
روزنامه هفت صبح، زهرا فرآورده| سهیل بیرقی اولین بار در فجر سیوچهارم با فیلم «من» حضور داشت که به عنوان فیلم اول موفق هم ظاهر شد. در اکران عمومی هم با ارائه شمایل ویژهای از لیلا حاتمی نشان از همکاری خوب میان کارگردان و بازیگر داشت. «عرق سرد» فیلم دوم بیرقی بود که دو سال بعد وارد رقابت فجر شد و جوایز بازیگر نقش اول مرد، بازیگر نقش مکمل زن و بهترین تدوین را به دست آورد. «عرق سرد» بر پایه یک داستان واقعی رخ داده بود. ماجرای نیلوفر اردلان کاپیتان تیم فوتسال زنان و همسرش که مجری ورزشی تلویزیون بود .
فیلم به رغم موفقیت در جشنواره در اکران عمومی به توفیقی دست نیافت. حالا بیرقی با استفاده از دو تجربه کاملا متفاوت امسال با «عامهپسند» به جشنواره آمده است. او در ادامه دو فیلم قبلیاش بازهم سراغ سوژهای زنانه رفته و در تازهترین اثر خود «عامهپسند» که در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد، علاوه بر نویسندگی و کارگردانی، تهیهکنندگی هم برعهده داشته. با او درباره مسیری که در تولید این سه فیلم پشت سرگذاشته، علاقهمندیاش به سوژههای اجتماعی و تهیهکنندگی سینما، گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
* «عامهپسند» سومین فیلم بلند شماست که با آن در جشنواره فیلم فجر حضور دارید و مانند دو اثر قبلیتان سوژهای اجتماعی دارد. انتخاب سوژههای اجتماعی از یک دغدغه شخصی میآید یا اینکه شما صرفا فیلم اول را ساختید و در ادامه مسیر طوری پیش رفت که وارد این فضا شدید؟
قطعا به دغدغه شخصیام ربط دارد، من در هیچ شرایطی نمیتوانم نسبت به اتفاقاتی که در پیرامونم میافتد بیتفاوت باشم. این به معنای اینکه بخواهم چیزهای دیگری را بر سینما مقدم بدانم نیست و هدف اینکه یک مصلح اجتماعی یا مبارز باشم را اصلا ندارم چون این فضا را لازم ندارم و مصلح بودن موضوع دیگری است و فیلمسازی یک چیز دیگر. برای من فیلمسازی در اوج هنری که میتواند داشته باشد، مقید به منطبق شدن خود با شرایط اطراف است.
همه چیز من در اطرافم شکل میگیرد؛ از مسیر روزانه خانه تا دفتر کار، ترافیک، مردم، احوال عمومی آدمهایی که در طول روز میبینم و با آنها حرف میزنم و… . درواقع شهروند بودن را خیلی حفظ میکنم تا حداقل بتوانم متوجه حال عمومی بشوم. البته منظورم این نیست که برای حال عمومی فیلم میسازم چون اعتقاد دارم که ما باید یک قدم جلوتر باشیم، یعنی حداقل تلاشمان این باشد که در پوپولیسم افراطی این روزهای سرزمینمان حل نشویم.
* منظورتان از پوپولیسم افراطی چه موضوعاتی است؟
موضوعات و مضامینی که مردم خیلی درگیرش هستند و در گوشی موبایلهایشان هم میتوانند ببینند یا در شرایط اطرافشان کاملا در دسترس است. به نظرم سینما و آداب سینما حکم میکند، فیلمسازی که نسبت به خودش یک دنیای شخصی و یک سبک خاصی را در ناخودآگاه خود ایجاد کرده، یک قدم جلوتر از فضای عام باشد. اگر جامعه خشمگین یا عصبانی است، سعی نکند صرفا همین عصبانیت را نشان دهد چون این را در ویدئوهای موبایلی هم متوجه میشویم. این که چه سوژهای را میشود ساخت که به دور از شعارزدگی و مانیفست دادن بتوانیم یک آشتی با آدمها در درون خودشان و نه حتی بین همدیگر ایجاد کنیم، قطعا مهم است و من از این فضا تأثیر میگیرم.
* با تعریفی که داشتید «عامهپسند» چقدر مرتبط با سوژههای امروز جامعه است؟
سوژههای روز، هیچ ارتباطی با تیترهای روز ندارد. رفتارهایی مانند خشونت، عصبانیت، قهرمانهای بیاعصاب، شکستن و فریاد زدن که این روزها مد شده، سوژههای روز است. «عامهپسند» به احوال شخصی و عاطفی خانواده ربط دارد چون قهرمانش یک زن است و اتفاقا سراغ زنی رفته که بیرون از جریان اصلی سینمای ایران میگنجد. متاسفانه تمام قهرمانهای زن در فیلمهای حداقل این سالهایی که ما دیدیم، زنانی هستند که از جاذبههای بصری، سنی، فیزیکال بهرهمند بودند و درکل بیشتر از آنها ویترین ساخته شده تا محتوا.
اما ما در این فیلم به سمت زنی رفتیم که در دوران سپری شده روزگار خودش به سر میبرد، نسلی که مادران ما هستند. اینکه چرا این زنها آن رضایت و آرامش لازم را ندارند؟ چون همیشه منتسب به مادر بودن یا همسر بودن هستند. هیچوقت هویت مستقل آنها به عنوان یک زن یا قبل از آن به عنوان یک انسان آزاد بررسی نشده است. «عامهپسند» تحلیل موقعیت زنی است که بعد از ۵۷ سال زندگی تصمیم میگیرد از حالت معمولی بودن و خانهدار بودن در بیاید و انتخاب میکند که پشت کند به تمام وابستگیهای خانوادگیاش.
وقتی شوهرش او را پس میزند بهجای اینکه در خانه بنشیند و ژست یک قربانی را بگیرد، تصمیم میگیرد بلند شود و برای خودش یک هویت جدید بسازد. این زن بعد از خانهدار بودن مطالباتی دارد و دیگر نمیخواهد آدم معمولی باشد. آیا بابت این مطالبات تأیید میشود؟ اگر مطالبات او عامهپسند نباشد این زن باید حذف شود؟
* انتخاب عنوان «عامهپسند» برای فیلم از این نگاه گرفته شده؟
بله. دراصل به نقد جریان عامهپسند پرداختیم. آیا آدمهای عامهپسند باید باقی بمانند؟ آیا جریانی که مخالف عامهپسند نبودن است باید منجر به حاشیهنشینی این آدمها بشود؟ اگر عامهپسند نباشیم انگار جامعه حذفمان میکند.
* پس در واقع به نقد عامهپسند بودن پرداختید.
دقیقا بله. زنی که ۵۷ سال سن دارد یعنی تمام شرایط عامهپسند بودن را سپری کرده. ۵۷ سال براساس رفتارهای عامهپسند زندگی کرده و طبق این جریان ازدواج کرده، تشکیل خانواده داده، بچه دار شده، مادری کرده و حالا تصمیم به عامه نپسند بودن میگیرد. آیا او باید حذف شود؟
* هر سه فیلمی که ساختید از نظر مضمون شباهتهایی به هم دارند و شخصیتهای اصلی آنها زنانی هستند که به نوعی به دنبال تغییر بودند. این زنان قهرمانهای فیلمهای شما محسوب میشوند یا اینکه شخصیتهای معمولی هستند که صرفا برای رسیدن به خواستههایشان کمی هم تلاش کردند؟
حتما قهرمان هستند؛ به خصوص برای زن سوم که شرایط سختتر است چون از یک زن معمولی باید یک قهرمان ساخت و این کار را خیلی سخت میکند. این شخصیت به دلیل معمولی بودن و عامیانه بودن هیچ ویژگی شاخصی که بشود به آن تکیه کرد ندارد. ضمن اینکه تکرار کلیشه زنان در این سن، هیچ ویژگی که به ما مشخصات یک قهرمان را بدهد نداشت.
* در سینمای ایران شخصیت قهرمان کم داریم و این کمبود در چهرههای زنانه خیلی بیشتر بوده، اینکه تصمیم گرفتید با این نگاه سراغ سوژههای زنانه بروید و شخصیتهایی را انتخاب کنید که به آنها یک وجه قهرمان بودن بدهید، علتش چه بوده؟ این انتخابها متأثر از شرایط اجتماعی است؟
انتخابهای من از طغیان دسته جمعی زنان میآید. چه ما دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، مدتهاست زنان ما در نسلهای مختلف، حتی متولدین دهه۸۰ تصمیم گرفتهاند تصویر کلیشهای از زن ایرانی را تغییر بدهند. دیگر هیچ کسی ژست محدود بودن را نمیخواهد با خودش حمل کند و دوست ندارد بنشیند تا شرایط به او تحمیل شود.
مدتهاست دختران ما روبهروی والدین خود میایستند و آنهایی که ازدواج میکنند روبهروی همسرانشان. همینطور روبهروی جامعه و ما چه بخواهیم چه نخواهیم این اتفاق دارد میافتد، یعنی جامعه درحال یک پوست اندازی زنانه است. زنان تصمیم گرفتند، بیتوجهی تاریخی را که به آنها شده جبران کنند و در یک ناخودآگاه و تصمیم جمعی تلاش میکنند خودشان را از جنس دوم بودن خارج کنند.
