یادداشتی به بهانه درگذشت احمد گلشیری
روزنامه هفت صبح، مهلا جوادپور| روز گذشته سیامک گلشیری، نویسنده معاصر، به یکی از خبرگزاریهای داخلی خبر داد که پدرش دوشنبه شب، ۱۰ مرداد از دنیا رفته است. او مدتی درگیر بیماری پارکینسون بود و به همین دلیل از چندی پیش در یکی از بیمارستانهای اصفهان بستری بود.
احمد گلشیری یکی از مترجمهای برجسته کشور و از اعضای اصلی حلقه ادبی جُنگ اصفهان بود. از قضا در خانوادهای اهل ادب و هنر به دنیا نیامده بود، با این حال احمد و برادرش هوشنگ گلشیری تبدیل به دو تن از چهرههای مهم ادبی معاصر شدند. هرچند جایگاه هوشنگ به هرحال بسیار فراتر بود. این گزارش به این دو برادر و خانواده آنها میپردازد.
دو برادر
احمد گلشیری یک سال از برادرش هوشنگ بزرگتر بود. هر دو متولد اسفند بودند، احمد ۱۰ اسفند ۱۳۱۵ و هوشنگ ۲۵ اسفند ۱۳۱۶٫ آنها هفت بچه بودند و هوشنگ گلشیری ششمین آنها. هر دو در اصفهان به دنیا آمدند و در سال ۱۳۲۱ همراه با خانواده به آبادان نقل مکان کردند. پدرشان کارگر بنا و همکار شرکت نفت بود، برای همین از خانهای به خانه دیگر نقل مکان میکردند. به گفته هوشنگ گلشیری در بین این نقل مکانها همیشه در حال بازی بودند.
او در جایی میگوید: «فقر هم بود، اما آشکار نبود، چون همه مثل هم بودیم و عالم بی خبری بود.» هوشنگ گلشیری معتقد است حیات فکری و احساسیاش در آبادان شکل گرفته است. تا سال ۱۳۳۴ آبادان ماندند و دوباره به اصفهان برگشتند. به قول هوشنگ گلشیری در خانهای که «الخی بار آمده» و بسیار شلوغ بوده تا سال ۳۷ مشغول به خواندن و نوشتن شد.
مسکنشان اتاقی کوچک بود، در خانهای با چند اتاق و کلی آدم. احمد و هوشنگ بعد از گرفتن دیپلم مدتی در کارخانهای کار کردند و هوشنگ در آخر سر از دفتر اسناد رسمی درآورد و اولین داستانش را همان جا نوشت که چاپ نشده است. با اینکه همه جا درباره او نوشتهاند کارش را با شعر شروع کرده خودش میگوید اول با داستان نویسی شروع کرده اما کارهایش چاپ نشدهاند.
احمد گلشیری هم بعد از تمام کردن دبیرستان الفبای زبان انگلیسی را در انجمن ایران آمریکا و شورای فرهنگی بریتانیای اصفهان یاد گرفت و بعد در دانشکده ادبیات اصفهان، که فؤاد فاروقی آن را بنا کرده بود، درس خواند. گلشیری به کافهنشینی علاقه بسیاری داشت و معتقد بود کافهنشینی جزئی ضروری از شهرنشینی است. او عصرها بعد از تدریس زبان، به کافه پارک اصفهان در چهارباغ میرفت و در آنجا با یاران جُنگ اصفهان دیدار میکرد.
جنگ اصفهان در کافه پارک
اوایل دهه خورشیدی، هوشنگ گلشیری به همراه چند نویسنده نواندیش دیگر مانند ابوالحسن نجفی و محمد حقوقی جلسات یا حلقه ادبی جُنگ اصفهان را تشکیل دادند تا دیدگاههای تازه خود در مقابل جریانات ادبی و سنت گرای انجمن شعر صائب را مطرح کنند. اولین جلسات در کنار قبر صائب برگزار شد. نویسندگان و شاعران دیگری هم در این حلقه حضور داشتند، از جمله: اورنگ خزرایی، روشن رامی، رستمیان، جلیل دوستخواه، محمد کلباسی، بهرام صادقی، احمد اخوت، محمود نیکبخت و … مجله جنگ اصفهان هم اولین بار در سال ۱۳۴۴ چاپ شد و تا سال ۱۳۶۰ تا یازده شماره به چاپ رسید.
پیشتر هم اشاره کردیم احمد گلشیری کافهنشین بود و کافه مکانی برای دیدار اعضای جنگ اصفهان بود. گلشیری داستان «یک گوشه پاک و پرنور» همینگوی را که نخستین ترجمه اوست، در همین کافه ترجمه کرد و در جمع یاران جُنگ خواند….کافه پارک پس از فراز و فرودهایی به دستور مقامات وقت بسته شد و یاران جُنگ پراکنده شدند.«ملکوت» بهرام صادقی و «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری از آثار مهمی در ادبیات فارسی معاصر هستند که برای اولین بار در جنگ اصفهان خوانده و نقد شدند.
