چرا نفوذ تتلو از بنیامین بیشتر است؟
روزنامه هفت صبح، بهنام مظاهری | اینروزها با پدیده جدیدی در موسیقی ایران مواجهایم؛ البته شاید نشود اسم آن را پدیده گذاشت، درواقع اتفاقی است که آرامآرام کنار گوشمان رخ داده و حالا عجیب رخ نمایی میکند. بعد از انقلاب موسیقی ایران به دو پاره تقسیم شد؛ آنهایی که ماندند و تا مدتها نخواندند و آنهایی که رفتند و بعد از مدت کمی توانستند کلونی خود را در جایی به نام لسآنجلس تشکیل دهند.
خوانندههایی که آن زمان عملا مورد قبول سیستم نبودند و انصافا خیلی از مردم هم با خواندنشان موافق نبودند. اما بههرحال کم هم طرفدار نداشتند. امروز اما اوضاع فرق کرده، نمونهاش را همین چندسال پیش دیدیم؛ بازگشت حبیب به ایران و یا آوردن فکت از یک کار لسآنجلسی توسط رئیسجمهور سابق.
خواسته یا ناخواسته بسیاری از کارهای آنطرف آبیها امروز با این وضع موسیقی داخلیمان، فاخر محسوب میشوند. همه اینها را گفتیم تا به این نقطه برسیم، ما مجددا و طی چندسال اخیر شاهد مهاجرت بسیاری از خوانندههای زیرزمینی بودیم و حالا کلونی آنها در اطراف ایران شکل گرفته. خوانندههایی که با فروش چندقطعه میتوانند در ترکیه یا همین کشورهای اطراف ساکن شوند.
خرجشان آنقدر بالا نیست و با بچههای داخل هم بهراحتی در تماس و رفتوآمد هستند و کسی هم دیگر کاری به کارشان ندارد. ماجرا از آنجایی جالب میشود که عمده فعالیت آنها در خارج از مرزهای ایران به موسیقی ربط ندارد. آنها بعد از مدتی چه مستقیم و چه غیرمستقیم نیاز به ساپورت مالی پیدا میکنند و خب کلونی سایتهای قمار و شرطبندی هم که اطراف ایران کم نیست.
شما که مثلا توقع ندارید «بیتس» یا مثلا «فندر» و «یاماها» اسپانسر این دوستان شوند. دیر یا زود پای آنها به کارهایی باز میشود که نهایتا به موسیقیشان صدمات جبرانناپذیری میزند. کم نیستند اینروزها اخبار دستگیری فلان خواننده یا رپر در ترکیه و دوبی و… به جرمهای مختلف.
ما عملا در تاریخ موسیقی بعد از انقلابمان دو مهاجرت عمده داشتیم. مهاجرت دهه پنجاهیها و حالا هم که با موج دوم مهاجرت دوستان موزیسین و خواننده مواجهایم. آنها رفتند که فقط بخوانند و اینها بهخاطر خواندن و خیلی چیزهای دیگر. دسته دوم توانست بعد از سالها عملا سیستم درآمدزایی را هک کند.
آنها دیدند اینجا پولی ندارد ولی با یک ساعت پرواز یا چندروز تحمل سختی کوه و دشت و جنگل میتوانند درآمد خوبی داشته باشند. این وسط میمانند آنهایی که با مجوز رسمی در ایران کار میکنند. سرنوشت آنها اما از همه جالبتر شد. بهعنوان کسی که درباره موسیقی کشورش مینویسد، برای تامین متریال مطلبم باید به سایتها یا منابع رسمی سر بزنم و یا اینکه خودم خبری جدید از یک چهره یا اتفاق جدید تهیه کنم.
اما جالب اینجاست که تقریبا هیچ خبری در حوزه موسیقی رسمیمان نیست. تعارف که نداریم، خیلی فاکتورها باعث میشود که یک روزنامهنگار درباره سوژهای بنویسد. در ظاهر اگر نگاه کنید این مارکت درحال حرکت است. هر هفته چیزی بین ۲۰ تا ۵۰کار جدید در سایتها قرار میگیرد، از چهرهها بگیرید تا خوانندههای نوپا، اما هیچکدامشان اتفاق خاصی در موسیقی ایجاد نمیکنند.
ما سالهاست در حوزه موسیقی پاپ مجازمان اثر مگاهیت نداشتهایم. هیت داریم، هیتهای چندهفتهای، اما مگاهیت نداریم. اینروزها حتی حاشیههای موسیقیمان هم تمامش شده فحش و فحشکاری در لایوها و حبس و شلاق بریدن برای همدیگر. برای مثال شما کار اخیر بنیامین را گوش کنید؛ چه کسی فکرش را میکرد خواننده کارهایی که در دهه هشتاد آهنگهایش از هر دستگاه پخشی شنیده میشد و نوآوریهایی هم در کارش بود، حالا اینقدر ناجذاب تولید اثر کند. یا امثال او که کم نیستند.
عملا بعد از سالها کار مطبوعاتی خجالت میکشم کارهای جدید را معرفی کنم یا درمورد آنها گزارش یا تحلیلی ارائه دهم.همه اینها را گفتیم تا برسیم به اینجا که حالا دیگر مدتهاست کلیکخور خوانندههای موج دوم مهاجرت بسیار بسیار بیشتر از کارهای لسآنجلسی یا رسمی و داخلی است. خوانندههایی که اینروزها منبع تغذیهشان سایتهای شرطبندی است، مگاهیتهای موسیقی ایران را تولید میکنند و مارکت داخلی هم عملا در مقابل زرق و برقی که آنها دارند، مات و مبهوت مانده. شما میتوانید این روزها بخوانید «دنت اور تینک» و در یوتیوب بیشترین بازدید را داشته باشید.