پایان تراژدی زن کوهنورد در قله دماوند
روزنامه هفت صبح | روایت هفتصبح از گم شدن کوهنورد زن ۳۹ ساله و پیدا شدن پیکر او در قله دماوند.
«فرناز دولتخواه» چهارشنبه هفته پیش با یک گروه از دوستان کوهنوردش عزم صعود به قله دماوند کردند. با خیال راحت رفتند و قله را فتح کردند اما او هرگز بازنگشت. یک اشتباه کوچک در مسیر بازگشت باعث شد این کوهنورد زیر آواری از سنگهای یخ زده دماوند فرو برود و ۶ روز طول بکشد تا پیکرش پیدا شود. روایت هفتصبح از چگونگی مفقود شدن او را بخوانید.
*** صعود با تاخیر
حمید مساعدیان، رئیس امداد و نجات فدراسیون کوهنوردی درباره صعود و گم شدن این کوهنورد به هفتصبح میگوید: «آنها یک گروه دوستانه ۲۵ نفره بودند که چهارشنبه گذشته عازم قله دماوند شده بودند. خانم دولتخواه و دوستش کمی عقبتر از سایر دوستانش میافتند و خسته میشوند. به سایر افراد گروه میگویند شما بروید به قله و ما کمی با تاخیر میرسیم. آن دو نفر کمی استراحت میکنند و نیم ساعت بعد راه میافتند. در راه رسیدن به قله، دوستانشان را میبینند که در حال بازگشت هستند.
با یکدیگر خوش و بش میکنند و به مسیر خود ادامه میدهند. پس از یک ساعت بدون مشکلی به قله میرسند و بعد از مدتی استراحت، باز میگردند.» اینجا فاجعه رخ میدهد. فصل تابستان است و برفها در حال آب شدن. بر خلاف تصور عموم مردم، کوهنوردی در فصل تابستان نیز خطرات زیادی دارد. اگر در زمستان با خطر سقوط بهمن رو به روهستیم، در تابستان برفها در حال آب شدن است و همراه با خود سنگها را نیز به پایین میآورند.»
رئیس امداد و نجات فدراسیون کوهنوردی ادامه ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: «آن دو نفر در راه بازگشت به یک مسیر یخی میرسند که روی آن سُر میخورند. در لحظهای که سُر میخورند، کوله فرنازدولتخواه از او جدا میشود و به چند متر آن طرفتر پرتاب میشود. دوست خانم دولتخواه که از ناحیه دست و پا آسیب دیده بوده، به پایین بر میگردد تا سریعتر درمان شود و خانم دولتخواه به دنبال کوله خود میرود که چند متری با او فاصله دارد… دوستانش در پایین قله هر چه منتظر او میشوند، خبری نمیشود.
چند تیم امداد و نجات همان روز و چند تیم دیگر تا روز دوشنبه به آن منطقه میروند اما هیچ اثری از او پیدا نکردند. تا اینکه حالِ همراه این کوهنورد که فعلا در بیمارستان است، بهتر میشود و از او محل تقریبی آخرین نقطهای که خانم دولتخواه را دیده است را میپرسند. تیم امداد و نجات کوهستان به آن منطقه میروند و پیکر او را زیر آوار سنگها پیدا میکنند. به نظر میرسد این کوهنورد در زمانی که به دنبال کوله خود رفته بود، با ریزش سنگها که ناشی از آب شدن برفها بوده رو به رو میشود و زیر این آوار دفن میشود. روی پیکر او جای کبودی و ضربات سنگ وجود دارد که نشان میدهد شدت ضربهها سنگین و غیر قابل کنترل بوده است.»
*** روایت یک شاهد عینی
«مسعود فرح بخش» که راهنمای کوهنوردان است در همان روز گروه دیگری را برای صعود همراهی میکرده و گروه ۲۵ نفره فرناز دولتخواه را نیز دیده است. او درباره مشاهدات خود میگوید: «ما یک بار در ابتدای مسیر آن گروه را دیدیم. بعدا نیز که در حال حرکت بودیم، آن گروه را از دور دیدیم که خانم دولتخواه و یک آقایی که همراهشان بودند؛ دورتر از بقیه در حال حرکتاند. مدتی بعد احساس کردیم که سه نفر در حال سقوط هستند ما چون فاصلهمان زیاد بود؛ متوجه نشدیم که درست مشاهده کردیم یا نه.
گروه ما مجبور بود به مسیر خودش ادامه بدهد و نمیتوانستیم به آن سمت برویم. به مسیر ادامه دادیم و در ارتفاع حدود ۴۸۰۰ تا ۴۹۰۰ متر آقای همراه خانم فرناز را دیدیم که شوکه شده و با چهرهای پریشان در حال نگاه کردن به بالای کوه بود. از او پرسیدیم چه اتفاقی افتاده، گفت: «فرناز افتاد روی یخچال میخواست با باتوم ترمز بگیرد که باتومها از دستش جدا شد و من هم پریدم روی یخچال و رفتم پایین. فرناز سالم بود فقط ابروش خراش برداشته بود. من رفتم پایین تر و توقف کردم و دیگر توان بالا رفتن نداشتم به فرناز گفتم به سمت چپ برو تا به یال برسی.»
از او پرسیدم فرناز هدلایت دارد که گفت: «کوله پشتیاش از او جدا شده بود». مسیر یخچال خیلی پر شیب بود، برایمان عجیب بود چطور او تقریبا به جز آسیب دست که احتمالا مو برداشته بود آسیب دیگری ندیده و اینجا در مسیر کنار ماست و چطور هیچ خبری از فرناز نیست. هیچ خبری از اعضای گروهشان هم نبود. در این لحظه آنها احتمالا حدود یک ساعت از این دو جلوتر و قطعا در تخت فریدون بودند. در اینجا سه نفر از اعضای تیم ما به سمت چپ و یخچال و یال ریزشی کنار تراورس کردند تا جست وجو کنند.
یک نفر از اعضای تیم ما هم با سرعت زیاد به سمت تخت فریدون دوید تا اعضای گروه ایشان را خبر کند. ساعت هم از ۶ گذشته بود و هوا در شرف تاریکی. بعد از یک ساعت ما به تخت فریدون رسیدیم و در همان لحظه سرپرست گروه آنها همراه ۴ نفر از اعضای تیم به سمت بالا در حال حرکت بودند. آسمان در حال تاریک شدن بود. نفرات تیم ما در بالا مشغول تجسس بودند. آنها حتی مجددا تا نزدیک ۵۰۰۰ صعود کردند و کم کم ارتفاع کم میکردند اما خبری نبود.
نفرات با هلال احمر و دکتر مساعدیان تماس گرفتند، در هر صورت همه میدانستیم که در این زمان هیچ نیروی کمکی وجود نخواهد داشت و باید تا صبح صبر کنیم و تجسس بیشتر با توجه به خستگی نفرات، تاریکی هوا، ریزشی بودن مسیر و وجود یخچال که دیگر کامل برفش سفت شده بود در منطقه برای خود افراد خطرناک است…»
*** پایان صعود
پیکر این کوهنورد دوشنبه شب در زیر آوار سنگها پیدا شد. زنی ۳۹ ساله که دو فرزند دارد و تکنسین آزمایشگاه بیمارستان لاله بود. پیکر او تا آخرین ساعات روز گذشته هنوز به پایین کوه انتقال داده نشده بود و قرار است تحویل مراجع قضایی شود.