گفتگو با امین حسینپور، کارگردان مینیسریال «درمانگر»
روزنامه هفت صبح، سوسن سیرجانی| «درمانگر» مینیسریال جدیدی است که با فرمی کاملا متفاوت با آنچه پیش از این دیدهایم اخیرا به کارگردانی امین حسینپور ساخته شده و در اختیار فیلیمو قرار گرفته است. این اولین تجربه کارگردانی حسینپور است. او از معدود کارگردانهایی است که از همان ابتدا دست به کاری فرمی زده و یکراست بعد از تجربه کارگردانی فیلم کوتاه، بدون حرکت به سمت سینما یا تلویزیون، سر از شبکه نمایش خانگی و ساخت مینیسریال درآورده است. حسینپور در گفتوگو با هفتصبح از دلایل رفتن سراغ ساخت سریال با این فرم، حالوهوای آن و مشکلات و مسائلی که با آنها روبهرو بوده میگوید.
مسیر رسیدن به درمانگر
مینی سریال «درمانگر» اولین کار حرفهای شما در زمینه سریالسازی است. چه مسیری را طی کردید تا به اینجا رسیدید؟
برای من این یک مسیر ده ساله بود. ابتدا با مارکت موزیک ویدئو شروع کردم اما از همان روزهای ابتدایی فکر ورود به سینما همیشه همراهم بود. بعد از مدتی به خارج از کشور رفتم و دورههای کارگردانی، فیلمنامهنویسی، طراحی صحنه و حتی نورپردازی و فیلمبرداری را گذراندم. اما تصمیم گرفتم برگردم ایران تا وارد سینما بشوم. با ورودم به این کار، فیلم کوتاه «جعبه» را ساختم.
خب بعد از تجربه ساخت فیلم کوتاه، به فکر تولید فیلم سینمایی نیفتادید؟
پس از آن، خیلی اصرار داشتم که یک فیلم سینمایی بسازم اما به دلیل شرایط کرونا و اتفاقاتی که افتاد، ساخت کار سینمایی هم به تعویق افتاد. بعد به پیشنهاد دوستانم مشغول نوشتن فیلمنامه یک سریال بلند شدم که دو سال درگیر آن بودم. اما در نهایت تصمیم بر این شد که پیش از ساخت یک سریال بلند، یک کار کوتاه چند دقیقهای مثل «درمانگر» بسازم که کار نتیجه این مسیری است که آمدهام.
تاکید بر مینیمال بودن
شاید اولین موضوعی که در زمان دیدن سریال «درمانگر» به نظر میآید این است که انگار اصرار عجیبی وجود داشته بر مینیمال بودن همه چیز، مخصوصا دیالوگها. انگار خیلی نمیخواستید حاشیه بروید و خیلی مینیمال میخواستید حرف اصلی را بزنید. این خیلی شبیه سلیقه مخاطب امروز است. چرا این شیوه را انتخاب کردید؟
اینطور نیست که من به اصرار این شیوه را انتخاب کرده باشم. هر کار و اتفاقی یک فضا و شیوه خودش را میطلبد. چنین فیلمنامهای با این فضا حتما باید از این شیوه پیروی میکرد. چون اگر اینطور نبود فضا و حال و هوای سریال درست در نمیآمد. فضایی که در فیلمنامه پیاده کردیم به شکلی است که همه چیز تعریف شده است، کاراکترها عمق ندارند، مخاطب قرار نیست با شخصیتها ارتباط برقرار کند. دو شخصیت وجود دارد که بدون هیچ دانستهای از گذشته و شناختی از آنها قرار است وارد دروغهای بین این دو نفر شویم. این نیاز خود این کار بود که همه چیز اینقدر مینیمال باشد.
پس قرار نیست همیشه کارهایی با فضای مینیمال از شما ببینیم؟
قطعا اگر کار دیگری بسازم که فضای دیگری نیاز داشته باشد، از این مینیمالیستی فاصله میگیرم.
نوار معمایی روانشناسانه
ما با یک سریال معمایی روانشناسانه روبهرو هستیم. چقدر این ژانر را میشناختید و ایده سریالسازی کوتاه در این فضا و ساختار چقدر به پیشزمینه آشناییتان با این ژانر بر میگردد؟
من فکر میکنم فضای فیلمسازی من تا انتها در سینما همین خواهد بود؛ یک نوار معمایی جنایی با رگههایی از روانشناسی.
این علاقه از کجا میآید؟
این تصمیم را از پنج سال قبل گرفتم و حتی دورههای کارگردانی را زیر نظر اساتیدی گذراندم که در این فضاها و این ژانر کار کردند. از کودکی علاقه داشتم به این نوع کار و این فضاها.