* قبول دارید ایستادن مقابل والدین، همسران و جامعه، نگاه غالب زنان نیست؟ هنوز هم در بخش قابل توجهی از جامعه نقش مادرانه و همسر بودن زنان دارای اهمیت و ویژگیهای مثبت است.
فیلمهای من در تأیید یا در تکذیب این اتفاقات نیست، درواقع بازنمایی این تصمیم است. در اطرافم زنان میانسال زیادی را دیدم که از همسرشان جدا شدند، زنانی که میتوانند به ۲۸سال زندگی مشترک در یک لحظه نه بگویند چون یک لحظه به این نتیجه میرسند که دیگر باید بایستند. فکر میکنم سینمای ما ظلم بسیار بزرگی به بازتاب تصویر اجتماعی زنان کرده است. چون در بهترین حالت از آنها زنانی ساخت که قربانی بودند و بالاتر از قربانی بودن تصویر دیگری از زن ارائه نداد.
کاری که من کردم و فکر میکنم در آن موفق بودم این است که بازتاب درستی از زن معاصر ارائه میدهم چون مطمئن هستم هیچ زنی موقعیت قربانی بودن را برنمیتابد. یعنی حاضر هستند به بدترین شرایط تن بدهند اما قربانی نباشند. زنها پذیرفتند که خودشان در شکلگیری سرنوشتشان موثر باشند، نه اینکه دیگران برایشان کاری انجام دهند.
* یعنی معتقد هستید در کارهایتان صرفا روایت کننده شرایط موجود هستید؟
بله. من راوی زنانی بودم که تصمیمی داشتند، حالا ممکن است این تصمیم در جهت خود ویرانگری باشد مانند زن آنارشیست فیلم «من» یا تصمیم در جهت تغییر شرایطی که مرد برایش احاطه کرده است، مانند فیلم «عرق سرد» یا تصمیم برای تغییر شرایط معمولی بودن و عامیانه بودن مثل زن فیلم «عامه پسند»؛ درواقع هرسه این زنها دارای تصمیم بودند.
* تا الان دو فیلم با محوریت زنان از شما دیدیم و یکی هم «عامه پسند» که قرار است ببینیم، این پایان سه گانهای از شما با سوژههای زنانه است یا اینکه این مسیر قرار است ادامه پیدا کند؟
واقعا برایش هیچ تصمیمی نگرفتهام. حتی شاید به یک دهگانه (باخنده) برسد یا در همینجا متوقف بشود. درواقع من هیچ وقت برنامهریزی مشخصی مبنی بر سبک یا ویترینی خاص نداشتم. در مدل کاری من معمولا همه چیز برخلاف پیشبینیها جلو میرود. هیچ وقت فکر نمیکردم که روزی در فضای فیلمسازیام، سه گانه خواهم داشت. بلکه من پیش رفتم و آنچه اتفاق افتاد، ایدههایی بود که نسبت به دیگر ایدههایم که در ذهن داشتم فراموش نشد، بنابراین چون فراموش نشد فکر کردم که ریشه قویتری در من دارد، پس منجر به نوشتن و بعد ساخته شدن این سه اثر شد.
شاید در ادامه کارم این مدل محوریت زنانه ادامه پیدا کند یا شاید موضوعات دیگر تاثیراتی در من بگذارد و روایتگر آنها بشوم. به نظرمن نباید هیچ جریانی را مهندسی کرد و همه چیز باید به آزادانهترین شکل ممکن پیش برود تا خودش منجر به یک اتفاق درست شود. وقتی موضوعی مهندسی شد، حتی اگر درست باشد دیگر تأثیرگذار نیست.
* با این توضیح پس فعلا نباید منتظر فیلم بعدی سهیل بیرقی باشیم؟
من درحال نوشتن کار بعدیام هستم ولی اینکه آیا این چیزی که دارم مینویسم را خواهم ساخت یا نه، نمیدانم چون صبر نمیکنم بازخورد بگیرم و بر اساس موافقت ادامه بدهم. به نظر من تأیید شدن باید کمترین خواسته یک کارگردان باشد. باید با اعتقاد به چیزی که فکر میکنیم درست است رفتار کنیم. این به معنای لجبازی و عدم انعطاف نیست چون یک باور و اعتقادی وجود دارد که با قلبت پیش میرود و اتفاقا باید برای ادامه دادن و تسلیم نشدن به آن اصرار داشته باشید.
