نگاهی به تئاتر «۲۲۲» به کارگردانی علی شایع
روزنامه هفت صبح، فاطمه زمیار| نمایش «۲۲۲» به نویسندگی، طراحی و کارگردانی علی شایع در خردادماه ۱۴۰۱ در عمارت نوفللوشاتو روی صحنه رفت. این تئاتر اقتباسی از نمایشنامه «قرمز» نوشته جان لوگان است که لوگان برای خلق این اثر جوایز متعددی را دریافت کرده است. نمایشنامه در واقع به زندگی «مارک روتکو» یکی از بزرگترین نقاشان انتزاعی معاصر پرداخته و به زندگی پرفراز و نشیب، تابلوهای حیرتانگیز و فلسفه ذهنی او نگاهی میاندازد.
ماجرا از یک پیشنهاد ۳۵۰۰۰ دلاری به «مارک روتکو» نقاش مشهور معاصر برای ساخت چند تابلوی دیواری بهمنظور نصب در رستوران بزرگ و اشرافی چهارفصل واقع در طبقه اول ساختمان سیگرام در نیویورک آغاز میشود. این قرارداد بزرگترین سفارشی بود که تا آن زمان به یکی از نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی داده میشد. تمام داستان به مرور از خلال گفتوگو با شاگرد جوان و تازه او آشکار میشود. دستیار او دختر جوان و زیبایی است که برای کارآموزی در دوران دوساله سفارش نقاشیهای سیگرام با روتکو همکاری میکند و در این بین با روتکو مباحث نظری و فلسفی زیادی درباره هنر و سبکهای هنری روز دارند.
جملات سنگین فلسفی که به سرعت پشتسر هم بیان میشود و برای درک جملات به مخاطب زمان داده نمیشود اما میتوان گفت به مرور و با شکل گرفتن داستان مخاطب میتواند با آنها همراه شود. تردید این استاد برجسته نقاشی برای قبول یک سفارش عظیم که بالاترین دستمزد قرارداد در بحثهای بین این استاد و شاگرد و با نمایش دادن درونیات ذهنی روتکو روشنتر میشود. او این جمله بهیادماندنی را در پذیرش سفارش کار برای یکی از گرانقیمتترین رستورانهای دنیا که تنها مخصوص قشر بسیار ثروتمند است ابراز میکند: «امیدوارم نقاشیهایم اشتهای هر لعنتیای که در اینجا غذا میخورد را کور کند.»
او که همواره قصد داشته است از تابلوهایش محافظت کند و به همین دلیل زیر نوری کم آنها را قرار میداده بعد از قبول سفارش نقاشی و در پی بحثهای همیشگی با دستیارش مجبور میشود که به برج و رستوران موردنظر سر بزند و با مشاهده قشر ثروتمندی که در آنجا حاضر است به این تصور میرسد که آنها هیچ درکی از هنر و آثار او ندارند. علی شایع، تلاش کرده است نقد دیدگاه خود را به هنر و تئاتر امروز نیز در این بخش بگنجاند و به مخاطب منتقل کند که هنر اگر با سفارش و مبالغ بالا به تولید برسد به ابتذال بیهویتی رسیده و از ارزش واقعی اثر کاسته میشود.
روتکویی که ما در شروع نمایش با آن روبهرو هستیم بسیار سیگار میکشد، الکل مینوشد، ذهنی آشفته دارد، بدخلق است و بهجای علاقهمندی به زندگی مدرن و لوکس و تجملات بورژوازی، به اساطیر و خدایان کهن و انسان علاقهمند است. دوران کودکی او با ترس از خشونتهای یهودستیزانه آمیخته شده که کارگردان با به تصویر کشیدن کودکی وی در قالب خیالات روتکو آن را نشان میدهد. روتکو یک چهره سرشناس در میان نقاشان مدرسه هنر نیویورک است که مطالعات زیادی در زمینه روانشناسی و سیاست داشته است.
پشت آثار به ظاهر ساده او مفاهیم عمیقی وجود دارند که نتیجه همین مطالعات و ویژگیهای خاص روحی اوست. در میان هنرمندان سبک اکسپرسیونیسم، روتکو بیش از سایرین بر تاثیر ترکیب رنگها و اشکال بر روان انسان تاکید کرده است. روتکو میگوید: «من فقط به ابراز احساسات اولیه انسانی علاقهمندم، تراژدی، خلسه، محکوم بودن و غیره.
و این حقیقت که بسیاری از مردم در هنگام مواجه شدن با نقاشیهای من از خود بیخود میشوند و به گریه میافتند گویای این است که توانستهام این احساسات پایه انسانی را به اشتراک بگذارم؛ اگر شما تنها تحت تاثیر نحوه ارتباط رنگها قرار گرفتهاید باید بگویم که متوجه منظور اثر نشدهاید.» کارگردان هم تلاش کرده این تاکید را در نمایش و همچنین در طراحی پوستر نشان بدهد. به تصویر کشیدن محتویات ذهنی او و همچنین تعلقات و ترسهای او فضایی شلوغ را در نمایش ایجاد میکند که برای درک آن باید بسیار با حوصله بود.