کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۶۲۵۹۴
تاریخ خبر:

پایان کلیشه‌ای؛ حکم رشد‌ چطور به آخر خط رسید؟

روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون| هفته پیش بیست و هفتمین قسمت سریال «حکم رشد» روی آنتن شبکه سه رفت و به این ترتیب قصه لات‌ها و پلیس‌ها تمام شد. پنجشنبه شب هم پشت صحنه آن در کنداکتور قرار گرفت که مثل خود سریال چنگی به دل نمی‌زد. این دومین سریال شبکه سه در سال جاری است. این شبکه برای نوروز و رمضان فصل دوم «نجلا» را روانه آنتن کرد و بلافاصه سراغ «حکم رشد» رفت. چه بسا اگر این سریال‌ها کیفیت داشتند، شبکه سه خوشبخت مطلق لقب می‌گرفت. چرا‌که شبکه‌های دیگر دست به دامان سریال‌های تکراری شده‌اند… . «حکم رشد» چطور به آخر خط رسید؟

‌مورد اول| کشته شدن آدم بدها
غلام (پیام احمدی‌نیا) و افشین کافر (حمید ابراهیمی) دو گنده‌لات محله خود هستند که هر کدام سعی در تصرف حیطه دیگری را دارند. در ۲۶ قسمت از سریال، تلاش پلیس نابودی آنها و پاکسازی منطقه بود. این اتفاق در قسمت آخر! رخ داد و مخاطب از خود پرسید چرا داستان این همه کش آمد و بعد از صرف کلی زمان، پلیس وارد عمل شد؟

ماجرای کشته شدن غلام و دستگیری افشین کافر هم به سیاق کلیشه‌ها، بعد از گروگان‌گیری پسر غلام رخ داد. او به محل قرار رفت، با افشین درگیر شد، پلیس از راه رسید، یکی کشته شد و دیگری دستگیر. می‌توانید حدس بزنید که در سکانس پایانی، سیاهه‌ای از ابراز ندامت ردیف شده. غلام، آرام‌آرام و پس از موعظه و عتاب مادر‌، از کرده‌های خویش پشیمان بود و در همین حال هم مرد. افشین اما نادم نبود و تا لحظه آخر رجز می‌خواند.

چه بسا اگر نقش به بازیگر‌ دیگری می‌ر‌سید، نتیجه تا این اندازه باسمه‌ای و کلیشه‌ای نمی‌بود. حمید ابراهمیمی نه در این سکانس که درطول داستان نتوانست شخصیتی باورپذیر از افشین ارائه دهد. او کمی پیش‌تر زیبا چاپاری (آزیتا ترکاشوند) را با اسلحه به قتل رساند تا یک بار دیگر شاهد کلیشه داستان «به جان هم افتادن آدم بدها» باشیم.

مورد دوم| رستگاری پلیس
در سریال «حکم رشد» بخشی از داستان روایت عملیات پلیس است. در اینجا ‌سرهنگ ذبیح پاشا (مجتبی فلاحی) در کانون درام قرار دارد. از یک سو دارای نسبت فامیلی با غلام است و از سوی دیگر ناخواسته باعث قتل هاشم (باجناق خود که آدمی خلافکار است) شده. بخش جذاب قصه، تلاش محبوبه، همسر هاشم (مه‌لقا باقری) برای گرفتن انتقام از پاشا است و به همین خاطر به عقد غلام در می‌آید.

فرزند آقای پلیس بیماری کلیوی دارد و به دام نقشه خلافکاران افتاده. در قسمت‌های واپسین اما هم مشکل کلیه حل می‌شود و هم فرزند، پی به ماجرا می‌برد و دیگر برابر پدر نمی‌ایستد! تصویری که از پلیس ارائه شد، همان کلیشه‌های همیشگی است. در این میان، عملکرد نه‌چندان خوب فلاحی لطمه‌ای مضاعف به کاراکتر وارد کرد.

مورد سوم| ندامت محبوبه
روزی که محبوبه تصمیم گرفت زن غلام شود، شوکی اساسی به مخاطب تلویزیونی وارد آمد. این اتفاق، داستان «حکم رشد» را جذاب کرد اما محبوبه مثل دیگر آدم بدهای داستان، نتیجه کار خود را دید و به زندان افتاد. در نهایت هم زندان به او فرصت اندیشه داد و حاضر شد کلیه خود را تقدیم خواهرزاده (فرزند سرهنگ پاشا) کند. بازی خوب مه‌لقا باقری کمک زیادی به موفقیت و باورپذیری شخصیت محبوبه کرد.

مورد چهارم| سرنوشت دیگران
در قسمت پایانی، همه آدم‌های افشین کافر با گلوله پلیس از پا درآمدند. طبعا نمایش چندباره موفقیت پلیس لازم است و حس خوشایندی به مخاطب دست می‌دهد . او به این باور می‌رسد که به‌رغم وجود لات‌هایی مثل افشین و غلام، پلیس در صحنه حاضر است و شر آنها را کم می‌کند.

کاش این مفهوم ارزشمند و البته واقعی، وقتی در قالب یک قصه قرار می‌گیرد، توام با ظرافت و هنرمندی بیشتر باشد. از آن طرف، اگر قرار است اقتدار پلیس را ببینیم باید لات‌ها واقعی‌تر باشند. شخصیت‌های «حکم رشد» به دلیل طراحی و بازی‌های نه‌چندان خوب، باورپذیر نیستند. این شخصیت‌های مثلا لات، انطباقی با واقعیت و حتی کاراکترهای آثار نمایشی ندارند.

اسم غلام، لرزه بر تن آدم‌های سریال می‌اندازد اما مخاطب هیچ نشانی از این ابهت در رفتار و گفتار او نمی‌بیند. احمدی‌نیا بازیگر خوبی است که سعی می‌کند یک شخصیت لات را باورپذیر ارائه کند اما زمین بازی مناسب در اختیار ندارد. رد خطوط روی گردن افشین کافر از دور داد می‌زند که کار دست گریمور است! «حکم رشد» ظرفیت موفقیت به یک سریال خوب را داشت اما از دست رفت.

کدخبر: ۴۶۲۵۹۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر