که هر دو ضربه را ساتیار زد. وقتی فرار کردیم چند روز بعد متوجه شدیم آرش به قتل رسیده است. من این اتهام را قبول ندارم، چون ضربات کشنده چاقو را من نزدم. من اوایل دستگیری به خاطر حرف‌های ساتیار به قتل اعتراف کردم، اما الان می‌گویم که من قاتل نیستم.» اگرچه دو رقیب عشقی هر دو جان باخته‌اند اما این پرونده هنوز در جریان است و سارا جان سالم به در برده است.

‌سه: اجیر شدن قاتل ۲میلیاردی برای قتل رقیب عشقی‎
عصر ۷ مرداد سال ۹۹ همزمان با تیراندازی در یکی از خیابان‌های سعادت‌آباد ماجرا آغاز شد. سرنشینان دو خودروی سوناتا و جک مشکی با هم درگیر شده و این درگیری با مجروح شدن راننده سوناتا پایان یافت. با اعلام موضوع به پلیس در کمتر از ۳ روز ۱۵ متهم در این پرونده دستگیر شدند و مشخص شد هر دو طرف درگیری از اراذل و اوباش پایتخت بوده‌اند که در کار خرید و فروش مواد مخدر هستند. اما با گذشت ۲۴ روز از این درگیری سرانجام پسر مجروح در بیمارستان جان باخت. مقتول به‌نام فرامرز با دو برادر که در کار خرید و فروش مواد مخدر و ساکن اسلامشهر بودند اختلاف داشته است.

در ادامه مشخص شد فرامرز نمایشگاه خودرو داشته و مدتی قبل با دختر جوانی به‌نام فرنوش آشنا شده بود، اما این دوستی زمان زیادی طول نکشید و به خاطر اختلافاتی که بین فرنوش و فرامرز رخ داد دختر جوان با او قطع رابطه کرد.مدتی بعد فرامرز متوجه شد که دختر مورد علاقه‌اش با جوانی به‌نام میلاد - یکی از متهمان اصلی این پرونده- دوست شده است. فرامرز در ادامه متوجه شد که فرنوش به جشن تولد میلاد در فشم رفته است بنابراین به همراه دوستانش راهی فشم شد، اما وقتی دختر موردعلاقه‌اش را همراه میلاد دید با عصبانیت او و برادرش را تهدید کرد و به آنها گفت به‌زودی از شما انتقام می‌گیرم. تهدید‌های فرامرز باعث درگیری بین آنها شد و در این درگیری برادر میلاد با چاقو از ناحیه دست زخمی شد.

میلاد و برادرش که کینه فرامرز را به دل گرفته بودند و نمی‌توانستند تهدید او را فراموش کنند، نقشه قتل او را کشیدند. آنها به سراغ خلافکار سابقه‌داری به‌نام اردشیر می‌روند که کلکسیونی از جرایم را در پرونده خود دارد. طبق توافق دو برادر با اردشیر، قرار می‌شود که مرد خلافکار در ازای دریافت ۲ میلیارد تومان فرامرز را به قتل برساند. حتی دو برادر مبلغی را به‌عنوان پیش پرداخت به اردشیر می‌دهند و قرار بود مابقی پول را بعد از قتل فرامرز پرداخت کنند. در نهایت فرامرز به قتل رسید. قاتل و یکی از برادرها نیز فعلا دستگیر و دیگری متواری است.

‌چهار: دوئل خونین ۲ پسر شرور بر سر ریحانه
۱۳ فروردین امسال گزارش یک قتل مقابل آرایشگاه مردانه در جنوب تهران گزارش شد. وحید(عامل جنایت) ۱۸ساله از مدتی قبل عاشق دختری به نام ریحانه شده بود. اما می‌گفت که پسر دیگری هم عاشق ریحانه شده و می‌خواهد از رقیب عشقی‌اش زهر چشم بگیرد. وحید روز حادثه به سراغ سه نفر از دوستانش(۱۷ساله) رفت و خواست همراه او برای دعوا بروند. او گفته بود هدفش فقط ترساندن مقتول است تا بی‌خیال ریحانه شود و او را کنار بگذارد. دوستانش هم به‌خاطر رفاقت همراه وحید مقابل آرایشگاه مردانه رفته بودند. یکی از دوستانش می‌گوید:«وحید وارد آرایشگاه شد و ثانیه‌هایی بعد دیدیم که با مرد جوانی ۲۵ ساله از آرایشگاه بیرون آمدند. مرد جوان ظاهرا از داخل آرایشگاه یک چاقوی میوه خوری برداشته بود که با آن ضربه‌ای به بازوی وحید زد. وحید هم که به شدت عصبانی شده بود با قمه ضرباتی به رقیب عشقی‌اش زد. ما هم در حمایت از وحید با چاقو ضرباتی به مقتول زدیم، اما ضربه اصلی را وحید با قمه به مقتول زد.» دو متهم در بازداشت و عامل اصلی فراری است.

پنج: قاتل، به‌خاطر یک دختر حرفمان شد
نخستین ساعات بامداد چهارشنبه ۷ خرداد ۹۹ مرد جوانی در حال عبور از کنار باغ متروکه‌ای در نزدیکی پل مدیریت در شمال غرب تهران بود که متوجه صدای ناله‌ای شد. او ناگهان متوجه پسر نوجوانی شد که خونین روی زمین افتاده است. همزمان با اورژانس زن جوانی هم آمده بود و فریاد می‌زد بالاخره پسرم جانش را بر سر این دختر داد. سهیل، ۱۷ ساله به قتل رسید. مادرش درباره حادثه گفته بود:

«پسرم قربانی عشقش شد، او مدتی بود که با پدرام، پسری همسن و سال خودش اختلاف پیدا کرده است. از صحبت‌هایش متوجه شدم که دل به دختری بسته و درگیری‌اش هم با پدرام سر همین دختر بود. شب حادثه عصبانی و هراسان بعد از یک تماس تلفنی که به نظرم با پدرام بود، خانه را ترک کرد و بعد جسدش پیدا شد.»پدرام پسر۱۷ ساله با اعتراف به قتل دستگیر شد و گفت:« من و مهیا در یک گروه تلگرامی آشنا شدیم تا اینکه سر و کله سهیل پیدا شد، من عاشق مهیا بودم و سهیل گوش نمی‌داد تا بالاخره چاقو میان ما حکم کرد.»

کدخبر: ۳۹۹۸۸۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر