کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۴۰۸۴۷
تاریخ خبر:

‌درباره «خاندان گوچی» فیلم جدید ریدلی اسکات

روزنامه هفت صبح، کسری ولایی | ماجرا از این قرار است: یک طرف خانواده‌ای را داریم که دو نسل قبل به موفقیتی غیرمنتظره رسیده و همچنان بر سر چگونگی حفظ و استفاده از میراث، اسم و سابقه‌شان دعوا دارند؛ طرف دیگر دختری از طبقه کارگر که پسر پولدار و ناشی خانواده را در دام خودش گرفتار کرده و نردبان موفقیت‌اش را روی دوش پسر گذاشته. پس باید شیرش کند تا جلوی خانواده بایستد و سهم‌اش را بگیرد. ولی از جایی به‌بعد شیر جوان مثل هر حیوان رام‌نشده دیگری از بند رها می‌شود و دیگر دوست و دشمن نمی‌شناسد.

این داستان واقعی خاندان گوچی از پیشگامان مد و فشن قرن بیستم است که به جنایت، حسادت، شقاوت و حقارت آغشته شده. قصه را می‌شود به صورت ساوپ‌اپرای خاله‌زنکی روایت‌ کرد، چیزی شبیه «جسور و زیبا» که بالای سی سال روی آنتن تلویزیون بود، هم ازش اپرای شکسپیری بیرون بکشید، مثل سه‌گانه «پدرخوانده». آنچه که در عمل ریدلی اسکات با «خاندان گوچی» تحویل داده، چیزی است در حد «جسور و زیبا» که فقط خودش را به اندازه «پدرخوانده» تحویل می‌گیرد. همین باعث شده تا تماشای فیلم، تجربه‌ای رقت‌انگیز و در عین حال مفرحی باشد!

فیلم بر اساس کتاب «خاندان گوچی: داستانی شورانگیز از جنایت، جنون، جذابیت و طمع» نوشته سارا گی فوردن (نویسنده مجلات فشن) ساخته شده که سال ۲۰۰۰ و کمی بعد از رسانه‌ای شدن ماجرای قتل مائوریتزیو گوچی به چاپ رسید. ریدلی اسکات از آن زمان در فکر اقتباس از رمان بوده اما ایده حدود بیست سال در استودیوها دست به دست شده تا آخر سر رسیده به خودش. روایت تا حد زیادی به همان کتاب سیصد صفحه‌ای نزدیک است و حتی ساده‌تر هم شده.

خبری از کندوکاو بیشتر نیست و فقط توالی حوادث منجر به جنایت را می‌بینیم، در قالب فیلمنامه و اجرایی که برای بیست سال پیش هم زیادی کهنه به‌نظر می‌رسید. تصور کنید با فیلمی درباره صنعت فشن و روابط پر فراز و نشیب یک خانواده بانفوذ ایتالیایی مواجهیم که درکش از مد و لباس فراتر از چند تا دیالوگ و نماهای گذری از تام فورد و کارل لاگرفلد نیست و همه فقط لهجه ایتالیایی دارند و در حد کمدی‌های تلویزیونی ادای ایتالیایی‌ها را درمی‌آورند (حالا بگذریم از اینکه همه بازیگرها لهجه ندارند، شخصیت‌ها با هنرورها ایتالیایی صحبت می‌کنند و دیالوگ‌های مهم را با لهجه می‌گویند).

اگر ماجراها را بر اساس روایت کنونی فیلم، و نه فراتر، مرور کنیم، قصه باید درباره اهمیت نام و اعتباری باشد که به‌صورت میراث منتقل می‌شود. چه اعضای خود خاندان و چه دختر غریبه هیچکدام به چیزی بیشتر از نام‌خانوادگی «گوچی» نیاز ندارند و سر همین حاضرند که از پشت به هم خنجر بزنند. «خاندان گوچی» قضیه را به‌قدری دست کم گرفته و همه چیز را چنان هیجان‌زده برگزار کرده که بیشتر مایه حرص خوردن تماشاگر بابت تلف شدن چنین ایده جذابی است.

کار اسکات شبیه به خیاطی شده که لباسی را دوخته، بدون توجه به مد روز، بی‌صناعت و ظرافت و با الگوی یونیفرم‌های ارزان؛ ضمنا برای جذابیت بیشتر از پارچه‌های رنگارنگ، روبان و پاپیون اضافه استفاده کرده. حاصل کار شبیه همان لباس‌هایی است که در فیلم پائولو گوچی (جرد لتو) به طراحی‌شان اصرار دارد و بقیه اعضای خانواده به هر طریقی می‌خواهند جلویش را بگیرند!

فراتر از متن، در اجرا هم به سختی نکته چشمگیری پیدا می‌کنید. به استاندارد همیشگی ریدلی اسکات اضافه کنید حاشیه صوتی بی‌ذو‌ق و سلیقه را که در مقایسه با گزینه شافل اپلیکیشن‌های موسیقی هم خلاقیت کمتری دارد. و نهایتا تیم بازیگری که احتمالا به خودشان موقع فیلمبرداری حسابی خوش گذشته ولی در مجموع کارشان ناامیدکننده است.

به‌چشم آمدن بازی لیدی گاگا هم بیشتر از آنکه مدیون استعداد بازیگری خودش باشد، برمی‌گردد به تفاوت ماهوی نقش با پرسونایی که به‌عنوان ستاره ازش در ذهن مخاطب وجود دارد؛ تلاش برون‌گرایانه‌ برای بروز طیف گسترده‌ای از احساسات حداقل در مقایسه با دیگر ستاره‌های فیلم به اجرایی غیرمنتظره منجر شده و چون کلا شخصیت‌ها پرداخت عمیق و پیچیده‌ای ندارند، همین نمایش پرشور به داد لیدی گاگا رسیده است.

ظاهرا ریدلی اسکات در ۸۴سالگی با ساخت دو فیلم اخیرش دنبال قدرت‌‌نمایی اساسی بوده اما حالا با ساخت دو فیلم ناموفق در یک سال («آخرین دوئل» شکست تجاری مطلق بود و«خاندان گوچی» هرچند در گیشه قابل قبول، با واکنش‌های عموما منفی مواجه شد) رکوردی ناخوشایند را در کارنامه‌اش ثبت کرده. اسکات همچنان اصرار دارد که خودش را از سینمای روز جلوتر بداند و مخاطبانش را به نفهمیدن متهم کند. در واقعیت چاره‌ای نیست جز پذیرفتن این نکته که سطح انتظار مخاطب عام سینما سال‌هاست از استاندارد فیلمسازی اسکات فراتر رفته؛ تماشای فیلم‌ها برای اثبات ادعا کفایت می‌کند.

کدخبر: ۴۴۰۸۴۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر