کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۴۵۹۳۳
تاریخ خبر:

گرفتار کرونا ‌در نیمه شب تهران

روزنامه هفت صبح، نگین باقری| درست مثل اسب‌های بازنشسته مسابقات سوارکاری بودیم؛ هِن و هِن در نیمه شب تهران داشتیم با یک کیسه پلاستیک در دست، از این درمانگاه به آن کلینیک یورتمه می‌رفتیم. کل چیزی که نیاز داشتیم، تزریق دو آمپول داخل سرم بود؛ ولی به جایش به چه می‌رسیدیم؟ جواب سربالا و درهای بسته اورژانس.

من بودم و دوست دیگرم که هر دو با هم به‌خاطر کرونا در خانه قرنطینه شده‌ایم. اولین درمانگاه را داخل نقشه پیدا کردیم و به سمت آن تاکسی گرفتیم. داخل ماشین از درد به همدیگر گره می‌خوردیم و زیر سه‌لایه ماسک سرفه‌هایمان را قورت می‌دادیم که کروناهایمان کمتر در فضا پخش شوند. بالاخره به لوکیشن رسیدیم ولی درمانگاه داخل نقشه، جای خودش را به یک چینی‌فروشی داده بود.

دوباره گوشی را دربیاور، مبدا اینجا و مقصد یک درمانگاه دیگر. رسیدیم به یک گردنه، ببخشید، درمانگاه دیگر. آقا گفت: «بله تزریقات داریم ولی داروخانه نداریم. سه کوچه پایین‌تر داروهایتان را بخرید بیاورید.» در این تاریکی نیمه‌شب ترجیح دادیم دو نفری با هم تا داروخانه برویم. حالا اگرچه بابت همین شربت سینه و ویتامین بیسار و آزیترومافلان نزدیک به ۶۰۰ هزار تومان پیاده شدیم ولی ارزشش را داشت. دو نفری داروخانه رفتن، به شما جسارتی برای نگاه کردن موشکافانه به قفسه‌ها می‌دهد که معمولا در خرید انفرادی وجود ندارد.

خلاصه دوباره کوچه‌ها را بالا رفتیم و به سر گردنه برگشتیم. آقا این‌بار گفت: «امیکرون دارید؟» جواب مثبت دادیم. «پس می‌شود نفری ۲۵۰ هزار تومان.» یعنی سوزن و پد الکلی و رگ از ما، ریختن دارو داخل سرم از آنها می‌شد ۵۰۰ هزار تومان. گفتیم: «چه‌خبر است؟» گفت: «باور کنید مریض از بیمارستان خصوصی اومده یه تومن داده پول پی‌سی‌آر.» گفتیم: «چه ربطی دارد؟» همان جمله قبلش را با کمی پس و پیش کردن کلمه‌ها دوباره تکرار کرد.

تصمیم گرفتیم برویم درمانگاه دیگر. دوباره ماشین بگیر، منتظر ماشین شو و همان چیزهای تکراری: «ما این سمت خیابانیم، چرا لوکیشن را اشتباه زدید، هوا چه سرد شده، ترافیک چه زیاد شده، لیاقت ما مردم همینه، خدا به همه سلامتی بده.» ساعت؟ ۵/۱۲ بامداد. ما؟ تلو تلو و خمیده توی پیاده‌رو با تب و لرز دنبال در ورودی بیمارستان دوم می‌گشتیم. در اصلی را رویمان باز نمی‌کردند چون حتما می‌دانید که شب‌ها فقط در اورژانس باز است. حالا در اورژانس کجاست؟ یک کوچه پایین‌تر.

نگهبان با لباس آبی و خمیازه‌های چند متری پرسید: «مریض ما هستید؟» جواب دادیم: «اگر سرممان را بزنید می‌شویم مریض شما.» گفت: «اگر نسخه‌تان را دکتر ما نوشته بود می‌شدید مریض ما.» نزد. این سرم لعنتی را نزد. دوباره پیاده رفتیم دو کوچه پایین‌تر، بیمارستان «ه.ن». آقا با سند، جلوی ما در صف پذیرش؛ ما خیره به سند آقا. نوبت مان که شد، پذیرش گفت: «برید «داخل» سوال کنید که سرم می‌زنند یا نه؟» رفتیم داخل. داخل گفت: «اینجا داخل نیست. برید تریاژ.» تریاژ گفت: «ما سرم نمی‌زنیم. برید یه بیمارستان بزرگ.» «آقا ما از شهرمان برای مهم‌ترین جراحی‌های قلب می‌اومدند بیمارستان شما.»

«نخیر خانم. ه.ن کوچکترین بیمارستان تهرانه. برید بیمارستان ش. ت» ساعت حدودا یک صبح است و میدان تجریش بازار شام. انگار این سر میدان را با رگال‌های مانتو به آن یکی میدان وصل کرده بودند. توی بیمارستان هم که سگ می‌زد و گربه می‌رقصید. این لابه‌لا هم بالاخره یکی به ما گفت از وقتی کرونا آمده در این بیمارستان به کسی سرم تزریق نمی‌کنند. {قاعدتا نباید چون کرونا آمده خدماتشان را بیشتر می‌کردند؟} اینجا من خودم را کامل باخته بودم.

اگر دوستم نبود همان مرحله اول اشک‌هایم را از داخل آستینم در‌می‌آوردم و می‌زدم زیر گریه. بعد هم فکر می‌کردم حالا به تراپیستم چطور بگویم که به‌جای حل کردن مشکل، نشستم لب پیاده‌رو گریه کردم؟ دوباره آمدیم بیرون، ماشین گرفتیم به سمت همان کلینیک سر گردنه. همان که برای هر سوزن ۲۵۰ هزار تومان می‌گرفت. پایمان را که گذاشتیم داخل، منشی فاتحانه گفت: «نرخش همین ۲۵۰ هزار تومان است. ۵۰۰ هزار تومان نقد دارید یا کارت به کارت می‌کنید؟» {سکوت ما} «پس کارت به کارت کنید.» ساعت؟ نزدیک دو و ما بالاخره بعد از گشتن از شرق تا غرب تهران توانستیم چند سی سی ب‌کمپلکس و دیگر دوستان را توی رگ‌هایمان بریزیم و مریض‌تر و بی‌جان‌تر از چند ساعت قبل به خانه برگردیم.

نتیجه اخلاقی و نصیحت پایانی هم برای این خاطره ندارم. تنها چیزی که دارم کمی حیرت است که به دیگر علائم امیکرونم از دیروز اضافه شده که آن‌هم اگر دوره‌اش را طی کند، به‌زودی تمام می‌شود.

کدخبر: ۴۴۵۹۳۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر