میلیاردها تومان درآمد و پارادوکس زبالهگردها
روزنامه هفت صبح | در تهران چهار هزار کودک زبالهگرد وجود دارد. چهار هزار کودکی که اگر همه کوچههای تهران را بینشان تقسیم کنیم به هرکدام هفت کوچه میرسد. شهرداری میگوید آنها نیروهای غیرقانونی پیمانکاران زباله هستند؛ اما آیا واقعیت هم همین است؟ فعالان حوزه کودک که از سالهای پیش الگوهای استخدام و جمعآوری زباله توسطکودکان را رصد کردهاند چیز دیگری میگویند.
حرف آنها این است که اتفاقا کودکان به صورت رسمی وارد چرخه زبالهگردی میشوند؛ یا با پیمانکار قرارداد میبندند، یا به صاحب گود زباله خشک میفروشند و دست آخر هم که رشوه نیروهای ناظر شهری را میپردازند. شهرداری همیشه برای مسئله کودکان زبالهگرد بر سر یک دو راهی بوده است؛ حداقل در ظاهر که اینطور به نظر میرسد. نه میتواند خودش را از این نیروی ارزان کاملا جدا کند و نه امکان آن را دارد که بینشان لباس مناسب توزیع کند، دستکش بدهد و خلاصه مانند یک نیروی کار با آنها برخورد داشته باشد.
میداند این راه دوم مساوی است با به رسمیت شناختن کار کودک و خودش هزار نقد و حمله از چپ و راست دارد. فکر میکنید پس در مقابل چه کاری کرده است؟ هر بار موضوع کودکان زبالهگرد وسط کشیده شده تقصیر را گردن پیمانکارها انداخته که از کودکان به عنوان نیروی کار برای جمعآوری زباله استفاده میکنند. بعد هم شناسایی پیمانکارهای متخلف را به مردم واگذار کرده است. یعنی آرام آرام پای خودش را از مسئلهای به این بزرگی کنار کشیده و یک بار این مسئولیت را روی دوش مردم و بار دیگرش را روی دوش پیمانکارها انداخته است.
*** واقعیت چیست؟
سوسن مازیارفر، فعال اجتماعی اطلاعات کاملی درباره فرایند استخدامشان دارد. به گفته او کودکان زبالهگرد به دو صورت استخدام میشوند؛ یکی توسط پیمانکاران و راه دیگر از طریق همکاری با گودهای تفکیک زباله. این گودها اطراف تهران یک مسئول یا صاحب دارند که حق تفکیک زباله را به کارگر میفروشند. صاحب گود به ازای هر کارگر یک هزینه به پیمانکار میدهد که اصطلاحا به آن «رسوم» میگویند و اجازه میدهند کارگر (که گاهی کودک است) زبالهها را جمع کند و دیگر پیمانکار مسئولیتی در ادامه نخواهد داشت.
بچهها زبالهها را جمع میکنند و تحویل صاحب گود میدهند، صاحب گود با آنها به صورت کیلویی حساب میکند. سال ۱۳۹۵ این رسوم ۷۰۰ هزار تومان بود و اخیرا این مبلغ برای پیمانکاری که امتیاز زباله بالای شهر را از شهرداری گرفته باشد، به ازای هر کارگر سه یا سه میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است. یعنی با این مبلغ حق جمعآوری زباله را به کارگرها میفروشد.
البته مازیارفر میگوید که استثمار کارگرهای کوچک شهر اینجا که تمام نمیشود. او توضیح میدهد:« مسئولهای گشت شهری در شهرداری از کودکان پول میگیرند و میگویند برای اینکه اجازه دهیم زبالههایی را که یکبار به یک پیمانکار فروختهایم، جمع کنی باید مبلغی به ما بدهی. آنها اسم این مبلغ را کارت فصلی گذاشتهاند. سه سال پیش هزینه تمدید این مبلغ ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان بود.»
به خاطر همین است که بیشتر آنها ظهرها سوار خودرو میشوند و از گود و گاراژهای خارج از تهران به سمت شهر میآیند. اگر استخدام پیمانکار باشند، هر پنج و شش نفرشان در اختیار یک گروه قرار میگیرند. در هر صورت بچهها باید تا ۱۲ و گاهی ۲ شب پنج تا شش خیابان را بگردند، پسماندهای خشک آن را بردارند و بعد دوباره با همان ماشینها به گاراژ برگردند. حالا شهرداری میگوید اگر چنین چیزی ببیند برخورد میکند.
یعنی اینکه مردم باید شماره ۱۳۷ را بگیرند، کدهای سطل زباله را بدهند و اطلاعرسانی کنند که یک کودک پسماندهای خشک اینجا را جمع کرد. آن وقت شهرداری هم قول میدهد که با پیمانکاری که با کودک کمتر از ۱۵ سال قرارداد بسته همکاری نکند. البته شهرداری مراکز دیگری هم به اسم مراکز پرتو برای آنها درست کرده است. این مراکز از سال ۱۳۹۳ ساخته شدند و کمکم به ۲۳ مرکز رسیدند .
قبل از آن هم کلینیکهای مددکاری وجود داشتند که به کودکان خیابان مشاوره و مددکاری ارائه میدادند. علاوه بر اینها از سال ۱۳۹۵ هم مدارس صبح رویش برای سوادآموزی این کودکان شکل گرفتهاند. تا امروز چهار مدرسه برای کودکان کار و خیابان وجود دارد که تا قبل از کرونا ۱۱۵۰ کودک تحصیل میکردند.
در این مراکز پرتو تا به حال بیشتر از چهار هزار کودک کار و خیابان رفتوآمد کردهاند و آموزش دیدهاند که سه هزار نفرشان تبعه و بقیه ایرانی بودند. حدود هزار نفر از آنها به مدارس رویش فرستاده شدند، ۴۰درصد از آنها به سیستم آموزش و پرورش رسمی کشور برگشتند اما کودکی که برای تامین زندگی روزانه راهی سطل زبالهها شده، با سواد و آموزش تامین خواهد شد؟ او از راههای دیگری باز به محل درآمدش، یعنی همان سطلهای زباله برمیگردد.
*** تغییر شکل سطلهای زباله
در سالهای گذشته حتی بحثی در مورد جمع کردن این سطلها یا تغییر شکلشان هم مطرح شده است. سید مالک حسینی، مدیرعامل سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی گفته بود که سازمان پسماند برنامههایی برای تغییر شکل این سطلها در دست دارد. یعنی شکل مخازن باید تغییر کند تا دسترسی به زبالهها امکانپذیر نباشد.
آنها اعتقاد دارند با حذف مخازن هم زمینه زبالهگردی پایان مییابد. با وجود همه این طرحها، شهرداری همیشه وسوسه عجیبی هم برای جمعآوری کودکان کار و خیابان از سطح شهر داشته است تا به طور نمادینی آنها از سطح شهر پاک شوند. گاهیهم این طرحها را با همکاری بهزیستی انجام داده است. اما این طرحها هم دردسرهای خودش را داشته و زبالهگردهای سطح شهر را به گودها فرستاده است. مازیارفر میگوید:«طرحهای دستگیری و ساماندهی کودکان هم که آنها را در شرایط بدی نگه میدارد باعث میشود که خانوادهها کودکانشان را به سمت تفکیک زباله در گودها تشویق کنند. در این گودها دیگر هیچ فردی از کودک خبر ندارد و سر به آنها نمیزند.»
*** چرا شهرداری مسئولیت را برعهده نمیگیرد؟
ایران پذیرفته که «زبالهگردی کار کودک»، مصداق بدترین نوع کار کودک است. در نتیجه با تسهیلات کاری بیشتری نمیتواند کار کودک را رسمی کند. به همین خاطر هم شهرداری نمیتواند برای کاهش خطرات زبالهگردی کودکان، به آنها دستکش و لباس بدهد. مازیارفر میگوید: «خطرات وحشتناکی در انتظار کودکان زبالهگرد هست.
مثلا گزیدگی توسط حشرات، کنده شدن انگشتها به خاطر گاز موش، سل، وبا، حصبه تا بیماریهای خطرناک دیگر همیشه برای این کودکان وجود داشته است. اما پیمانکارها با لباس متحدالشکل که وظیفه آنها دربرابر کارگر قانونی است نمیتوانند صورت مسئله را پاک کنند. یکی از راهحلهای موجود شهرداری اجرای تفکیک زباله مکانیزه است. اما زباله درآمد میلیاردی زباله باعث شده که افراد از ارزانترین حالت، یعنی کارگر کودک کار بکشند.»