کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۲۶۹۳۰
تاریخ خبر:

گفتگو با آرمین و حواشی هجوم طرفداران به سلبریتی‌ها

روزنامه هفت صبح، بهنام مظاهری | خبر را که احتمالا تا الان شنیده و ویدئوهایش را هم دیده‌اید. هجوم طرفداران آرش و مسیح در مراسم اکران فیلم «حکم تجدید نظر» به سمت این دو خواننده و خارج شدن کار از دست تیم امنیت برگزاری باعث شد تا چند نفر به بیمارستان منتقل شوند و بینی یک خانم هم شکسته شده. این را بهمن بابازاده در کانال شخصی‌اش نوشته. اما در ویدئوهای پخش شده هم چهره بهت‌زده آرش و صورت سرخ شده مسیح که هر دو در انبوهی از جمعیت و صدای جیغ‌های ممتد و دلخراش، به سختی راه باز می‌کنند تصویر غریبی است.

از آن دست تصویرهای عجیب که آدم را به فکر وا می‌دارد. چه می‌شود که اینطور می‌شود؟ راستش این طبیعی است که همیشه سلبریتی‌ها در وضعیت‌هایی از این قبیل قرار بگیرند و به نوعی و تا حدودی هم بلد می‌شوند که چطور وقتی گیر افتادند وضعیت را کنترل کنند. برای مثال تقریبا یک دهه پیش در مجله‌مان با زنده یاد آزاده نامداری مصاحبه‌ای داشتیم و بر حسب اتفاق هفته بعد ایشان را در سالنی که در آن جشنواره‌ای برگزار شده بود دیدم. در آن صحنه چند نفری ایشان را احاطه کرده بودند و عکس و امضا می‌خواستند.

جمعیت داشت بیشتر می‌شد و ایشان کمی معذب بود. یک پیام از سمتشان روی گوشی‌ام ظاهر شد که نوشته بود لطفا بیایید مرا از این وضعیت نجات بدهید. اما خب ویدئو‌های منتشر شده از وضعیتی که آرش و مسیح در آن گرفتار شدند تاحدودی حتی ترسناک است. شبیه این وضعیت و شاید حتی کمی ترسناک‌تر را در مراسم ختم مرتضی پاشایی دیدم. مراسم در حال برگزاری بود و داخل مسجد خیلی از هنرمندان حضور داشتند و باید برای عکاسی به آنجا می‌رفتم.

از میان جمعیت نمی‌شد رد شد و اگر یکی از اعضای تیم امنیت مراسم من را نمی‌شناخت و نجات نمی‌داد عملا له شده بودم یا حداقل دوربینم را از دست می‌دادم. مراسم تمام شد و خیلی از هنرمندان با کمی سختی از در اصلی مسجد خارج شدند اما دو نفر وضعیت ویژه‌ای داشتند و باید از در دیگری خارج می‌شدند. یکی زنده یاد حبیب محبیان و دیگری آرمین زارعی. برای این دو نفر به واسطه مخاطبانشان مسیر دیگری برای خارج شدن تدارک دیدند.

آقای حبیب شال گردنش را دور صورتش پیچید و از در پشتی خارج شد اما برای آرمین اتفاق دیگری افتاد. خوب به خاطر می‌آورم که در کوچه پشت مسجد پسر نوجوان درشت اندامی دستش را بالا برد و رو به جمعیت فریاد زد:« آرمین اونجاست» بعد هم انگار که فرمان حمله را صادر کرده باشد دستش را به سمت آرمین زارعی نشانه گرفت. وضعیت در حدی بغرنج بود که آرمین حتی نتوانست به سمت ماشین خودش برود و به ناچار در ماشین شخص دیگری نشست و راننده ماشین دنده عقب و با درهای باز از دست جمعیت چند صد نفره فرار کرد.

از این که بگذریم محمدرضا گلزار در یکی از کنسرت‌هایش برای جمعیت حاضر تعریف می‌کرد که یک بار در همین جمعیت‌های چندصد نفره و به واسطه عکس گرفتن با او، چند پسر نوجوان کیف پولش را زد‌ه‌اند. همه اینها شاید برای من و شما جالب باشد اما باید در این لحظات خود را جای فرد مورد هجوم قرار گرفته گذاشت. برای همین با آرمین زارعی تماس گرفتم تا احساس شخصی خودش را در مواجهه با چنین وضعیت‌هایی بپرسم.

آرمین اینطور جواب داد:« راستش این که مخاطبانم را در جایی مثل کنسرت یا فضاهایی از این دست ببینم خیلی هم خوشحال کننده است. به خصوص که این یکی دو سال به خاطر کرونا و محدودیت‌ها و پروتکل‌هایی که باید رعایت می‌شد، باعث شده مخاطبانم را کمتر ببینم. اما در کل وقتی در جایی که انتظار نداری یک جمعیت زیاد به سمتت روانه می‌شود آدم کمی مضطرب می‌شود. هم برای خودش و هم برای این که یک وقت کسی دچار حادثه نشود.

چون اگر خدایی ناکرده حادثه‌ای رخ بدهد عذاب وجدانش برای آدم می‌ماند و همه هم فکر می‌کنند تقصیر تو است که این اتفاق افتاده. من فکر می‌کنم وقتی در جایی مراسمی برگزار می‌شود که افراد شناخته شده در آن حضور دارند همیشه باید یک تیم امنیتی کار بلد هم وجود داشته باشد که هجوم جمعیت و مسائلی از این دست را پیش‌بینی کند و برای آن آماده باشد. به خصوص این روزها که به واسطه شبکه‌های اجتماعی همه زود خبردار می‌شوند که امروز قرار است کجا باشی.

باور کنید در خیلی از این دست مراسم هنوز برای وارد شدن و خارج شدن هنرمند تدبیری ندارند و متاسفانه خیلی وقت‌ها هم مشکلات این چنینی پیش می‌آید و فقط ناراحتی‌اش برای آدم‌ها می‌ماند. در نمونه‌های خارجی می‌بینیم که برای راحتی و ارتباط بهتر چهره‌ها و طرفدارانی که در مراسم فرش قرمز حاضر می‌شوند فکر شده. برای همین است که آنجا در مراسم مختلف می‌بینیم این هنرمند است که به سمت طرفداران و عکاس‌ها می‌رود، عکس می‌گیرد و امضا و…اما اینجا در اکثر مواقع، بی‌نظمی‌های برگزاری یک مراسم باعث می‌شود این اتفاق به صورت برعکس رخ بدهد.»

بعد از آرمین هم تصمیم گرفتم با یک روانشناس در مورد چرایی بروز چنین اتفاقاتی سوال بپرسم. تلفن را برداشتم و با دکتر مهدی شریفیان تماس گرفتم. او در این مورد می‌گوید:« معمولا برای چنین رفتار جمعی نام رفتار توده‌ای را به کار می‌برند و معمولا هم اینطور کار می‌کند که برای مثال اگر یک نفر در جمعیت هیجانی شود، دیگران هم رفتار آن دیگری را ناخودآگاه کپی می‌کنند. این در صورتی است که اگر هر کدام از طرفداران به صورت جدا‌گانه سلبریتی مورد نظرشان را ببینند احتمالا رفتار با اصالت و بهتری از خود نشان می‌دهند اما وقتی در یک جمعیت قرار بگیری رفتار دیگری بر دیگران تاثیر می‌گذارد.

نکته دیگر این که این رفتارها معمولا از سمت یک جمعیت آسیب دیده رخ می‌دهد که احساس عدم توانایی می‌کند و دنبال قهرمان می‌گردد. افراد در چنین موقعیتی که شخصا به آن نام «دیگر برتری» می‌دهم می‌خواهند در عرصه باشند و دیده شوند.آن لحظه‌ای که فرد از خودش تهی می‌شود و معنای خودش را در چسبیدن به دیگری پیدا می‌کند. شاید فکر کنید که بروز این احساس در مخاطبانی باشد که سنشان کم است اما این هیجانات در بزرگسالان هم دیده می‌شود و خیلی هم ربطی به این که در کدام کشور هستی ندارد. همه جای دنیا این مسئله هست اما می‌شود با آموزش در حد وسیع، این رفتارها را بهبود بخشید.»

کدخبر: ۴۲۶۹۳۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر