گفتگو با شهزاده ایگوال که بهزبان استانبولی مینویسد
روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی | شهزاده ایگوال، تنها نویسنده ایرانی عضو انجمن نویسندگان ترکیه است. جالب اینجاست به زبان ترکی استانبولی مینویسد و از این طریق توانسته مخاطبان ترکزبان ترکیه را با آثارش همراه کند؛ کتابهایی نظیر «آژیر قرمز در تهران»، «رولز رویس را به رگبار بستند»، «آخرین کالسکه» و… آثاری که قرار است بهزودی به فارسی نیز ترجمه شوند. اما ایشان غیر از نویسندگی، اقدامات فرهنگی دیگری هم دارند که باعث شد حدود دو سال پیش شاهد حضور نویسندگان مشهور ترکیه در ایران باشیم.
توریسم ادبی البته پدیدهای است که از شکلگیری آن به عنوان یک مفهوم مدرن در گردشگری، زمان زیادی نمیگذرد اما خانم ایگوال توانست با دعوت از چهرههایی نظیر عایشه کولین به ایران، در این حوزه نیز فعالیتی قابل تحسین داشته باشد. در این گفتوگو با این نویسنده و پژوهشگر درباره آثارش صحبت کردهایم؛ همینطور برگزاری همایشها و آشنایی ترکزبانهای ترکیه با فرهنگ و ادبیات ایران.
* اهل کجا هستید؟ کجا به دنیا آمدهاید؟
من شهزاده ایگوال، متولد تهران هستم. پدر و مادرم هر دو ایرانی و تهرانی هستند. اوایل دهه ۹۰ میلادی از ایران خارج شدیم. در حال حاضر در اسپانیا زندگی میکنم.
* چه رشتهای خواندهاید؟
بنده محقق و جامعهشناس هستم و نویسنده. حدود ۲۳ سال است در رشته جامعهشناسی، تحقیقات بینالمللی در کشورهای مختلف داشتم. در رابطه با ادیان خاورمیانه تحقیقات مفصل و کاملی انجام دادهام که کشورمان ایران هم یکی از موارد مورد مطالعه و تحقیق من بود. جامعهشناسی هم ارتباط نزدیکی با ادبیات دارد. ادبیات بر شکلگیری جوامع تأثیر مهمی دارد؛ در کنار سیاست، تاریخ، جغرافیا، اقتصاد و فرهنگ. شاید بیشتر از همه اینها روی سبک زندگی مردم جوامع هم تأثیر عمیقی دارد.
* به شکل حرفهای چند سال است که مینویسید؟
سابقه نویسندگی من به ۲۰ سال پیش از این باز میگردد. حدود ۱۲ سال است که بهصورت حرفهای مشغول به کار نویسندگی هستم؛ در زمینه مقاله، داستان و رمان….
* اولین کتابتان را چه سالی منتشر کردید؟
اولین کتاب من یک داستان کوتاه بود که سالها پیش چاپ شد و فکر میکنم در حال حاضر چاپش تمام شده باشد. داستانی بود با عنوان «باز کن پنجره را، دیوانهوار آفتاب میبارد». این داستان کوتاه خیلی مورد تحسین قرار گرفته بود.
* درباره آثار دیگرتان بگویید؛ «آژیر قرمز در تهران»، همینطور درباره رمانهای بعدی که چاپ کردهاید.
چهار سال پیش اولین رمانم در ترکیه به زبان ترکی استانبولی چاپ شد. هرچند که پیش از این اثر، کتابهایی هم نوشته بودم ولی این رمان مهمترین کتاب زندگی من بود. کتاب «آژیر قرمز در تهران» بهعنوان اولین اثر، مرا به جامعه ترکیه معرفی کرد. بعد از این رمان، «رولز رویس را به رگبار بستند» و «آخرین کالسکه» در ترکیه چاپ شدند.
* چرا به زبان ترکی استانبولی مینویسید؟
من سالهای تحصیلی زیادی در ترکیه بودم. مقطع راهنمایی و دبیرستان را به زبان استانبولی در ترکیه گذراندهام. نزدیک به ۳۰ سال در ترکیه زندگی کردم. از ابتدا زبان استانبولی را بلد نبودم. بعد از مستقر شدن خانوادهام در ترکیه شروع به آموختن زبان استانبولی کردم و بعد از یادگیری بود که توانستم تحصیل را شروع کنم. در حال حاضر در نویسندگی به زبان ترکی استانبولی تسلط بیشتری دارم. همینطور در گفتار هم تسلط زیادی در زبان ترکی دارم. برای اینکه بتوانم احساساتم را بهتر روی کاغذ بیاورم، بایستی به ترکی استانبولی بنویسم.
* پس تسلطتان در واقع در نوشتن بیشتر در زبان ترکی استانبولی است؟
کتابهایم را به زبان ترکی استانبولی مینویسم ولی از واژههای فارسی هم زیاد استفاده میکنم. چون واژگان فارسی از دوره عثمانی در زبان استانبولی بهصورت جدی جای گرفتهاند و حتی در زندگی روزمرهشان هم از آنها استفاده میکنند. در ادبیاتشان هم از بیش از ۱۴۰۰ کلمه فارسی دارند که استفاده میکنند.
من برای پیوند زدن جملات از این واژههای فارسی زیاد استفاده میکنم که این کار موجب تعجب و تحسین نویسندههای نامدار ترکیه میشود. سبک نوشتن من درواقع عقدی است بین زبان فارسی و ترکی استانبولی. هر دو زبان در کتابهای من به هم پیوند خوردهاند. هرچند زبان فارسی یکی از کاملترین زبانهای دنیاست ولی بسیار مهم است که برای بیان احساسات دقیق خود در نویسندگی، واژگان مناسب انتخاب کنید.
به همین خاطر باید تسلط زیادی در زبان داشته باشید. این تسلط را خوشبختانه من روی زبان استانبولی دارم. متون فارسی میخوانم، ترجمه میکنم، اشعار حافظ را، شاهنامه و دیوان شمس را بهراحتی میتوانم بخوانم، تفسیر کنم و بنویسم. ولی برای بیان احساسات شخصیتهای رمانهایم بیشتر میتوانم به زبان استانبولی بنویسم و توضیح بدهم.
* درباره «آژیر قرمز در تهران» میگفتید. مضمون کلی این رمان چیست؟
همانطور که توضیح دادم چهار سال پیش در زمینه رمان بلند، اولین کتابم با نام «آژیر قرمز در تهران» چاپ شد. چاپ این کتاب سر و صدای زیادی در ترکیه به راه انداخت. ترکهای ترکیه بهعنوان همسایه ایران متأسفانه شناخت کافی از ایران ندارند. خیلی از چیزها فراموش شده یا مورد مطالعه قرار نگرفته است. «آژیر قرمز در تهران» دوران جنگ ایران و عراق را به تصویر میکشد. خیلی از کشورها خبر نداشتند که در داخل ایران چه میگذرد.
جنگ تحمیلی ایران یک اتحاد ملی بود که از لحاظ جامعهشناسی هم در یکصد سال اخیر جایگاه ویژهای دارد. در دوران جنگ من در ایران بودم. بعد از آنکه در ترکیه مستقر شدیم با مرور زمان احساس کردم آنجا اطلاعات درستی در مورد این جنگ ندارند. با اینکه تاریخ نزدیکی است ولی آشنایی درستی با حقایق این جنگ، آسیبهای جنگ، حملات شیمیایی و… ندارند. برای همین شروع به نوشتن این رمان کردم؛ رمانی با محوریت زندگی دو خانواده ایرانی پیش میرودکه بازتاب خیلی خوبی داشت.
* رمان «رولز رویس را به رگبار بستند» هم مضمون اجتماعی-سیاسی دارد؟
بعد از آن رمان، بلافاصله دومین رمانم با نام«رولز رویس را به رگبار بستند» چاپ شد. این رمان در رابطه با خیانتهای منافقین در ایران بود، خصوصاً در دوران جنگ تحمیلی.
* نویسندگان ترکیه چه واکنشهایی نسبت به این رمان داشتند؟
نویسندههای نامداری مانند ندیم گورسل، خانم عایشه کولین و یا دیگر نویسندهها در روزنامههای ترکیه درباره این رمان نوشتند و تقدیر کردند. شیوه روایی من در نوشتن این رمان، مورد ستایش نویسندههای معروف ترکیه قرار گرفت. ندیم گورسل نویسنده شهیر ترکیه این شیوه را بسیار ارزشمند و این رمان را یکی از شاهاثرهای من میداند و این هم برای من باعث افتخار است.
همچنین دیگر نویسنده معروف و محبوب ترکیه، آقای عزتالدین چالیشلار گفتند بهترین رمانهای تاریخ ترکیه در رابطه با ایران را تو خواهی نوشت و بهترین رماننویس ترکیه خواهی بود که درباره ایران مینویسد. برای یک نویسنده ایرانی این جملات و متنهایی که روزنامههای ترکیه درباره این رمان مینوشتند جای افتخار زیادی داشت.
* با توجه به مضامین، رمانهایتان کاملاً جای ترجمه به فارسی هم دارند.
بله، کتاب «آژیر قرمز در تهران» از منظر منتقدان علاوه بر یک رمان، ارزش یک اثر مستند را هم دارد. برای ترجمه فارسی کتابهایم خودم ترجیح دادم دومین و سومین کتابم پیش از همه ترجمه شوند و بعد کتاب اول. در حال حاضر با دو ناشر بسیار معتبر ایران در تماس هستیم برای ترجمه این آثار که متأسفانه به خاطر شرایط پاندمی، کارها به کندی پیش میروند.
اول از همه خودم مشتاق هستم ترجمه «رولز رویس را به رگبار بستند» و «آخرین کالسکه» انجام شود. چون رمان«آژیر قرمز در تهران»درباره جنگ تحمیلی است و من این کتاب را برای کسانی نوشتم که نظیر مردم ترکیه، جنگ ایران و عراق را فقط از تلویزیونها و روزنامه دیدهاند و خواندهاند و اطلاعات درستی از اتفاقات این جنگ ندارند.
* «آخرین کالسکه» درباره چیست؟
داستان «آخرین کالسکه» ماجرای دو عشق را توصیف میکند؛ یکی عشق تاریخی و دیگری عشق امروزی که همزمان در سالهای ۱۶۹۸ و ۲۰۱۸ میلادی در اصفهان اتفاق میافتد. داستان عشقی است امکان ناپذیر که بهصورت موازی بین دو زوج میگذرد. این رمان در رابطه با تابوهای جوامعی است که به دست خودمان ساخته شده و گاهی اوقات شکستنشان بسیار دشوار است. برای نوشتن این رمان هم تحقیقات زیادی در تهران و اصفهان انجام گرفت.
داستان جالبی دارد که این دو عشق متفاوت و غیرممکن به فاصله سیصد سال به هم وصل میشوند. این رمان بهعنوان سومین رمان بنده در ترکیه به چاپ رسید. در دوران پاندمی هم بلندترین رمانم به نام «زنی به نام مرجان» را به اتمام رساندم. این رمان، حقایقی از جنگ جهانی دوم را بیان میکند که مخاطبان غیر ایرانی ممکن است در هیچ یک از آثار بینالمللی با آنها روبهرو نشده باشند. تحقیقات زیادی برای این رمان انجام دادم. حتی با آخرین پرواز ترکیش که به خاطر اعلام بیماری کرونا در ماه فوریه انجام شد، به ترکیه برگشتم. چون دو روز قبل از پرواز ترکیش، این تحقیقات به اتمام رسیده بود.
* نکته جالب درباره شما این است که تنها نویسنده ایرانی هستید که به زبان ترکی استانبولی نوشتهاید و آثارتان هم اقبال داشته.
بله؛ تنها نویسنده ایرانی که در انجمن نویسندگان ترکیه عضو هستم. ضمن اینکه تنها نویسندهای هستم که زبان ترکی را بعدها آموخته و با این زبان نویسندگی میکند.
* اما در کارنامه فعالیتهای شما، یکی از مهمترین اقدامات، برگزاری تورهایی است موسوم به «تورهای ادبیات ایران». در این باره بگویید. بهخصوص برنامهای که نویسندگان ترکیه را به ایران آوردید.
من طراح ایده «تورهای ادبیات ایران» بودم و اولین کسی بودم که ادیبان ترکیه را به ایران دعوت کردم و با آنها همراه بودم. تورهای ادبیات بنده با آقای ندیم گورسل آغاز شد. بعد با نویسنده شهیر، خانم عایشه کولین و تونا کرمیتچی ادامه دادم. در آینده هم تورهای ادبیات با نویسندگان ترکیه ادامه خواهد داشت. متأسفانه به خاطر شروع پاندمی برنامهها را به تعویق انداختیم و در سال ۲۰۲۱ با اسامی مهمی به این پروژه ادامه خواهم داد.
