پروندهای درباره حضور بازیگران زن در آثار کودک
روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی | تماشای فیلمها و مجموعههای مرتبط با کودکان و نوجوانان اصولا برای بزرگسالان جذاب است. جالب اینجاست که بازی در این آثار هم برای بازیگران، اتفاق مهمی به حساب میآید. بسیاری از بازیگران با وجود کارنامههای پربار، تصمیم گرفتهاند هرچند کوتاه هم که شده در آثار کودک و نوجوان بازی کنند. آخرین نمونه از این تلاشها را در مجموعههای «بچه محل» و «کلبه عموپورنگ» شاهد هستیم.
آثاری که بازیگران بزرگسال و شناختهشده پذیرفتهاند با گریمهای کاملا متفاوت در آن ایفای نقش کنند. کمند امیرسلیمانی، بازیگر مطرح و پرکاری که از کودکی در سینما و تلویزیون فعالیت داشته هم حالا جزو بازیگران این مجموعه است. به این بهانه گفتوگویی مفصل با این بازیگر انجام دادهایم و درباره اتفاقهای مهم کارنامهاش و حضور در دو مجموعه «همبازی» و «مردم معمولی» هم با او گپ زدهایم. در بخشی از پرونده مروری داریم بر بازی ستارههای سینما در آثار کودک و نوجوان.
کمند امیرسلیمانی جزو بازیگرانی است که از کودکی به این حرفه وارد شده و بازیگری یکجورهایی در خانوادهاش موروثی است. او چهلویک سال از عمرش را بازی کرده و حالا در مجموعه «کلبه عموپورنگ» با نقش و گریمی کاملا متفاوت به میدان آمده. امیرسلیمانی نوروز امسال در سریال «همبازی» سروش محمدزاده بازی داشت و این روزها در مجموعه «مردم معمولی» هم شاهد هنرنماییاش هستیم. با او درباره ابعاد مختلف کارنامه بازیگریاش گپ زدهایم.
* شما ازجمله بازیگرانی هستید که از کودکی به این عرصه وارد شدید و درواقع میشود گفت از ابتدا خودتان را بهعنوان بازیگر شناختهاید. همچنان حضور در عرصه بازیگری برایتان جذاب است یا صرفا بهعنوان یک حرفه موروثی و یا عادت این کار را انجام میدهید؟
اگر آدم کارش را دوست نداشته باشد و حرفهاش برایش جذاب نباشد، اصلا نمیتواند درست انجامش دهد. آدم تا وقتی حال خودش خوب نباشد، نتیجه خوبی از کاری که انجام میدهد درنمیآید.
برای من در هر دوره سنی، جذابیتهای حرفه بازیگری متفاوت بوده. هربار به شیوهای به این کار نگاه میکردم اما همیشه در هر دورهای سعی کردهام نکتههای جدیدی از داخل نقش دربیاورم و جذابیتهای خاصی ایجاد کنم. این را کاملا پذیرفتهام که کمند و بازیگری از هم جداییناپذیرند. من چهلویک سال از عمرم را بازی کردهام. نه کار دیگری دارم و نه میتوانم کار دیگری انجام دهم. از آنجاییکه همیشه به این مسئله فکر کردهام که آدم باید حرفهاش را به بهترین شکل انجام دهد سعی میکنم در هر کاری از تجربیاتم استفاده کنم تا بتوانم به بهترین شکل نقشهایی که به من داده میشود را اجرا کنم.
* هیچوقت شده تصمیم بگیرید قید بازیگری را بزنید؟
یکبار خیلی سال پیش در سریالی بازی کردم. ماهها گذشت اما دستمزد ما را نمیدادند. یک روز گفتم اگر دستمزدم را ندهید دیگر سر کار نمیآیم. بعد به من زنگ زدند و گفتند اگر نیایی سر کار تو و پدر و برادرت را در تلویزیون ممنوعالکار میکنیم. آنموقع بود که فهمیدم چقدر هنر ما بیارزش است که باید در هر شرایطی کار کنیم و نهایتا وقتی حق خودمان را مطالبه میکنیم، تهدید میشویم. آن تنها باری بود که واقعا فکر کردم بازیگری را بگذارم کنار اما خب عصبانی بودم و جریان خیلی گذرا بود و تمام شد.
* تا قبل از سال ۱۳۷۴ و بازی در نقش آذر سریال «پدرسالار» تجربه زیادی در بازیگری داشتید اما اولینبار با این نقش درخشیدید و تا سالیان سال همه شما را با نقش آذر میشناختند. الان وقتی به آن زمان و بازی در آن نقش فکر میکنید چه حسی دارید؟
سریال «پدرسالار» گل سرسبد کارهای من است و همیشه برایم پر از خاطره و تجربه و مسئولیت بوده. هنوز هم من را با نقش آذر میشناسند. سالی نیست که این سریال از شبکههای مختلف تلویزیونی بازپخش نشود. تقریبا میشود گفت حتی نسلهای جدید هم این سریال را دیدهاند و با آن ارتباط برقرار کردهاند. خوشحالم که در یکی از مطرحترین و بهترین سریالهای چهل سال اخیر تلویزیون بازی کردهام، چون این واقعا برای یک بازیگر موهبت است که در یکی از آثار شاخص دوران زندگیاش بازی کرده باشد.
* خیلیها معتقد بودند شخصیت آذر «پدرسالار» یکی از مهمترین شخصیتهایی است که در سریالهای دهه ۷۰ شکل گرفته. دختر جوان و خطشکن که هم تحصیلات داشت و هم سر کار میرفت و هم یکتنه میخواست مقابل سنتهای غلط بایستد و همه را وادار کند استقلال جوانان را به رسمیت بشناسند و مقتضیات دنیای مدرن را بپذیرند. از این جهت با چه چالشی روبهرو بودید؟
با همین چالشی روبهرو بودم که الان شما میگویید. چون بههرحال در دهه هفتاد، احترام به بزرگترها و گوش دادن به حرفشان خیلی رایج بود. شاید برای نسل امروز درک این مسائل سخت باشد، چون اصلا شرایط به سمتی رفته که دیگر پدرشوهرها نمیتوانند چنین دستوراتی برای زندگی بچههایشان داشته باشند. عروسها دیگر از پس خودشان برمیآیند. اما چیزی که برایم مهم بود این بود که بتوانم این نقش را در نهایت ادب و احترام نسبت به بزرگترهایم بازی کنم و طوری باشم که تماشاچی به من حق بدهد و بگوید آذر که چیز بدی نمیخواهد. او نه میخواهد کار بدی بکند و نه هیچچیز بیشتری میخواهد. فقط میخواهد استقلال داشته باشد. در واقع مسئله مهم، شرایط و فرهنگ زمانه است که این همه اتفاقها را به وجود میآورد.
* معمولا بعد از بازی در یک شاهنقش، پیشنهادهای زیادی به سمت بازیگران سرازیر میشود. بعد از پدرسالار برای شما چطور گذشت؟
خب طبیعتا بهواسطه موفقیتی که این سریال داشت بعد از آن، نقشهای مشابه زیادی بهم پیشنهاد شد که سعی کردم بازی نکنم. چون اصل مطلب را در این سریال بازی کرده بودم و نقشهای مشابه آذر، همگی دستدوم بودند. بههرحال در آن سن و با توجه به تجربیات آنموقع سعی کردم تا میشود آن نقش را همانقدر تازه و خاص نگه دارم.
* در این سه دهه سعی کردهاید در انتخاب نقشها به چه نکاتی دقت کنید؟
خب اصولا تنوع نقشها آنقدر زیاد نیست که آدم بخواهد منتظر نقش جدید و عجیب بنشیند. به همین دلیل خیلی اوقات در انتخاب نقشهایی که پیشنهاد میشود باید به مسائل جانبیاش بیشتر فکر کنیم. برای من در هر دورهای از سنم و در هر دههای، دیدگاه و انتظاراتم نسبت به کارها متفاوت بوده. درحال حاضر به مسائل مختلفی برای انتخاب نقشها فکر میکنم. گروهی که قرار است با آنها همکاری داشته باشم، تهیهکنندهای که سر کار است و اینکه چقدر میتواند شرایط مساعد را برای کار فراهم کند یا اینکه چقدر سر کار حال خوب داشته باشم و دچار مشکل نشوم و…
* چقدر اندازه نقش و پررنگ بودن حضورتان در فیلمها و سریالها برایتان اهمیت دارد؟
الان دیگر واقعا برایم اندازه نقش خیلی مهم نیست. بیشتر برایم اهمیت دارد که نقشم تاثیرگذار باشد و شخصیتی که بازی میکنم، حرفی برای گفتن داشته باشد. تلاش میکنم از بازی کردن در نقشهای بیخاصیت پرهیز کنم؛ منظورم شخصیتهایی است که اگر از توی داستان برشان داریم هم هیچ اتفاقی نمیافتد. همیشه سعی میکنم چنین نقشهایی را بازی نکنم. نقشهای خیلی کوچک را بین یک گروه بزرگ و بازیگران بزرگ ترجیح میدهم به بازی در یک نقش خیلی طولانی در یک اثر بیفایده.