تیتراژ و رنگ و موسیقی
یکی از مسائل مهم و پیشبرنده داستان به طراحی تیتراژ سریال برمیگردد. در هر قسمت، تیتراژ اطلاعات جدیدتری در اختیار مخاطب میگذارد و در واقع یک قدم بیننده را به هدف نزدیکتر میکند. این در حالی است که از یک طرف بسیاری از افراد تیتراژ را نگاه نمیکنند و از طرف دیگر پلتفرمها گزینهای در اختیار مخاطب قرار میدهند به اسم رد کردن تیتراژ. فکر نمیکنید قراردادن اطلاعات جدید در تیتراژ هر قسمت به کار شما ضربه بزند؟
درباره گزینه رد کردن تیتراژ که ما روز اول پس از گذشت پنج ساعت از انتشار، از پلتفرم خواستیم این گزینه را از روی سریال ما بردارد. اما درباره ندیدن تیتراژ توسط مخاطب، دقیقا این موضوعی است که همیشه برای خود من هم مطرح بوده و برای همین تصمیم گرفتم اگر کاری میسازم یا تیتراژ اول نداشته باشه، یا اگر دارد تیتراژ مرتبط با داستان داشته باشد. این ایدهای که در هر قسمت مقداری اطلاعات در تیتراژ به مخاطب داده شود و در قسمت بعد این اطلاعات بیشتر شود هم تا به حال جایی ندیده بودم و تصور میکنم همین موضوع باعث شود که حداقل اگر بعد از این کاری از من ببینند، تیتراژ اولش را رد نکنند. حتی فکر کنم این باعث شد که بسیاری از آنهایی که تیتراژ را ندیدند، بعد از تمام شدن پنج قسمت برگشتهاند و تیتراژها را مرور کردهاند.
همه چیز در سریال سرد است. از رنگها گرفته تا حالات چهره و همچنین گریمها مخصوصا درباره شخصیت خانم سارا بهرامی. فضای کار این موضوع را ایجاب میکرد یا اصولا نگاه خودتان به آثاری که میسازید با این پالت رنگی و نورپردازی است؟
اگر به تیتراژ پایانی توجه کرده باشید، بیشتر کارهای فنی سریال را خودم انجام دادهام. از طراحی صحنه، تدوین گرفته تا تصحیح رنگ و… این فضای سرد که میگویید هم برگرفته از سلیقه است و هم ژانری که در آن این سریال ساخته شده. حرف اصلی این قصه درباره یک روح است و همین موضوع نیاز داشت که همهچیز تاریک و سرد باشد.
به هرحال این نوع کار این پکیج را میطلبید. اتفاقا خودم و سایر افراد تیم سازنده این ترس را داشتیم که شاید این میزان سردی که حتی در دیالوگها هم وجود داشت و اصلا شبیه شکل مرسوم دیالوگ گویی در ایران نیست، توسط مخاطب پس زده شود و جذاب نباشد. اما از بازخوردهایی که گرفتیم به این نتیجه رسیدم که مخاطب استقبال کرده.
درباره کارهای فنی سریال که بیشتر بر عهده خودتان بوده صحبت کردید. انتخاب موسیقی «درمانگر» یکی از ویژگیهای قابل توجه آن است. چقدر خودتان در شکلگیری و انتخاب این موسیقی نقش داشتید؟
به نظر من در همه آثار نمایشی کارگردان نقش اصلی در انتخاب موسیقی دارد. مگر اینکه آن کارگردان نداند که چه میخواهد و انتخابش را به طور کامل بگذارد بر عهده آهنگساز. در رابطه با همکاری من و پدرام آزاد به عنوان آهنگساز این کار یک تعامل کامل برقرار بود. او کارش را به خوبی بلد بود و جالب است بدانید که موسیقی سریال با تمام ریزهکاریها و سازهایی که در آن نواخته میشود کلا در عرض ۴۸ تا ۷۲ ساعت آماده شد. یعنی دو روز مانده بود به ساخت اپیزود پایانی، با پدرام صحبت کردم و شروع کردیم به گوش دادن فضاهای موسیقی که به کار میخورد و مورد علاقه من بود و نتیجه این چیزی بود که شنیدید.
بازخوردها
با توجه به ژانر کار و مینیسریال بودن، فکر میکردید اصلا مردم حاضر باشند برای این محصول هزینه کنند؟ فکر میکردید بازخوردها در شبکه نمایش خانگی به چه شکلی باشد؟
واقعیت این است که این ترس وجود داشت. حتی پیش از انتشار اصلا استقبال صددرصد از کار ما نشد و افرادی که کنارمان هم بودند میترسیدند کار نتیجه مثبتی نداشته باشد. من فکر میکردم به هرحال این ژانری است که انتخاب کردم یا میگیرد یا نه. یا باید وارد فضاهایی میشدم که اصلا دوست ندارم یا تلاش میکردم و آن چیزی را که در ذهنم وجود داشت کار میکردم. در نهایت راهم را انتخاب کردم و حمایت تمام قد فیلیمو از کار هم بسیار به کار کمک کرد چون تنها جایی بود که گفت بهترین تبلیغات و پخش را در اختیار کار قرار میدهد.
