موج جدیدی که سینماگران مهاجر در هالیوود بهراه انداختهاند
روزنامه هفت صبح، علی فیاضی| تا چند سال قبل، سهم آسیاییها از فیلمهای آمریکایی یا بازسازی اکشنهای هنگکنگی بود یا کنار گذاشتن نقشهای منفی برای پیرمردهایی که با لهجه حرف میزنند. به تدریج پسرهای عینکی با چشمان بادامی، نقش بچههای خرخون کلاس را در فیلمها و سریالها گرفتند و به رفقای صمیمی قهرمانها تبدیل شدند. ولی خیلی طول نکشید تا چه جلو و چه پشت دوربین نقشهای اصلی به مهاجران آسیایی برسد و اصولا دغدغه آسیایی بودن در آمریکا به یکی از گفتمانهای فرهنگی مهم تبدیل شود.
این موج خیلی زود در سینما نمود پیدا کرد و طی چند سال اخیر اوج گرفته؛ با نسل تازهای از سینماگران مواجهیم که علاوه بررشد در دو فرهنگ متضاد، سلیقه سینماییشان هم به برایندی از سینمای آمریکا و محصولات بومی محبوب خانوادههایشان تبدیل شده است. در همین یکی دو سال گذشته میتوان چندین اثر را مثال زد که درباره آسیایی-آمریکاییها ساخته شده و این جدای از توجه گسترده آکادمی به محصولات شرقی است. نفوذ و تاثیرگذاری این اقلیت مهم در آمریکای امروز و همچنین اهمیت مراودات با بازار شرق آسیا در خیز برداشتن این موج تاثیر چشمگیری داشته.
همین الان یکی از مهمترین فیلمهای سال که با استقبالی همهجانبه مواجه شده، یعنی «همه چیز همه جا در آن واحد»، تجربه زیستی آسیایی-آمریکایی بودن و تمام کلیشههای سینمایی مرتبط با آن را تبدیل کرده به بستری برای خلق یک تجربه سینمایی عجیب و غریب. بر همین اساس بد نیست تا مروری داشته باشیم بر آثار فیلمسازان شاخصی که با این جریان گره خوردهاند و بدون شک در آینده بیشتر از آنها و تاثیر ساختههایشان خواهیم شنید.
آسیاییهای خرپول (۲۰۱۸) / Crazy Rich Asians
اگر بخواهید در هالیوود فیلمی کمدی با بازیگران اصلی تمام آسیایی بسازید، باید فشار زیادی تحمل کنید. نهتنها فشار استودیو بلکه باید این واقعیت را هم در نظر بگیرید که موفقیت یا عدم موفقیت شما روی آینده تمام آسیاسیهای هالیوودی تاثیر میگذارد. پس وقتی میخواهید یک کمدی-رمانتیک بسازید باید اثرتان بیش از یک کمدی-رمانتیک عادی باشد. این همان چیزی است که «آسیاییهای خرپول» داشت و با فروش فوقالعادهاش توجهات را به خود جلب کرد. داستان درباره یک شهروند نیویورکی به نام ریچل چو است که برای ملاقات خانواده نامزدش به سنگاپور میرود و تازه آنجا میفهمد که طرف پسر یکی از ثروتمندترین خانوادههای کشور است که یک ملت برای رسیدن بهش دست و پا میزنند!
فیلم چیزی بیشتر از اثر سرگرمکننده عامهپسند نیست اما از این جهت اهمیت پیدا میکند که تصویری متفاوت از آسیاییها به نمایش میگذارد، بهخصوص موجی که تازه از شرق آغاز شده و بهزودی آمریکا را هم درمینوردد. اینجا دیگر خبری از آسیاییها در مقام شهروندان درجه دو نیست و با جماعتی سروکار داریم که از قضا دست بالا را دارند. موفقیت فیلم راه را برای کارگردانش جان ام. چو و ستارگانی چون هری گلدینگ هموار کرد تا خیلی زود به چهرههایی پرطرفدار در هالیوود تبدیل شوند، ضمنا تبلیغ درجه یکی هم شد برای سنگاپور!
بدرود (۲۰۱۹) / Farewell
«وداع» درباره آشتی با گذشته و مبارزه با سنتهای فرهنگی در کشوری است که زمانی وطن نامیده میشده. کشوری که حالا غریب و دور به نظر میرسد. «وداع» درباره دست و پنجه نرم کردن با از دست دادن مادربزرگی دوستداشتنی است و همه چیزهایی که او نمایندگی میکند. داستانی که از روی اتفاقات واقعی ساخته شده. زن جوان چینی-آمریکایی که به چانگچون سفر میکند تا مادربزرگش را که به سرطانی لاعلاج دچار شده ببیند. زمانی که به آنجا میرسد، متوجه میشود که خانودهاش رازی دارد: آنها به مادربزرگش درباره بیماری نگفتهاند.