* سال گذشته در مجموعه «بچهمحل» بازی در یک مجموعه مخصوص کودک و نوجوان را تجربه کردید. یک تجربه متفاوت که البته با موفقیت بسیار زیادی روبهرو شد. اولین مواجههتان با این پیشنهاد چطور بود؟
گروه سازنده «بچهمحل»، پیش از آن کارهای مختلفی ازجمله «محله گل و بلبل» را تولید کرده بودند و گروه ناشناختهای نبودند. برای همین هم میدانستم موفقیتشان تضمین شده است اما خب یک مقدار اولش فضا برایم غریبه بود و بههرحال قرار بود کار جدیدی را تجربه کنم اما چون در بچگی هم با کار کودک شروع کرده بودم و اولین و دومین کارم در گروه کودک پخش شده بود، آنقدر برایم عجیب نبود. راستش را بگویم یک شور و حال خاصی در وجودم بود. احساس میکردم بعد از گذشت سالها دوباره به جایی برگشتهام که روزی از همانجا شروع کردهام. مثل این است که شما مثلا برگشته باشید به یک محله قدیمی یا خانه دوران کودکیتان و دوباره برایتان یکسری خاطرات و نوستالژیها تکرار شود.
* تجربه همکاری با تیم عموپورنگ چطور است؟ این فضای شادی که ما در برنامه شاهدش هستیم در پشت صحنه هم وجود دارد؟
دقیقا همینطور است که میگویید. فضایی که شما دارید جلوی دوربین میبینید ما از پشت صحنه شاهدش هستیم. وقتی حال یک گروه خوب باشد این حال مستقیما از طریق تلویزیون به شما منتقل میشود. واقعا گروه «کلبه عموپورنگ» که از تهیهکننده و نویسنده و کارگردان تا تمام عوامل، آنقدر خوب هستند که همیشه برایم باعث تعجب است که مگر میشود اینهمه آدم خوب یکجا کنار هم قرار بگیرند. این از درایت تهیهکننده و کارگردان کار است که گلچین میکنند و نمیگذارند حواشی باعث شود که پشتصحنه لطمه بخورد. دقیقا همین چیزی که میبینید ماحصل زندگی و شرایط خوبی است که سر کار داریم. همهباهم برابر و دوستیم. تنها اشکالش این است که بعد از این کار ممکن است کار کردن با دیگر گروهها برایمان سخت شود، چون توقعمان از یک کار خوب خیلی بالا رفته.
* نوروز امسال شما در سریال «همبازی» هم حضور داشتید. نکته قابل توجه اینجا بود که در این سریال نقش مادر دختر جوانی را بازی کردید که در آستانه ازدواج بود و با دامادش مخالفت میکرد. مواجههتان با این نقش چطور بود؟
دلیل حضور من در سریال «همبازی»، در درجه اول به تجربه خوب همکاریام با برادران محمودی و سروش محمدزاده برمیگشت. شاید از نظر سنی من به این نقش میآمدم اما از نظر روحیهای، زیاد به این نقش نمیخوردم. بهسختی میتوانستم خودم را در این نقش باور کنم و بخواهم با ازدواج دخترم مخالفت کنم، چون من کلا روحیه مخالفت کردن ندارم. خلاصه نقشی بود که خیلی با روحیات من سازگار نبود ولی خب دلم میخواست در کنار این گروه خوب و این همه بازیگران درجه یک حضور داشته باشم.
* این روزها در مجموعه «مردم معمولی» به کارگردانی رامبد جوان هم نقش دارید. درباره این همکاری برایمان بگویید؟
من با آقای جوان از خیلی سال پیش همکاری داشتهام. همیشه روحیه شادشان و ساخت کارهایی که میتواند برای مردم شادی بیاورد برایم جالب بوده. برای همین هم همیشه دوست داشتهام با ایشان همکاری کنم. ضمن اینکه قرار بود در «مردم معمولی» نقش یک دختر خیلی شاد و سرحال را بازی کنم و این هم مزید بر علت شد. چون معمولا نقش آدمهایی جدی یا آنهایی که غصه میخورند و غمگین هستند را بازی کردهام. الان از اینکه در یک نقش شاد، آن هم در فضایی شاد به سرپرستی یک آدم سرحال و پرانرژی کار میکنم خوشحالم. همه این دلایل کافی بود برای اینکه بازی در این نقش را قبول کنم.
* زمانی که با فیلمنامه این مجموعه روبهرو شدید، گمان میکردید ماحصل کار اثر قابل قبولی باشد؟
خب میدانید که این روزها در نقطه شروع کار، متن کامل را نداریم که بتوانیم روی آن قضاوت کنیم. بیشتر با توجه به تجربه شناخت و اعتمادی که به گروه داریم به آنها ملحق میشویم. سالهاست متاسفانه این ماجرا وجود ندارد که متن کامل یک سریال را به شما بدهند و از ابتدا تا انتها بخوانید و بتوانید تصمیمگیری کنید. در نتیجه در این کار بیشترین دلیل حضور من اعتمادی بود که به آقای جوان داشتم و میدانستم همیشه کارهایشان موفق است و دیده میشود. به همین خاطر به متن اکتفا نکردم.
* فکر میکنید این جنس کمدی (سیتکام) در میان مخاطبان ما جا افتاده است؟
قطعا که کمدی سیتکام هنوز در کشور ما جا نیفتاده است. چون نمونههای زیادی نداشتهایم. قشر کمی از مردم در سریالهای خارجی نمونههای موفق سیتکام را دیدهاند. هدف این سریال هم این است که سیتکام را جا بیندازد. بههرحال کار هم تازه شروع شده و نمیتوانیم دربارهاش قضاوت کنیم. هرچه جلوتر میرویم هم تعداد مخاطبان بیشتر میشود و هم نظرشان خیلی مثبتتر. به نظرم هرچه بگذرد بیشتر با سریال ارتباط برقرار میکنند.
* شما در دوران کرونا در پروژههای مختلفی حضور داشتید. کار در این دوران با چه سختیهایی روبهروست؟
ما بهخاطر اینکه جلوی دوربین هستیم یا گریم داریم یا مثل کلبه عموپورنگ کلاه و گریم سنگین روی صورتمان است، امکان زدن ماسک به هیچوجه نداریم. از طرف دیگر فاصلهمان هم از هم زیاد نیست. درواقع یکی از شغلهای پرخطر را داریم، ولی انگار عشق و علاقهمان به کار، سیستم ایمنیمان را بالا میبرد. سعی میکنیم پروتکلهای اولیه را مثل تب و اکسیژن و الکل و نظافت و… را رعایت کنیم. ولی بقیه ماجرا را به امید خدا پیش میبریم. چون واقعا این بیماری و این ویروس خبر نمیکند. همه ما اطرافمان کسانی را داریم که به هیچوجه با هیچکس در ارتباط نبودهاند ولی متاسفانه درگیر بیماری شدهاند. امیدوارم خداوند همه کسانی که در هر شغل و حرفهای برای مردم و سلامتی و شادیشان کاری انجام میدهند، حفظ کند.
* شما ازجمله بازیگرانی هستید که تجربه همکای با بسیاری از کارگردانهای سینما و تلویزیون را داشتهاید. تجربه همکاری با کدام کارگردان برای شما دلنشینتر بوده است؟
واقعا الان به ذهنم نمیرسد که اسم کارگردان خاصی را بگویم. جز دو سه مورد شاید بتوانم بگویم تمام کسانی که همراهشان کار کردهام را از تهقلب دوست داشتم و امیدوارم باز هم بتوانم با آنها همکاری داشته باشم.
* اگر قرار باشد برگردید و مجددا از نو شروع کنید باز هم بازیگری را انتخاب میکنید؟
پشیمان نیستم از اینکه بازیگری را انتخاب کردهام و فکر میکنم اگر برگردم عقب بازهم بازیگری را انتخاب میکنم. ولی اینبار سعی میکردم در کنار بازیگری، کار یا فن یا مهارت دیگری را هم در حد عالی یاد بگیرم تا وابسته شغل بازیگری نباشم و حق انتخاب بیشتری داشته باشم.
*** خانم میو و ورود بهدنیای جذاب و خیالی
کمند امیرسلیمانی امسال در «کلبه عموپورنگ» با گریمی بسیار متفاوت و در نقش یک گربه بهنام «خانم میو» ظاهر شد. جالب اینکه علاوه بر کمند، سعید و سپند امیرسلیمانی هم به جمع بازیگران این مجموعه پیوستهاند. او درباره این تجربه میگوید: «خانم میو، یکی از تجربههای خیلی قشنگ من است. بههرحال من ۴۷ سالم است.
همینکه توانستهام در نقش یک گربه بازی کنم و ماحصل تلاشم هم برای خودم و هم برای بچهها که بینندههای برنامه هستند، قابل پذیرش است واقعا خوشحالم. بازی در این نقش یکی از جذابترین اتفاقهای امسال من است. ارتباط خیلی خوبی با این نقش برقرار کردهام. واقعا وقتی لباس را میپوشم و گریم میشوم، وارد دنیای دیگری میشوم و حالم خیلی خوب میشود.» درباره اینکه چطور شد پدر و برادرش هم به این جمع پیوستند میگوید: «انتخاب کار و نقش برای پدر و برادرم بهعهده خودشان است.
من نمیتوانم به آنها بگویم کاری را انجام دهند یا انجام ندهند. در «کلبه عموپورنگ» اتفاقی که افتاد این بود که بهخاطر تجربه خوبی که با این گروه داشتم، بهشان گفتم بدون فکر بپذیرید. مطمئن باشید بعد از یکماه بسیار خوشحال و راضی خواهید بود که دارید با این گروه کار میکنید. خوشبختانه همینطور هم بود و فکر میکنم آنها هم به اندازه من از نقششان و حضور در این کار بسیار خوشحال هستند.»