بخشی از زندگی خصوصی آیتالله هاشمی که نمیدانید
روزنامه هفت صبح | نوزدهم دی ماه دکتر حمیدرضا قادری از پزشکان ساکن شهر قم، همزمان با سالگرد وفات آیتالله هاشمی رفسنجانی در اینستاگرام رشته استوری مفصلی از آن بخش از زندگی آیتالله که کمتر درباره آن حرف زده شده منتشر کرد. این مطلب خلاصهای از نکات مهم زندگینامههای او است که در طول سالهای گذشته به قلم خودش نوشته شده. ما این مجموعه استوری را با اجازه نویسنده در ادامه منتشر کردهایم:
اینجا و در این سلسله استوری، ورا و فرای همه حب و بغضهای معاصر نسبت به هاشمی رفسنجانی ، یک نمای لانگ شات از یک روز زندگی و علایق هفتگی وی مبتنی بر کتاب خاطرات شخصیاش ترسیم میکنیم. کتاب خاطراتی که ۳۶ جلد خواهد بود و انبوهی از نکات دقیق برای فهم مناسبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران در دل خود نهفته دارد.
اکبر هاشمی رفسنجانی، عموما اندکی پیش از نماز صبح از خواب برمیخاست. یا خودش ساعت را کوک می کرد و یا احدی از اعضای خانواده او را بیدار میکرد. پس از نماز، مقداری قدم میزد و در بیشتر اوقات عمرش، در این لحظات صبح روی تکمیل پروژه شخصیاش کار میکرد که از زمان زندان در سلسله پهلوی که در انجامش ممارست داشت: یعنی تفسیر موضوعی قرآن. در این ساعت او هنوز در منزل هست و پس از پایان این کار وقتش را صرف خواندن بولتنها، گزارشها و گردش کارهای روزانه میکند.
او پس از پایان کارهای صبحگاهی و خوردن صبحانه، عازم دفتر کارش میشد؛ حال یا دفترش به عنوان رئیس مجلس، دفتر ریاست جمهوری یا حال دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام. از اینجا به بعد را براساس علایق و اشتراکات رفتاریاش در کتابهای خاطرات چاپ شدهاش روایت میکنیم. او عموما ۲۱:۳۰ شب به خانهاش در محله جماران بازمیگشت. خانهای در سه طبقه که به مرور برای سهولت در رفت و آمد بین طبقات برای ساکنان کهنسالش، یک بالابر نصب شد.
مشخصأ وی در طول هفته مقید است حتمأ نوههایش را ببیند، با آنها بازی کند و درباره شیرینبازی با نوه در خاطراتش بنویسد. او فرزندان و نوههای بسیاری دارد و به همگی آنها مسئولیتهایی داده که عملا در طول هفته موظفند به او گزارش کار بدهند: درباره کمیته ملی المپیک، ورزش زنان، بنیاد بیماریهای خاص، صنایع موشکی و نفتی تاسیسات دریایی، دفتر نشر کتابهایش به نام نشر معارف، مزارع و باغات شخصی و امور خانوادگی و شخصی. همسرش عفت سادات مرعشی را بسیار دوست دارد. او عملا نماینده تامالاختیارش برای بازدید و سرکشی از منزل خانوادههای سیاسی، مرحومین، بیماران و… است.
آیتالله مقید است در طول هفته هر کجا که شده به استخر برود. شناگر قابلی است حتی در سفرهای سیاحتی یا زیارتی به محض رویت استخر یا دریا در آن شنا میکرد. او حتی در اولین روزهایی که منطقه آزاد کیش راه افتاد -اواسط دهه هفتاد- با کمک یک استاد غواصی ساعتها آموزش غواصی میبیند و انجام میدهد. مطابق آنچه در حاشیه کتاب خاطراتش آمده، استخری که در روز آخر حیاتش در آن درگذشت در محوطه کاخ سعدآباد قرار داشت که سال ۱۳۷۶ ساخته شده بود.
بخشی از کتاب: «بعد از پایان دوره ریاست جمهوری دفتری برای مجمع تشخیص مصلحت نظام در کنار مجموعه سعدآباد آماده کردند که به نام دفتر کوشک خوانده میشد. آقای هاشمی دو روز در هفته در آنجا حضور مییافت و ملاقاتها و برخی جلسات را در آنجا برگزار میکرد. آقای هاشمی بعد از ترور سال ۱۳۵۸ با دردهای مزمن در ناحیه دیافراگم و برخی مفاصل مواجه بود. پزشکان تجویز کرده بودند، برای کاهش درد برنامه شنا داشته باشند. استخر کوچک دفتر کوشک در تابستان ۱۳۷۶ ساخته شده بود.»
در روز با وجود مشغلههای سیاسی پیگیری کاملی درباره مزارع و باغات شخصی و خانوادگی و فامیلی در رفسنجان و قم دارد. در طول سال پیگیر آبیاری، کیفیت محصول، میزان بازدهی آنهاست و مرتب از فرزندانش، همولایتیها و اقوامش گزارش میگیرد. باغات پستهای در کرمان و قم دارد و سرکشی و رتق و فتق امور آنها را مطلقا تا لحظه آخر فراموش نمیکند. طبع روستایی و اهمیتش به کشت و زرع کاملا هویداست.
با وجود جایگاه سیاسی در طول هفته به عنوان یک طلبه هم کارهای صنفی میکند:
خطبه عقد میخواند، پیگیر قهر و آشتی اقوام و نزدیکان و مشکلات شخصی افراد نزدیک به خویش است. در هر سفر یا بازدیدی، سعی میکند. به افراد عموما پایین دست از نظر جایگاه سیاسی یا اقتصادی، خاصه محافظان یا کارگران هدیه بدهد: عموما نیم سکه. در طول روز مقید است حتما کتاب بخواند که شامل طیف وسیعی از کتابها میشود: قلعه حیوانات، خاطرات سران قاجار، خواندن اسناد طبقهبندی سلسله پهلوی، خاطرات زندانیان سیاسی هم عصر خود یا از تاریخ مغول و… .
تفریح و تفرج به هیچ وجه از برنامه هفتگیاش خارج نمیشود. او مقید است به رامسر، جایی حوالی سد کرج و لتیان و مشهد تنهایی یا با خانواده و نزدیکان سفر کند. در سفر، شنا، مطالعه کتاب، کار روی قرآن، رسیدگی به امور محل اسکان، سرکشی به منطقه و نوشتن درباره مشاهداتش و میزان تغییرات محل به نسبت هر سفر قبلی مشهود است. دریا و آب، برای وی مشخصا اهمیت بسزایی دارد و به اذعان خودش با دیدن آبهای پشت سدها لذت میبرده و در طول سال مرتب پیگیر نرخ بارش باران سالانه است.
اهل تجربههای شخصی و بهروزرسانی خود است. اولین نسل لپتاپها را میگیرد و با آن کار میکند. غواصی را در کیش با کمک استاد غواصی فرا میگیرد. اهل رانندگی است. او پیش از انقلاب، یعنی زمانی که روحانیون سنتگرا که هیچ، بسیاری از روشنفکران هم سفر خارجی نرفتهاند، ایالت آمریکا را با ماشین شخصی سفر کرده است. در ایران با کمباین، تراکتور و ماشین شخصی هرگاه بتواند رانندگی کند، سفر میکند.
در طول هفته و در هر دیدار به دنبال گرفتن ایدهها و پردازش آنهاست. به اخبار فضایی خارجی علاقه دارد. پیگیر توسعه توانمندیهای نظامی ایران است. در نگاه دیگران خود را پدر صنعت موشکی ایران میداند. سعی میکند اطلاعاتش را از جزئیات تولیدات کشاورزی و صنعتی دقیق کند و معمولا در هر سفر از مسئول مربوطه اطلاعات میگیرد و آن را با دانسته خود تطبیق میدهد و به مسئولان مذکور از نظر میزان دانش آماری با چنین تعابیری نمره میدهد: کم اطلاع بود، اطلاعاتش خوب بود و …
در نگاه هاشمی خانوادهاش بخشی از کارتابل حاکمیتی هستند و در طول هفته و ماه باید گزارش کار بدهند. امین و مشاورش محسن هاشمی رفسنجانی است. کسی که نماینده وی برای پروژههای نفتی و تسلیحاتی بوده.
فیلمباز حرفهای نیست ولی هر جا بتواند فیلم میبیند. درباره فیلمها با تعابیر کوتاه و ساده حرف میزند. بخشی از متن کتاب: «عصر فیلمی به نام دکل مربوط به دوران حصر آبادان و دفاع تشکلی نیروهای داوطلب آوردند تماشا کردم. خوب است. به کارگردانش یک سکه دادم. تقاضا کرد همسرش را با خودش به مکه ببرد.»
مسئله فلسطین برایش مهم است. پیش از انقلاب کتابی دربارهاش ترجمه کرده و پس از انقلاب هم پیگیر است. مثل یک رئیس ایل در طول هفته در پشت پرده مشغول رتق و فتق شکایات و گلایهها و درد و دلها و شنیدن نظرات تمامی کارگزاران و مشاهیر کشور است. درباره افراد کوتاه و صریح نظر میدهد. واکنشهایش عموما خالی از حس و کوتاه است. بسیاری برای پیدا کردن کار جدید یا امکانات به نزدش میروند. بخشی از کتاب: «عصر آقای منوچهر نوذری آمد. هنرمند صداوسیما و برگزارکننده مسابقه هفته است. گله داشت از آقای احمد پورنجاتی معاون سیما که به خاطر گزارش واهی او را ممنوعالتصویر کرده است. بعد از کشف غلط بودن گزارش جبران نکرده و از جو پلیسی نسبت به هنرمندان قدیمی در صدا و سیما شاکی بود.»
مکرر و مرتب وضعیت سلامتش را بررسی میکند. دندان، قلب، چشم، دردهای مفصل، دردهای ناشی از ترور توسط گروه فرقان و … . مقید به ورزش است. آب مروارید دارد. دکتر میلانی، ملکزاده و فاضل بخشی از پزشکان او هستند. کوهنوردی بخشی از تفریح هفتگی او است. ارتفاعات تهران محل اصلی تردد او بوده و گاه دست به کشف ارتفاعات جدید میزند.
در دیدارهای منظمش حضور سران مملکتی و سران کشورهای همسایه بخشی جدانشدنی از زندگی ماهانه او هستند. او به طور منظم با رهبری دیدار دارد. بخشی از کتاب: «شب آقای احمد جنتی دبیر شورای نگهبان آمد. برای حل مشکل امتحان نامزدهای مجلس خبرگان گفت.»
نزدیک ۳۶ سال است که مدام هر شب خاطراتش را مکتوب میکند. اکنون پنج سال از درگذشت وی میگذرد. مردی ساکن خانه در جماران که ورزش، نوشتن، خواندن و سفرش ترک نمیشد و هنوز بر سر میراث مدیریتیاش نزاع است.