او نمیداند که فقط برای چند هفته زنده است. «وداع» اثری است دلخراش و در عین حال خندهدار که بخش قابلتوجهی از تاثیرش را مدیون بازی درخشان آکوافینا است که اینجا برخلاف تمام فیلمها و سریالهای قبلی، به جای یک کمدین مزهپران، حضوری ظریف و کنترلشده دارد. در میان تمام فیلمهایی که با درباره آسیاییهای مهاجر ساخته شدهاند، احتمالا «وداع» بیشتر از همه میتواند تقابل و پیوند میان دو فرهنگ متفاوت را به تصویر بکشد و تجربه زندگی بهعنوان یک مهاجر شرقی را به مخاطبانش منتقل کند. تحسینکنندگان فیلم با اشتیاق منتظر ساخته بعدی لولو وانگ هستند.
مادربزرگ خوششانس (۲۰۱۹) / Lucky Grandmother
در نقطهای از زندگی، تنها چیزی که میخواهیم این است که خودکفا باشیم. مادربزرگ فیلم «مادربزرگ خوش شانس» دقیقا همین را میخواهد. زندگی این مادربزرگ زمانی زیر و رو میشود که به شکلی ناخواسته با مافیای چینی درگیری پیدا میکند. مافیایی که نوه او را میربایند تا او را وادار به تسلیم کنند. «مادربزرگ خوششانس» اثری است خندهدار، شیرین، مضحک و البته غمگین. اولین ساخته سسی سیلی فیلمی است بسیار سرگرمکننده و تسای چین که در سینمای چین برای خودش برو و بیایی دارد، اینجا در نقش مادربزرگ جذاب و فراموشنشدنی ظاهر شده است، کاراکتری سرسخت، دوستداشتنی و در عین حال اعصاب خردکن با سیگاری به دست.
«مادربزرگ خوش شانس» یک کمدی نهچندان سنگین ولی با رگههایی از تیرگی است؛ اکشن، هیجانانگیز با فیلمنامهای جذاب که در میانه جنگ گروههای مافیایی در محله چینیهای نیویورک اتفاق میافتد. اثری مملو از پیچشهای غیرقابل پیشبینی. برخلاف فیلمهای شاخص دیگری که با برچسب آسیایی-آمریکایی شناخته میشوند، «مادربزرگ خوششانس» نه در جشنوارههای مهم و محافل معتبر مورد توجه قرار گرفته و نه در گیشه فروش آنچنانی داشته اما از این جهت به اثری مهم تبدیل شده که بیش از نمونههای دیگر الگوهای معمول فیلمهای جریان اصلی چینی را در قالب یک محصول آمریکایی بازتولید کرده است.
نیمهاش (۲۰۲۰) / The Half of it
اقلیت بودن (به هر شکلی) و بلوغ دو تمی هستند که هیچوقت در سینما کهنه نخواهند شد. حالا ترکیبشان میتواند یکی از سوژههایی باشد که نتفلیکس حساب ویژهای رویشان باز کرده. در میان فیلمهای مستقل و جمعوجوری که فیلمسازان آسیایی-آمریکایی درباره همین سرگشتگی فرهنگی در آمریکای امروز ساختهاند، «نیمهاش» یکی از موفقترینهاست که اقتباسی آزاد از نمایشنامه عاشقانه «سیرانو دو برژراک» نیز به شمار میآید و سال ۲۰۲۰ در جشنواره ترایبکا جایزه بهترین اثر روایی را هم به خود اختصاص داد.
بامزه، جذاب، دوستداشتنی و واقعی. «نیمهاش» به زیبایی جلو میرود و تمام جذابیت و شیرینی کمدی-رمانتیکهای محبوب را دارد. در عین حال مراقبهای است در باب چیستی عشق. فیلم آلیس وو که ۱۶ سال از ساخت فیلم پیشینش گذشته، درباره الی است؛ از یک خانواده آرام چینی-آمریکایی مهاجر. او سعی میکند سرش را در شهر کوچک و روستاییاش پایین نگه دارد. از طرف دیگر، در ازای دریافت پول نقد، برای افراد کماستعداد در کلاسش مقالات انگلیسی مینویسد و در زمان استراحتش از اگزیستانسیالیسم و فیلمهای کاترین هپبورن لذت میبرد. تصویر وو از مقبولیت اقلیتها در زندگی روستایی آمریکایی که هنوز با مهاجرین به شکلی متعصبانه برخورد میشود دقیق و واقعی است و این یکی از نکات قوت «نیمهاش» به شمار میآید.
سرزمین خانهبهدوشان (۲۰۲۰) / Nomadland
کلوئی ژائو مشخصا درباره مهاجران آسیایی یا دوگانگی فرهنگی فیلم نساخته و اتفاقا به سراغ موضوعاتی رفته که عمیقا آمریکایی به حساب میآیند. اما به قدری موفق بوده که به نماد فیلمسازان آسیایی-آمریکایی و این موج فراگیر در جریان اصلی و آلترناتیو سینما تبدیل شود. اثر درخشان کلویی ژائو «سرزمین خانه بهدوشان» از آن دسته فیلمهایی است که در آن یک انسان میتواند تجربههای خود را بیابد و به آن خیره شود. فیلم درباره لذت انزوا و بینیازی در عمق طبیعت است. درک از عظمت غیرقابل اندازهگیری جهان. داستان درباره فَرن زنی میانسال است که تمام زندگیاش را در ماشین میگذراند.
زنی بینیاز که در حال جستوجوی معنا بیرون از زندگی معمولی است. سومین فیلم کلویی ژائو نهتنها یکی از بهترین بازیهای فرانسیس مکدورمند را در خود دارد بلکه یکی از تحسینشدهترین آثار سال است. چهار اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و یک شیر طلا فقط بخشی از جوایز آن هستند. البته نباید از یاد برد که «سرزمین خانه بهدوشان» در سالی به نمایش درآمد که همهگیری کرونا و تبعات آن عملا صنعت نمایش را تعطیل کرده بود و ژائو در حالی به فاتح فصل جوایز تبدیل شد که اصلا رقابتی به آن صورت در کار نبود. اما این باعث نمیشود که کار و تاثیرش نادیده گرفته شود. ژائو بعد از تاریخسازی در اسکار به خانواده مارول پیوست ولی واکنشهای سرد و فروش نهچندان مثبت «جاودانگان»، سویه تاریک موفقیت را هم بهش نشان داد.
میناری (۲۰۲۰) / Minari
فیلمی که تا حدودی بر اساس خاطرات کودکی خود لی ایساک چونگ کارگردانش ساخته شده است. داستان در دهه ۱۹۸۰ اتفاق میافتد. خانوادهای اصالتا کرهای از کالیفرنیا به آرکانزاس نقل مکان کردهاند و رویای راهاندازی کسب و کار فروش محصولات کرهای را در سر دارند. خانواده متشکل است از پدری سنتی که شدیدا به رویای آمریکایی باور دارد و نقش رهبری خانواده را برعهده دارد. از طرفی همسرش مونیکا کمتر مشتاق این تغییر به نظر میآید، او دلتنگ جامعه بزرگتر کره در ساحل غربی است و به این فکر میکند که آیا اینجا بهترین مکان برای فرزندانشان است یا نه.
هنگامی که مادر مونیکا برای کمک و مراقبت از بچهها وارد میشود، مشکلات خودشان را نشام میدهند و پیوند این خانواده دچار آزمایشی جدی میشود. اتفاقات زیادی در زیر لایههای «میناری» در حال وقوع است اما اگر خوب به آن توجه کنیم، داستانی درباره مهاجرت، اختلاف فرهنگی و دستوپنجه نرم کردن با جغرافیایی جدید توسط یک خانواده است. مانند «سرزمین خانهبهدوشان» یکی دیگر از فیلمهای تحسینشده و موفق در اسکار ۲۰۲۱ به شمار میآید. همین کافی بود تا اگر کسی هنوز از خیزش خزنده آسیاییها در هالیوود باخبر نشده، با تمام وجود این مسئله را لمس کند!
شانگ چی و افسانه ۱۰ حلقه (۲۰۲۱) / Shang chi and the Legend of the Ten Rings
دیزنی روی «مولان» حساب ویژهای باز کرده بود تا با یک بلاکباستر اختصاصی بازار چین و کشورهای آسیایی را تسخیر کند. نقشهها خراب شد، چون هم کرونا سینماها را تعطیل کرد و هم فیلم خیلی رضایتبخش از کار در نیامد. اما پشتوانه کامیکها و جهان سینمایی به هم پیوسته مارول اینجا به کار آمد و مردم از ابرقهرمان آسیایی استقبال کردند. تداوم کرونا و عدم نمایش در چین قطعا موثر بودند اما فاصله فروش «شانگ چی» و «بلک پنتر» شاید اختلاف جمعیت میان سیاهپوستان و آسیاییتبارهای آمریکا را هم موکد کند. با این وجود، همین فیلم ابرقهرمانی مارول در بال و پر دادن به فرهنگ آسیایی در دنیای سرگرمی نقش مهمی داشته و در آینده بیشتر به آن رجوع خواهد شد.
در جستوجوی ینگ (۲۰۲۱) / After Yang
سهم عمدهای از خیز برداشتن موج آسیاییها را باید مدیون استودیوهای کوچک و میانرده دانست که نقش انکارناپذیری در کشف استعدادهای تازه داشتهاند، از جمله همین «در جستوجوی ینگ» که یکی دیگر از تولیدات کمپانی کنجکاویبرانگیز A24 به شمار میآید. بعد از «کلمبوس» که آن هم فیلم تحسینشدهای بود، دومین فیلم کوگونادا، که بیشتر بهعنوان سازنده ویدئومقالههای سینمایی شناخته میشود، اثری علمی-تخیلی و فلسفی است که در آیندهای نزدیک اتفاق میافتد.
خانوادهای پس از آنکه ربات خانگیشان از کار میافتد، در راه بازیابی حافظه این ربات بیچاره، با مسائلی در باب عشق، ارتباط و از دست دادن مواجه میشوند. جیک برای تعمیر ینگ، بانک حافظه آن را کشف میکنند. هرچه بیشتر در این خاطرات غوطهور میشود، بیشتر میفهمد که ینگ چه چیزی درباره زندگی فراگرفته. «در جستوجوی ینگ» تصویری زیبا است درباره انسان، ارتباط و روزمرگی که احترام و الهام از سینمای یاسوجیرو اوزو در سرتاسر آن موج میزند. البته اوزو آقدر عمر نکرد که شاهد ظهور پدیدههایی چون هوش مصنوعی باشد ولی دور از ذهن نبود که در چنین دوره و زمانهای معنای زندگی را از دل همین پدیدهها بیرون بکشد.
سرخ شدن (۲۰۲۲) / Turning red
اگر قرن بیستم بود، ساخته شدن یک انیمیشن با چنین عنوانی تازه آن هم توسط یک زن چینیالاصل حتما از جانب آمریکاییهای متعصب میتوانست سوءتفاهمبرانگیز قلمداد شود! خوشبختانه اوضاع تغییر کرده و در این زمانه هویت حرف اصلی را میزند، حتی در محصولی از پیکسار.مِی که به تازگی ۱۳ساله شده یک نوجوان عادی و عاشق گروههای پسرانه موسیقی است. اما در زندگیاش پسران واقعی وجود دارند که او به شکلی ناگهانی نسبت بهشان احساس هیجان و جذابیت میکند. او یک روز صبح به شکل یک پاندای قرمز غولپیکر از خواب بیدار میشود و سپس حس میکند اشتیاقش به موسیقی، به دوستانش و همینطور برای پسرانی که موهای قشنگی دارند بیش از حدِ معمول است.
تغییرات جسمی مِی به وضوح استعارهای از بلوغ است. در واقعیت، بلوغ کمی تدریجیتر حس میشود. اما در زمان خودش، میتواند به اندازه تجربه مِی ناگهانی و غیر قابل درک به نظر برسد. صرف این ایده برای یک فیلم موفق کافی است اما «سرخ شدن» تحول فیزیکی مِی را بهعنوان استعارهای برای احساسی همهگیر قرار میدهد. مِی با مادرش، مینگ زندگی میکند. یک سنتگرا که انتظار دارد تحصیل و تعهدات خانوادگی بر هر چیز دیگری در زندگی دخترش ارجحیت داشته باشد. هیجان زندگی، زنان خانواده مینگ را در حوالی دوران بلوغ به پانداهای قرمز تبدیل میکند. هیجانی که برای او، و همینطور شاید برای تمام زنان جوان، باید پیش از اینکه به وضعیت غیرمعمولی برسد، کنترل شود. مشخصا با یک ایده و تم جهانی سروکار داریم اما چرا در نوشتن، ساختن و اجرا به سراغ آسیاییها رفتهاند؟ شاید چون آنها حس شرم جاری در قضیه را بهتر درک میکنند.