آثار هوشنگ و احمد گلشیری
احمد گلشیری بعد از بسته شدن کافه و از هم پاشیدن جنگ اصفهان به تهران رفت و در مرکز انتشارات آموزشی به کار مشغول شد. او صبحها به کار سردبیری مجله پیک جوانان میپرداخت و بعدازظهرها در تریای هتل پالاس تهران برای کانال دوم تلویزیون ملی ایران به ترجمه متن فیلم مشغول میشد.
از میان آثاری که احمد گلشیری ترجمه کرده، مجموعه ارزشمند چند جلدی داستان و نقد داستان است که ابتدا در چهار جلد به چاپ رسید و بعدا به سه جلد تغییر یافت و دوازده سال از عمر گلشیری را به خود اختصاص داد. از دیگر آثار احمد گلشیری مجموعه بهترین داستانهای کوتاه نویسندگان بزرگ است که از میان آنها بهترین داستانهای آنتوان چخوف، بهترین داستانهای ارنست همینگوی، بهترین داستانهای گابریل گارسیا مارکز، و بهترین داستانهای جیمز جویس است که همراه با مقدمههای مفصلی که سبب شهرت این چند مجموعه شدهاست. او مجموعهای از ده رمان هم ترجمه و چاپ کرده است.
هوشنگ گلشیری آثار متعددی دارد که در اینجا به برخی از معروفترین آنها اشاره میکنیم. در بین مجموعه داستان کوتاههای او «نیمه تاریک ماه» شهرت بیشتری دارد و شامل آثار برگزیده او است. رمان «شازده احتجاب» هم از معروفترین آثار اوست. با این حال به دلیل کوتاه بودن این رمان برخی منتقدین آن را داستان کوتاه مینامند. بهمن فرمانآرا فیلمی به نام شازده احتجاب،
بر اساس همین رمان ساخت .
فرزانه، باربد و سیامک
هوشنگ گلشیری علاوه بر جنگ اصفهان عضو کانون نویسندگان ایران هم بود. در سال۱۳۵۶، در شب ششم شبهای شعر این کانون، هوشنگ گلشیری «جوانمرگی در نثر معاصر فارسی» را میخواند. فرزانه طاهری نوزده سال داشت. انتخاب او و آنچه میخواند و احترامی که به مخاطب میگذاشت یه یادش ماند. قبلتر فقط فیلم «شازده احتجاب» را دیده و چند داستان از گلشیری خوانده بود. روز بعد در جلسه پرسشوپاسخ با گلشیری بیشتر آشنا میشود. در محفلی دیگر آشنایی بیشتر میشود.
بعد از انقلاب ازدواج میکنند. فرزانه طاهری از دوران تحصیل ترجمه میکرد و با گذشت زمان در ترجمه جدیتر شد و در محافل فرهنگی به عنوان یک مترجم دقیق و آگاه شناخته شد. ثمره این ازدواج دو فرزند است به نامهای باربد و غزل. باربد گلشیری زاده ۱۳۶۱ در تهران و هنرمند معاصر ایرانی است. او هم به عنوان هنرمند رسانهای و هم به عنوان منتقد فعالیت میکند. او با رسانههای دیجیتال، عکاسی، رمانهای گرافیکی و لتریسم کار میکند.
فرزند احمد گلشیری، سیامک نام دارد که در مرداد سال ۱۳۴۷ در اصفهان به دنیا آمد. در دوران دبیرستان به فعالیتهای نمایشی روی آورد اما با پایان دوران تحصیلی این فعالیتها هم تمام شد. در رشتهی زبان آلمانی شروع به تحصیل کرد و به ادبیات آلمان و جهان علاقهمند شد. او فوق لیسانس خود را با رسالهای با عنوان داستان کوتاه در آلمان، پس از جنگ جهانی دوم، گرفت.
اولین داستان کوتاه او به نام «یک شب، دیروقت» در ۱۳۷۳، در مجله آدینه به چاپ رسید و پس از آن داستانهای زیادی در مجلات مختلف ادبی به چاپ رساند سرانجام در ۱۳۷۷ اولین مجموعه داستانش، با عنوان از عشق و مرگ، منتشر شد.گلشیری که تا کنون بیش از بیست رمان و چند مجموعه داستان منتشر کرده، پنج بار موفق به دریافت جایزه و بیش از ده بار نامزد جوایز مختلف ادبی بودهاست. رمانهای پنجگانه خونآشام را که در فهرست کاتالوگ کلاغ سفید کتابخانه بینالمللی مونیخ سال ۲۰۱۴ جای گرفته، پرفروشترین مجموعه رمان تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران لقب دادهاند.