اگر بنشینیم تا موافقت و تأیید بگیریم و براساس خوشامد شرایط موجود خوراک بسازیم، سینمای یک بار مصرفی میشود که بر اساس خواستهها باید محتوایی را آماده کنیم. درواقع این جریان از تو استفاده میکند، مصرفت میکند و بعد کنارت میگذارد. اما زمانیکه باور و راه خودت را پیش بروی حتی اگر در آن دوران براساس موقعیت اجتماعی اقتصادی و حتی روحی جامعه بازتابهای عجیب و غریبی هم نگیری، یک جا و در یک وقتی منجر به اتفاقاتی خواهد شد که شاید جلوتر از آن دوره بوده باشد.
* تأیید یا بازخوردهایی که یک فیلمساز بعد از ساخت فیلمش دریافت میکند، یک اتفاق طبیعی است که به هرحال میتواند در روند کاری فیلمساز کم یا زیاد اثرگذار باشد.
بعضی فیلمسازان هستند که بر اساس اینکه چه چیزی جواب میدهد فیلم میسازند، بدون اینکه جهان بینی وجود داشته باشد، برای همین هم میگویم رفتن سراغ برخی سوژهها کار عجیبی نیست چون در گوشی موبایل هم پیدا میشود اما اینکه تو بهعنوان یک فیلمساز و آرتیست نگاه و حرفت چه باشد اهمیت دارد. این نگاه خیلی وقت است فراموش شده.
* در فیلم قبلیتان «من» و «عرق سرد» تهیهکننده افراد دیگری بودند اما برای «عامه پسند» نام خودتان به عنوان تهیهکننده آمده، آیا این شروع تهیه کنندگی سهیل بیرقی در سینماست؟ چه شد که خودتان تهیهکنندگی فیلم را بر عهده گرفتید؟
بهخاطر این سوال ممنونم. تهیهکنندگی سینما تصمیمی بوده که از فیلم اولی که ساختم برای تأسیس یک کمپانی یک نفره با من همراه بوده. راه اندازی فضایی که از ارائه ایده تا اکران و پخش وی.او.دی خودم مسئول همه چیز باشم. همیشه تلاش برای مولف بودن و مولف ماندن از همان اولین روزهایی که از سینما خوشم آمد در من وجود داشته است، تهیهکنندگی هم برای من در جهت مولف بودن است چون هیچ بیزینس خاص یا چشمداشت مالی خاصی از این جریان ندارم. حتی اگر تهیهکنندگی فیلمساز دیگری را هم انجام بدهم باز در جهت حمایت از یک مولف خواهد بود تا جریانهای بیزینسی.
* پس امکانش هست که در آینده بخواهید صرفا تهیهکننده یک اثر باشید؟
بله؛ این کار را دوست دارم. تهیهکنندگی در سینما یک حلقه مفقوده است که میتواند به شکلهای دیگری کار بشود. به نظرم تهیهکننده میتواند برای کمک به کیفیت یک فیلم، تئوری منحصر به فردی داشته باشد و این را در بهترین نمونههای جهانی هم میبینیم که اتفاق میافتد. مثلا کمپانیهایی هستند که به اسم تهیهکننده سلیقهشان معنا پیدا میکند و آن فرد در سینمای دنیا با جهتگیری خاص خودش پیش میرود. دراصل فیلمساز نیست اما تولیدکننده معتبر و مهمی است که براساس تولیداتی که دارد، اعتقاداتش مطرح میشود.
* فکر میکنید «عامهپسند» در جشنواره میتواند نظر مخاطبان و داوران را جلب کند؟
معمولا سعی میکنم به این موضوعات فکر نکنم چون تا اینجا که فیلم برای نمایش آماده بشود هر کاری میتوانستم انجام دادم. درواقع من مطمئن هستم در این دوره از زندگی من یعنی منحصرا سال ۹۸ که منجر به ساخت این فیلم شد، بهترین شکل خودم در این برهه بودم و این منجر به ساخت «عامه پسند» شد.
همینطور بهترین گروه در این فیلم همراهم بودند و همه بخشها در بهترین سطح خودشان قرار گرفتند و هیچ کداممان جای اما و اگر و افسوس برای خودمان باقی نگذاشتهایم و فکر نمیکنیم که چه بازخوردی دریافت خواهیم کرد. دیگر نباید به بازخوردها فکر کنیم چون سرعت حرکت را کم میکند و میتواند یک مانع بسازد. در فیلمسازی بیشترین سود زمانی است که از روزهای فیلمسازی لذت ببری نه از اتفاقات بعد از آن.