پس از مدتها یک اکبر عبدی خاص
روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | آخرین بار که از اکبر عبدی نوشتیم، سال پیش بود و به بهانه پخش سریال «روزهای آبی». سریالی که همچون آثار متاخر عبدی، تنها دستاوردش خدشه بر یک کارنامه رشکبرانگیز بود. راستش همچنان فیلمهایی مثل «نقره داغ» و «ایکس لارج» این شائبه را پیش میکشد که دوره درخشش عبدی به سرآمده. در چنین روزهایی اما به یک باره او را در «جوکر» می بینیم و پی میبریم حالاحالاها عبدی میتواند بخنداند به شرط آنکه شرایط مهیا باشد.
مورد اول| مهمان غافلگیرکننده
چند هفته پیش، خبر حضور اکبر عبدی در قسمت سوم از فصل دوم فینال «جوکر» رسانهای شد. این خبر از آن جهت وسوسهبرانگیز بود که میدانستیم او باید در چالشی متفاوت، حضور یابد. پیگیران «جوکر» اطلاع دارند که هر فصل این مسابقه چند مهمان ویژه دارد که وظیفه آنها خنداندن شرکتکنندههاست.
ورود عبدی به مسابقه با صحبتهای جدی شروع شد و گمان میرفت شکستی دیگر در کمین است. با این حال، کمی بعد معلوم شد او برای کاری که قرار است انجام دهد، برنامه ریخته. ابتدا از سختیهای خنداندن مخاطب گفت و گله کرد که نمیشود با کسی شوخی کرد؛ همان حرفهای کلیشهای. عبدی اما اصطلاحا دنبال «پاشیدن دانه» بود و چه تمهیدی بهتر از اینکه شمایل مهمانی جدی به خود بگیرد؟
مورد دوم| متبحر در استندآپ
علاوه بر جدی بودن، مسئلهای به نام «خط قرمز» دومین خطری بود که عبدی را تهدید میکرد. این بازیگر، بیانی شیرین دارد اما همه حرفهای او قابل انتشار نیست! همین، یک نگرانی ایجاد میکرد که نکند مواد کافی در اختیار نداشته باشد. عبدی اما خیلی زود ابتکار عمل را دست گرفت و سراغ خاطرات پدربزرگ و مادربزرگ و پدر و مادر خود رفت.
او بدون وقفه خاطره گفت و شوخی کرد؛ اما به شیوه خود. نه میخندید و نه نشانهای از مطایبه در چهرهاش هویدا بود. این تعارض از مخاطب خنده گرفت و در نهایت هم علیرضا استادی (که سخت میخندد) عنان از کف داد و به خنده افتاد. اکبر عبدی نهتنها بازیگری توانمند که ذاتا استندآپ کمدین موفقی است. او میتواند حرفهای تکراری قبلی خود را طوری بیان کند که برای مخاطب چارهای جز خنده نماند. نمونه این توانایی در جشنها و برنامههای مختلف تبلور یافته.
مورد سوم| دستاورد جوکر
اشاره شد که کارنامه بازیگری سالهای اخیر عبدی قابل دفاع نیست و طبعا محبوبیت او پیش مخاطب به آثار سالهای دورتر برمیگردد. او در «جوکر» اما خاطرات خوش پیشین را زنده کرده و تحسین مخاطبان را به خود دیده. عبدی این بار هم سر به سر محمدرضا شریفینیا گذاشت اما به ظاهر از در دوستی در آمد.
با فیلمهای کمدی حسین فرحبخش شوخی کرد و زیرکانه آنها را آثاری ناموفق دانست. از قضا خودش در برخی از این فیلمها بازی کرده. میتوان حدس زد همه شوخیهای عبدی قابل پخش نبوده کما اینکه روی یک واژه او صدای بوق قرار گرفت! با این حال اکبر عبدی نتیجهای که باید را به دست آورد و بعد از مدتها یک دل سیر مخاطب را خنداند.
مورد چهارم| بازخوانی کارنامه
ابتدای دهه ۶۰ بازیگری در سینما درخشید که پیش از آن توانایی خود را روی صحنه و با سریالهایی چون «محله بروبیا» و «بازم مدرسهام دیر شد» ثابت کرده بود. اکبر عبدی شروعی توفانی در سینما داشت. فقط دو سال از بازیگریاش در این عرصه میگذشت که با آقای قندی فیلم «اجارهنشینها» چشمها را خیره کرد.
عبدی سه سال بعد، یکی دیگر از شاهنقشهای کارنامهاش را رقم زد. شخصیت پسرک عقب افتاده فیلم زندهیاد حاتمی با گریم استادانه عبدالله اسکندری، چنان توسط عبدی جان گرفت که همچنان خاص و عام تحسینش میکنند. عبدی در دهه ۶۰ نقشهای بهیادماندنی کم ندارد؛ از سرگرد مکوندی «ای ایران» تا فیلمهای کودکانه «دزد عروسکها» و «سفر جادویی». کارنامه اکبر عبدی در دهه ۷۰ همچنان رو به رشد است.
هرچند فیلم و نقش ضعیف کم ندارد اما کفه آثار خوبش سنگینتر است: هنرپیشه، دلشدگان، روز فرشته، آدم برفی و… در دهه ۸۰ و ۹۰ اکبر عبدی حساسیت قبل را نداشت و به کمتر پیشنهادی جواب رد میداد. با این همه او برای سینما و تلویزیون ایران اکبر عبدی است؛ یک نام محترم و ماندگار.