کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۹۹۴۴۵
تاریخ خبر:

پیشنهاد تئاتر| درباره نمایش ‌خاطرات خانه‌‌ای که‌...‌

روزنامه هفت صبح، سمانه استاد | داستان در سال ۶۵ در کرمانشاه و حول محور خانواده‌‌ای در روزهای جنگ می‌‌گذرد. در شروع نمایش بیان می‌‌شود که یک ساعت دیگر بمب روی این خانه خواهد ریخت و همه اعضای این خانواده پنج نفره به‌جز یک نفر خواهند مرد. ولی آن یک نفر کیست؟!

علی، رضا و شادی بچه‌‌های خانواده‌‌اند که به همراه پدر و مادرشان زندگی آرامی را در کرمانشاه می‌‌گذرانند. رضا دانشگاه پزشکی قبول شده و دغدغه‌‌اش این است که رضایت پدر و مادرش را بگیرد و به جبهه برود. علی، پسری پشت‌کنکوری، اهل آواز و رقص و شیطنت‌‌های جوانی است و برنامه صبح جمعه را روی نوار کاست ضبط می‌‌کند. شادی، دختر جوان خانواده، ته‌تغاری و نور چشمی پدر است. مادر و پدر با هم روابط خوبی دارند. پدر، مردی سرخوش است و عادت دارد ناهار روزهای جمعه را کباب بپزد.

زندگی در عادی‌‌ترین حالتش است که بمب می‌‌ریزد و همه‌چیز را از بین می‌‌برد. تمام یک ساعتی که مخاطب در سالن نشسته، دقیقه به دقیقه به لحظه ریختن بمب نزدیک می‌‌شود. در این یک ساعت خانواده‌‌ای را می‌‌بینیم که برای زندگی‌‌شان برنامه‌‌ها دارند، اما می‌‌دانند زنده نخواهند ماند. در یک ساعتِ نمایش با شخصیت‌‌ها آشنا می‌‌شویم، با روابط و زندگی دوست‌‌داشتنی‌‌شان، در حالی‌که می‌‌دانیم هر لحظه پایان نزدیک‌‌تر می‌‌شود؛ موضوعی که هم مخاطب آن را می‌‌داند و هم شخصیت‌‌های روی صحنه.

زندگی ادامه دارد که ناگهان یکی از شخصیت‌‌ها اعلام می‌‌کند ۲۰دقیقه دیگر بمبی بر سر این خانه خواهد ریخت. زندگی ادامه دارد و ۱۵دقیقه دیگر بمبی بر سر خانه خواهد افتاد. اما چه کسی قرار است باقی بماند و رنج نبودن چهار نفر دیگر را به دوش بکشد؟ آیا او که باقی می‌‌ماند توان تحمل این رنج را دارد؟

آدم‌‌های این خانه، معمولی‌‌ترین آدم‌‌هایی هستند که می‌‌توانند سوژه یک نمایش شوند. آدم‌‌هایی معمولی که زندگی معمولی‌‌شان را با هدف‌‌های معمولی دنبال می‌‌کنند. خواسته بزرگی ندارند، هدفی دست‌‌نیافتنی‌‌ برای خود ترسیم نکرده‌‌اند و تنها به ادامه زندگی در شرایط جنگ فکر می‌‌کنند. به خانه‌‌ای که سال ۴۴ ساخته‌‌اند، به گل‌های توی حیاط و درخت‌‌هایی که حالا به بار نشسته‌‌اند. این آدم‌‌های معمولی دستخوش اتفاقی می‌‌شوند که در آن نقشی ندارند.

این آدم‌‌های معمولی قهرمان جریانی می‌‌شوند که برایش هیچ برنامه‌‌ای نریخته‌‌اند. آنها زندگی را انتخاب کرده‌‌اند که مرگ بر سرشان می‌‌ریزد. اما چه می‌‌شود کرد که زندگی همیشه از مرگ قوی‌‌تر بوده است. بازمانده باقی می‌‌ماند، رنج نبودن دیگران و خرابی خانه را تحمل می‌‌کند، سال‌ها می‌‌گذرد، ازدواج می‌‌کند، درس می‌‌خواند، پزشک می‌‌شود و ناهار روزهای جمعه را با همسرش می‌‌خورد. زندگی همیشه از مرگ قوی‌‌تر است. «خاطرات خانه‌‌ای که …»

نمایشی دوست‌داشتنی، شیرین از منظر روند عادیِ زندگی و تلخ از منظر جبر روزگار است. آدم‌‌هایی که رفته‌‌اند نگرانند برای او که باقی می‌‌ماند. مادر خانواده می‌‌گوید تا دقایقی دیگر تبدیل به آدم‌‌هایی می‌‌شوند که در ذهن بازمانده باقی مانده و آزارش می‌‌دهند. پدر نمی‌‌خواهد فراموش شود، می‌‌داند آلبوم‌‌های عکس از بین رفته و او که باقی می‌‌ماند کم‌کم یادش می‌‌رود خانواده‌‌ای داشته، چهره‌‌ها را فراموش می‌‌کند، صداها را از یاد می‌‌برد و پدر دلش نمی‌‌خواهد فراموش شود.

او می‌‌گوید بازمانده در تمام لحظات زندگی صدای آنها را خواهد شنید، وقتی ازدواج کند و حتی وقتی ۱۰ تا بچه داشته باشد باز هم صدایی در گوشش خواهد گفت که او روزی خانواده‌‌ای داشته که روزهای جمعه با هم کباب می‌‌خوردند. نمایش «خاطرات خانه‌‌ای که …» علاوه بر متن خوب، کارگردانی درست، فضاسازی ترکیبی رئال و سوررئال و دکور کاربردی، از بازی‌‌های خوبی نیز بهره برده است. تمام بازیگران این نمایش به‌درستی در نقش‌‌های خود نشسته و می‌‌توانند مخاطب را با خود همراه کنند. نمایشی که فارغ از هرگونه شعارزدگی آدم‌‌هایی معمولی را نشان می‌‌دهد که بمب‌‌های اضافه عراقی‌‌ها روی زندگی‌‌شان فرو می‌‌ریزد.

‌نویسنده: کامران شهلایی
‌کارگردان: امین اشرفی
بازیگران: سیروس سپهری/ رستا رضوی / حمیدرضا مرادی/ بنیامین صیادی‌نیا/ کیانا سپهری
مکان و زمان اجرا: تماشاخانه سرو/ ساعت ۱۹:۳۰

کدخبر: ۳۹۹۴۴۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر