اقتصاد به سبک فوتبال شناور!
روزنامه هفت صبح، علی رستگار | ریتم رویدادهای اقتصادی در ایران سرعت حیرتآوری گرفته. میگویند روزانه ۱۵۰۰میلیارد تومان سرمایه وارد بورس میشود. نوسانات بازار خودرو مهارناپذیر به نظر میرسد. پراید به رکورد تاریخی ۹۰میلیون تومان رسیده. قیمت ارز بین کانال ۱۵ و ۱۶هزار تومان در رفت و برگشت است. اعلام شده سکه ۲۷۰هزار تومان حباب دارد. قیمت طلا دوباره بالا رفته و خلاصه اوضاع سرسامآوری شده. افزایش قیمتهای اقلام کف بازار هم بعد از یک دوره آرامش نسبی، دلهرهآور شده.
طبعا در این شرایط خیلی از مردم نگران از دست رفتن سرمایهشان هستند که همین به مشکلات بدتر دامن میزند؛ چون علتالعلل این اتفاقات هم بیدار شدن اژدهای نقدینگی است. تا اسفندماه پارسال اعلام شد که حجم نقدینگی به ۲۴۰۰هزار میلیارد تومان رسیده(توجه کنید دوهزارو چهارصد هزار میلیارد تومان با دوهزار چهارصد میلیارد تومان با فرق می کند !) و هر روز هم هزارمیلیارد تومان به این مبلغ اضافه میشود. همه این اتفاقات هم در شرایطی رخ میدهد که با شیوع کرونا بازارهای مختلف در رکود هستند و سوال اینجاست که آیا بورس میتواند با جذب سرمایههای سرگردان یکبار برای همیشه مشکل اقتصاد کشور را با این معضل حل کند؟
اگر بورس نسخه نجاتدهنده است، پس چرا الان که سرمایهها درحال ورود به بورساند، اوضاع مابقی بازارها بههم ریخته؟ بهنظر میرسد علت این مسئله این است که حجم نقدینگی در کشور ما در حدی بالاست و بازیگرها آنقدر زیادند که اوضاع اقتصاد ما شبیه سبک توتالفوتبال شده. در این سیستم فوتبال که رینوس میشل و یوهان کرایف در هلند و بارسلونا پایهگذار آن بودند، کل تیم شناور بازی میکند. یعنی تا بازیکنی پُستش خالی بماند بازیکن دیگری فورا جای او را میگیرد و هر بازیکنی به تناوب ممکن است در یک پست متفاوت بازی کند. وضعیت بازارهای مالی ما هم بهنوعی مشابه همین سیستم فوتبال شده. هیچ بازاری خالی نمیماند. به محض اینکه بعضی به سمت بورس بروند، یک عده هستند که در بازار خودرو جای آنها را بگیرند. وقتی از بورس بیرون بیایند بازار ارز و سکه را خالی نمیگذارند.
*** حالا در مورد اینکه چطور شد دوباره اژدهای نقدینگی بیدار شد، چند فرضیه داریم:
* یک: یک دلیل منطقی برای لغزیدن نقدینگی به بازارهای مختلف، خود همین مسئله کرونا است. بعد از شیوع این بیماری کسبوکارهای مختلف از رونق افتاده و خیلیها هم عملا بیکار شدند. درنتیجه الان جمعیت زیادی داریم که با مختصر سرمایهای میتوانند سر صبر به بازارهای مختلف سرک بکشند. امروز در صف گرفتن کد بورسی بایستند، فردا خودرو خرید و فروش کنند و روز دنبال قیمت دلار باشند. سرمایههای خُرد به همین ترتیب به سمت بازارهای مختلف به حرکت درآمده و به افزایش قیمتها دامن میزند.
* دو: نکته دوم کاهش سود بانکی است. اواخر فرودین در خبری اعلام شد که بانکها توافق کردند، سود سپردههای سالانه بانکی بالاتر از ۱۵درصد نباشد. قبلا هم البته قانون همین بود اما خب بعضی بانکها بهواسطه قراردادی با صندوقهای سرمایهگذاری یا ترفندهای مشابه سودهای ۱۹ و ۲۰ و ۲۱درصد هم پرداخت میکردند. الان هم شنیده شده بعضی بانکها حاضرند سود ۱۸درصدی پرداخت کنند اما درمجموع قوانین سفت و سختتر از قبل شده.
ضمن اینکه زمزمههایی شنیده شده که قرار است سود بانکی در هفتههای آینده از این هم کمتر شود. خب نتیجه مستقیم این تصمیم خارج شدن سپردهها از بانکهاست. چون مردم بهطور منطقی دوست ندارند وقتی تورم ۳۰ تا ۴۰درصد است به سود ۱۵درصدی بسنده کنند و سرمایهشان آب برود. ضمن اینکه اردیبهشتماه موعد سررسید خیلی از سپردههای سالانه است و بهطور طبیعی در این مقطع خیلی از مردم سپردههایشان را از بانک خارج میکنند.
* سه: نکته سوم انتظارات تورمی است. به این معنی که مردم در سال جدید انتظار افزایش تورم دارند و این خود به خود به افزایش تقاضا دامن میزند. متناسب با این تقاضا هم عرضه وجود ندارد. بهطور مثال از ابتدای سال خودروسازان خیلی خودرو وارد بازار نکردند و طرح فروش هم نگذاشتند. افزایش قیمت ارز هم عملا یک سیکل انتظار تورم تشکیل میدهد که بازارهای مختلف بهطور مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر آن قرار میگیرند.
* چهار: نکته چهارم هم تشویق دولت برای جذب سرمایهها در بورس است. بعضی معتقدند ورود سرمایه به بورس اتفاق خوبی است چون به معنی جمعکردن همین نقدیندگی دردسرساز و تبدیل آن به سرمایه مولد است. دولت هم صریحا از این ایده حمایت کرده. هم رئیسجمهور رشد شاخص بورس را تحسین کرده و هم اقداماتی برای جذب سرمایهها به بورس انجام شده. مثل عرضه اولیه شستا و صندوق ایتیاف و سهام ایدرو و ایمیدرو در آینده نزدیک.
همین مشوقها مثل آهنربا درحال جذب بخش عمدهای از نقدینگی در دست مردم است. حالا این ایده البته مخالفانی هم دارد که میگویند وقتی خبری از رونق تولید نیست، این رشد بورس تداومی ندارد و بهزودی با ریزش شاخصها معضل جدیدی درست میشود. ضمن اینکه اصل ورود سرمایهها برای سفتهبازی و سرمایهگذاری کوتاهمدت روی بازار سهام، با اصل تامین مالی بلندمدت شرکتها در تضاد است و دردی از کاهش نقدینگی هم دوا نمیکند.