اما ریسک بزرگی بود.
حتی بچههای فیلیمو هم نمیدانستند که قرار است نتیجه کار چطور باشد و با چه چیزی روبهرو میشوند و این تا روز اول انتشار هم مشخص نبود. اما کار منتشر شد و همه ترسها و ریسکها با پذیرش و بازخوردهای مثبت مردم از بین رفت.
حالوهوای تئاتری
چون فضاهای سریال خیلی محدود است، حال و هوای آن شبیه تله تئاتر شده. خودتان اصرار داشتید که اینطوری باشد یا داستان، ساختار را به این سمت هدایت کرد؟
هیچ کارگردانی دوست ندارد اثر نمایشیاش شبیه تله تئاتر شود. مگر افرادی که دوست دارند اصلا در آن نوع فضاها کار کنند. اما در واقع محدودیت زمان، محدودیت مالی و محدودیت در خیلی فاکتورها باعث شد که نتوانیم خیلی فضاهای مختلف داشته باشیم. مخاطب و حتی خودم هم به عنوان بیننده وقتی پشت صحنه یک کار نباشیم نمیدانیم که چه اتفاقی افتاده تا نتیجه به این شکل درآمده. خودم میدانم که این ضعف سریال است و حتی زمانی که از روی استوری برد، انیمیشن زدیم تا بعد شروع به فیلمبرداری کنیم، کار را دیدم و میدانستم که اینطوری میشود اما مجبور بودم با شرایط موجود بسازم.
با توجه به تجربهای که با ساخت این سریال برایتان اتفاق افتاد، بازهم مینیسریال اینچنینی میسازید؟
ما حتما فصل دوم درمانگر را خواهیم ساخت، اما به این شرط که فیلمنامه درستی برای آن بنویسم و همان چیزی که من میخواهم در بیاید با تمام اتفاقاتی که دوست دارم در این مجموعه باشد.
فصل اول با چیزی که در ذهن داشتید متفاوت بود؟
واقعیت این است که فصل اول درمانگر با بیست درصد ذهنیتی که من داشتم جور در آمد، به دلیل تمام محدودیتها و تمام اتفاقاتی که افتاد. فصل دوم زمانی ساخته میشود که تمام این ضعفها برطرف شود و یک فیلمنامه خوب داشته باشیم.
فکر میکنید این نوع از سریالسازی، یعنی لقمههای کوچک و سریعی که بدون حاشیه قصهای کوتاه برای مخاطب تعریف میکند، در آینده مورد پسند سایر کارگردانها هم قرار میگیرد که وارد این فضا شوند؟ اصلا برای این ساختار آیندهای متصور هستید؟
تصمیم انتخاب این فضا توسط کارگردانها بر عهده خود آنهاست. اما چیزی که من فکر میکنم این است که اتفاقی که افتاده و راهی که باز شده، راه خوبی است. به نظرم کارهای جمع و جور با بودجههای کم برای جوانان تازه کاری که نمیتوانند به سادگی به کارهای پر زرق و برق و بیگ پروداکشن، ۲۰ یا ۳۰ قسمتی برسند خیلی مناسبتر است. به وجود آمدن این فضا به هرحال راه جدیدی است که میتواند با آوردن دو یا سه بازیگر خوب، اتفاق جذابی را برای هر کارگردانی رقم بزند.
احسان ظلیپور تهیهکننده سریال «درمانگر» جزو تهیهکنندگان تازهکار در عرصه سریالسازی است. چطور شد که با او همکاری کردید؟ از طرف پلتفرم به پروژه شما معرفی شد؟
فکر میکنم احسان ظلیپور، در تمام این ۹ سال که من پیگیر فیلمسازی و سریالسازی بودم، تنها کسی بود که حامی و همراه من بدون هیچگونه چشمداشتی همیشه حضور داشت. او حتی پیگیرتر از من بود و این ویژگی است که در خیلی از تهیهکنندهها وجود ندارد. باور او به این ژانر و این فضا بزرگترین کمک را به من کرد و پس از پاسکاری شدن بین تهیهکنندههای مختلف و بستن قراردادهای بینتیجه، احسان ظلیپور آمد و مارا از این وضعیت درآورد و توانستم پروژه را به نتیجه برسانم.