درباره بهلول قاتل شیما و ناگفته‌های او از قتل
روزنامه هفت صبح | این عکس بهلول است. پیرمرد ۶۱ساله‌ای که افکار عمومی مردم پایتخت را آزرده ساخته. مردی که متهم است جنایتی انجام داده که خواندن جزئیاتش یکی از دلایل پرشمار اندوه این روزهای ماست.اسمش رفت در حافظه تاریخی ما در کنار خفاش شب و بیجه و دیگر بدنام‌های تاریخ جنایی ما.
هرچند اتهام او به اندازه آن هیولاهای ترسناک و ماشین‌های جنایت نیست. با این حال افکار عمومی شوکه به این مرد مسن نگاه می‌کند که خودش گفته بر زندگی دخترکی ۱۵ساله به شکلی غیرقابل باور نقطه پایان گذاشته است. تصویر او را می‌بینید که با دو لایه ماسک چهره خودرا از عکاسان پوشانده است. او دیروز در طرح کاشف پلیس به میان خبرنگارها آمده بود. راستش هنوز نمی‌شود به او مجرم گفت.
اعتراف کرده و جسد چال شده شیما دختر معصوم ۱۵ساله تهرانی را از حیاط صاحبخانه خود بیرون کشیده و به پلیس نشان داده. اما خب طبق قوانین قضایی او هنوز یک متهم است. متهم است که دختری فریب خورده از سوی یک مغازه‌دار جوان را از ترمینال بیهقی با خود بر می‌دارد و به خانه خود می‌برد و چندین روز آنجا او را حبس می‌کند.
او را آزار داده؟ تعدی جنسی کرده؟ ما نمی‌دانیم. هرچند احتمال همه آنها بسیار است. دست آخر متهم است که دختر را با شال خودش خفه کرده و جسدش را در حیاط خانه دیگری چال کرده است. مرد ۶۱ساله‌ای که برادرش باور نمی‌کند توانسته باشد چنین جنایتی را انجام داده باشد. مردی که تا همین ۱۰سال پیش زندگی نرمالی با خانواده خود داشته اما بیکاری و اعتیاد او را به هیولایی تبدیل کرده که حالا اقرار به قتل دخترک بی‌پناه ۱۵ساله‌ای کرده است.
یک فیلمساز ایتالیایی می‌گوید شرایط اجتماعی موجب سقوط ما نمی‌شود. ما قبل‌ها در ذهنمان و در خلوت خود سقوط کرده‌ایم و شرایط اجتماعی این سقوط را به نمایش می‌گذارد.مواظب خودمان باشیم. مواظب خلوت خود باشیم.
*** ناگفته‌های بهلول، قاتل شیما
بهلول حسن‌زاده در حضور پدر و مادر و اقوام شیما می‌گوید: شیما، ۴۵ یا ۵۰ روز خانه من بود، اعصابش به هم ریخته بود چون می‌دانست فرزند واقعی خانواده نیست. اما آن شب هم که به خانواده‌ام فحش داد عصبانی شدم و با شال گردن خفه‌اش کردم بعد پشیمان شدم هرچقدر تلاش کردم برگردد دیگر تمام کرده بود. پدر شیما هم می‌گوید: من ماه‌ها منتظر دخترم بودم و انتظار داشتم زنده پیدایش کنیم و فکر نمی‌کردم فردی به این سن مرتکب قتل دخترم بشود. بارها از او خواهش کردم بچه من را برگرداند.