در این تورهای ادبیات از آرامگاه عطار و خیام در نیشابور، آرامگاه حافظ شیراز، سعدیه و آرامگاه فردوسی در طوس بازدیدهایی داشتیم. در سال ۲۰۱۹ بالغ بر ۸۰۰ نفر گردشگر ترک را در تورهای ایرانگردی همراهی کردم که کمابیش تمامی آنها خواننده رمانهایم بودند و از این طریق، برای بازدید ایران ترغیب شده بودند. از اینکه شاهد بودم نوشتههایم بر رغبت مردم ترکیه برای دیدن ایران تأثیر مثبتی میگذارد بسیار خرسند بودم.
در واقع از غنای ادبیات ایران به عنوان یک چاشنی جذاب در برنامه تورهای ایرانگردی میتوانستم بهره ببرم. به این صورت که شبی با عنوان«شب ادبیات»را در یکی از کافههای دلپذیر شهرهای توریستی ایران برگزار میکردم. در این برنامه، گردشگران را با گوشههایی از شاهکارهای ادبی قدیم و جدید ایران آشنا میکردم و شعرهایی از شاعران مشهور برایشان میخواندم. هیجان دیدن برق شوق در چشمان میهمانان فرهنگ و ادبیات ایران، غیر قابل توصیف است.
* در جریان همایشهایی هم هستم که در این باره برگزار میکردید. گمان کنم از دانشگاههای ترکیه شروع شد. درست است؟
کنفرانسهای زیادی با نام«ایران را با یک ایرانی بشناسیم»برگزار کردم. طراح و ایدهپرداز این پروژه هم بنده بودم. آغاز این کنفرانسها از دانشگاههای معتبر در شهرهای مختلف ترکیه بود. همچنین در بخش فرهنگی کنسولگری فرانسه، انجمن راهنمایان گردشگری ازمیر و استانبول، سازمان و انجمنهای مختلف ادبی و تاریخی، سمینارهایی را در رابطه با ایران برگزار کردم. در جلسات متعددی بهعنوان تنها سخنران ایرانی در رابطه با جامعهشناسی، تاریخ و ادیان دعوت شدم. مصاحبههای زیادی در رسانههای مختلف ترکیه انجام دادم.
به برنامههای مختلف رادیویی و تلویزیونی دعوت شدم و درباره ایران صحبت کردم. دائماً تلاش کردم ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران را طوری بنویسم و برای سایرین بشناسانم که برای دیدن ایران مشتاقتر شوند. در دانشگاهها در زمینه شکلگیری ادیان در بینالنهرین و نقش مهم ایران در این مورد سخنرانی میکنم که بهواسطه این جلسات، سمینارها و کنفرانسها مشتاقان زیادی به وجود آمدهاند تا از ایران بازدید کنند.
یکی از مهمترین دلایل دعوت شدنم به این برنامهها این بود که مردم ترکیه شناخت کافی از همسایه دیرین خودشان ندارند. بهعنوان قطرهای در اقیانوس من تمام کوشش خودم را در این زمینه خواهم کرد. چون خیلی از مردم دنیا تحت تأثیر اخبار سیاهنمایی غرب قرار میگیرند و نهایت سعی من برای از بین بردن این دیدگاه نسبت به ایران است.
* در واقع به عنوان یک نویسنده ایرانی توانستهاید مخاطبان ترکیه را با خود همراه کنید تا به ایران بیایند. این اقدام واقعا جای تقدیر دارد. در جریان سفر عایشه کولین به ایران هم بودم و در کنفرانس مطبوعاتیاش شرکت کردم؛ یک اقدام فرهنگی و ادبی بسیار خوب و مؤثر بود.
شرکتها و هلدینگهای بزرگ گردشگری ترکیه مانند هلدینگ کوچ، تورهایی را به مقصد ایران با عنوان «گام به گام در ایرانزمین همراه با شهزاده ایگوال» برگزار میکنند. گردشگران بسیار مهمی را مانند پروفسور ایلبر اورتایلی در ایران همراهی کردم. همچنین برای من بسیار مهم بود که سخنران تور در حضور پروفسور اورتایلی باشم. در مورد ایران با اساتید برجسته ترکیه مثل زولفی لیوانلی بحثهای مفصلی داشتیم.
لیوانلی معتقد است که ایران برای نویسندگان و ادیبان جهان حکم زیارتگاه را دارد. او میگوید از منظر ادبیات، یکی از مهمترین کشورهایی که نویسندگان و شاعران مهمی در آن به خاک سپرده شدهاند ایران است. طی این سالها، روزنامه نگاران مهمی را هم که در بخش گردشگری روزنامههای پر تیراژ فعالیت میکنند، در سفر به ایران همراهی کردم. از این سفرها گزارشهای مفصلی از ایران چاپ شد که بازتاب خوبی در سطح کل ترکیه داشت.
از جمله مجله تاریخی - فرهنگی Magma و همینطور روزنامههای پرمخاطب Sözcü و Birgün.درباره تازهترین آثارتان هم بگویید؛ در حوزه رمان، نمایشنامه یا آثار پژوهشی.طی این سالها چهار رمان دیگر را هم به پایان رساندهام که این کتابها در موقعیتی مناسب تحویل ناشر خواهد شد. احساسم این است هر اثر یک زمان طلوع مشخص دارد. عقیده دارم بعضی اوقات در دنیا دورانی حاکم میشود که باعث جستوجوی عمیقتر و خواندن بیشتر میشود. اما بعد از «آخرین کالسکه» رمان«زنی بهنام مرجان» چاپ خواهد شد.
این رمان در محور لهستان، شوروی و ایران اتفاق میافتد و به جرأت میتوانم بگویم بهنوعی اثری مستند هم به شمار میآید. در دوران پاندمی و قریب به ۹ ماهی که در اسپانیا هستم، جدا از این، یک داستان کوتاه به نام «بنبست لیلا» و دو نمایشنامه تئاتر با نامهای«طبقه هشتم»و«ما،شما،آنها» را هم نوشتهام. نمایشنامه«طبقه هشتم»یک تراژدی است که مربوط میشود به یک خانواده ارمنی در استانبول. اما نمایشنامه«ما، شما، آنها» کاملاً یک طنز فرا زمینی است.
نمایشنامه«طبقه هشتم» در اواخر سال ۲۰۲۱ میلادی به احتمال زیاد در مادرید و استانبول روی صحنه خواهد رفت. حالا هم درباره تأثیر اعراب بر موسیقی و گویش در اسپانیا تحقیقات جامعی انجام میدهم. بهصراحت میتوانم بگویم که به حقایق بسیار شگفتانگیزی رسیدهام. بهعنوان مثال در زبان اسپانیایی نزدیک به چهارهزار واژه عربی وجود دارد که امروزه استفاده میشوند. معماری دوران اعراب که در اصل برگرفته از معماری ساسانی یا سلجوقی بوده، در اسپانیا با عنوان (NEO ARABE) یا معماری عرب نوین یاد میشود.
ضمن اینکه بهطور کلی به نظر من هنر زیر بار فشار و محدودیتها خلق میشود. برای مثال شکسپیر، اثر معروف رومئو و ژولیت، شاه لیر و مکبث را در دوران همهگیری وبای سیاه به اتمام رسانده بود. البته شرایط همه یکسان نیست. موانع، مشکلات فیزیکی و محدودیتهای روحی وجود دارد. با همه اینها در این دوران پاندمی خبرهای خوبی از شاخههای متفاوت هنر شنیدیم. نمایشگاههایی که در ابتدای بهار افتتاح شدند و عکسهای زیبایی که دیدیم.
شاید بعضی از آثار این بهار جزو بهترینها خواهند بود. اما واقعیت دیگری هم هست؛ از زندگی نیاموختن، از بعضی امکانات محروم شدن و درگیری ذهنی داشتن شاید مدتی خلاقیت را کُند کند ولی از بین نمیبرد. در مجموع بهعنوان یک ایرانی به سرزمینم که ادبیات در آن جاری است افتخار میکنم. تأثیر ادبیات ایران بر ادبیات جهان بسیار چشمگیر و غیرقابل انکار است.
حافظ بر گوته تأثیرگذار بوده، خیام روی شکسپیر و نیز کمدی الهی دانته درواقع تأثیر گرفته از شاهنامه است. داستانهای هزار و یک شب ایران برای ادبیات جهان یک منبع مهم به شمار میرود. نیکوس کازانتزاکیس بعد از بازگشت از ایران میگوید به خیلی از کشورها سفر کردم ولی در دنیا هیچ ملتی بهجز ایرانیها را ندیدم که به نویسندگان و شاعران خویش چنین اهمیتی قائل باشند و ادبیات بخش مهمی از زندگی روزمرهشان شده باشد.