گفتگو با مجید برزگر، کارگردان «ابر بارانش گرفته»
مجید برزگر متولد سال ۱۳۵۲ است و دارای دیپلم گرافیک، لیسانس کارگردانی و فوق لیسانس ادبیات دراماتیک است.وی تاکنون سه فیلم بلند سینمایی را کارگردانی کرده و به بهانه حضور فیلم جدیدش با نام « ابر بارانش گرفته» مهمان کافه آپارات و همایون اسعدیان بوده است. بخشی از این گفتوگو را میخوانید.
* فیلمهای قبلی من اجتماعی بود ؛ سهگانهای بود که دوست داشتم آنها را بسازم. فکر میکنم سینمای اجتماعی ما به مرز اشباع زدگی رسیده است. به نظرم سانسور، نظارت و کنترل در تلویزیون، موضوعاتی را تبدیل به تابو کرده وحالا صرف ساختن این موضوعات اسمش شده سینمای اجتماعی که من فکر میکردم من نباید این طور فیلم بسازم.
* فیلم با لنز آنافورمیک فیلمبرداری شد که تقریبا دو تا لنز کنار هم است و پرده خیلی وسیعی است. البته تنظیم پرده عریض کار سختی است. در کارهای قبلی استفاده نکرده بودم. صحنههای خاص مخصوصا چشم اندازهها، خانهها، عمارت و بهخصوص دریا و بیکرانگیاش در فیلم ایجاب میکرد که با لنز خاصی صحنهها را بگیرم.
* برای کسانی که در کهنسالی به یک بیماری میرسند، برخی که نمیخواهند وبال گردن خانواده بشوند، نمیخواهند آخرین تصویرشان عجز و ناتوانی باشد. من برای کسانی که به این تصویر میرسند و به این مانیفست میرسند که اختیار زندگیشان را در دست داشته باشند، احترام قایلم و فکر میکردم با این مبنا باید دربارهاش کار کنم.
* جالب است بگویم در لوکیشن کاپیتان در سکانس اول که یک خلبانی به دکتر میگوید فقط کمک کردی یک سال درد بیشتری را تحمل کنم و اصرار دارد که پرستار کمک کند زودتر بمیرد، آقای کیومرث پوراحمد به صورت اتفاقی رد میشدند و بر حسب دوستی که داشتیم چند لحظهای با ما بودند و وقتی متوجه شد داستان فیلم در مورد اتانازی است ماجرایی را از بی بی تعریف کرد که بعد از بیماری سخت به زندگی نباتی میرسند و میگفت یک بار به دکتر با بغض گفتم ممکنه تمومش کنید. ازش پرسیدم که واقعا از دکتر خواستید، گفت آره چون دوسال رنج میکشید و این لحظات بزنگاه عجیبی است که آدمی در همچین موقعیتی قرار میگیرد.
* نکته پیچیده این است که در اخلاق پزشکی الان در مورد اتانازی به این نتیجه رسیدهاند که شاید اگر یک سال به زندگی فردی که در کما است، اضافه کردید، شاید شما دارید مرگش را طولانیتر میکنید و چیزی به زندگیاش اضافه نشده است. البته این خودش موضوع عرفی و مذهبی است و مخالفتهای اساسی در موردش وجود دارد ولی موضوعی جدی و قابل بحث است.
* بعد از پخش فیلم در سینمای رسانه هنوز نقدی نگرفتهایم؛ ولی کسانی که با سابقه فیلمسازی من آشنا بودند، فیلم را دوست داشتند. به هرحال فیلم خاصی است و رادیکال چه در فرم چه در اجرا، چه در لنز و دکوپاژ. شبیه الگوهای متداول دوربینگذاری نیست.
* اعتقاد دارم اطلاق تماشاگر و مخاطب باید با احتیاط باشد. در بین ۸۰ میلیون نفر، حداقل ۴۰ میلیون تماشاگر بالقوه وجود دارد که در بهترین حالت دومیلیون نفر به سینما میروند. ولی واقعیت این است که مخاطب خاموشی وجود دارد که فیلم میبیند در فضای اینترنت و دانلود یا فضاهای دیگر. به هرحال مخاطب خاموش گستردهای میتواند مخاطب فیلمها باشد. ما فیلمهای بیادعا و جمع و جوری میسازیم که در فضاهای خاصی مثل جشنوارهها یا پلتفرمهای VOD مخاطب خودش را پیدا میکند.
* تجربههای فیلمهای قبلی که ساختم یا تهیه کردم تصورم این بود که ما نزدیک جشنواره هم نخواهیم شد و خودمان هم فکر نمیکردیم این فیلم برای جشنواره انتخاب شود. فکر کنم با حضور فیلمهای متنوع، جشنواره واقعا ویترین سینمای ایران شده است و به نظر میرسد تنوع سینمایی نمونههایی در جشنواره است. چنین چیزی سالهای قبل نبوده و چنین رویکردی به هر دلیلی در جشنواره ندیده بودیم.
* واقعیت این بود که سال خوبی نبود و اتفاقات اخیر بحثهایی را در پی داشت. خیلی ممنونم از همکاران که اجازه دادند فیلم در جشنواره باشد. هنوز هم مورد انتقاد قرار میگیریم که چرا هستیم، اما واقعیت این است که تاریخ مشخص میکند هر کسی چه فیلمی ساخته و در چه موقعیتی بوده است. همه اندوهگینیم از اتفاقات اخیر، اما به هرحال جشنواره برگزار میشود و باید به مخاطبی که دوست دارد این فیلم را ببیند احترام گذاشت و این برای ما مهم بود. ضمن اینکه از ۱۵ سالگی در این سینما کار کردهام اما هیچ زمانی وارد بازی جریان اصلی نشدیم و برای ما مهم بود که مخاطب این فیلم را ببیند و تصورم این است دستاورد حضور فیلم در جشنواره برای من از این جهت خوب بود.