مقایسهها و مناظرههای بیحاصل
روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | یک: آنچه رئیسجمهور درباره اقتصاد ایران و آلمان گفت درست است. رشد اقتصاد ایران امسال نسبت به اقتصاد آلمان احتمالا بهتر یا به بیان دیگر کمتر منفی خواهد بود. اتفاقا رئیسجمهور هنگام مقایسه این دو اقتصاد از عبارات دقیقی بهره برد تا منظورش را به درستی بیان کند. البته چنین مقایسههایی تازه نیستند و این چندمینبار است که مقامات دولتی بر کمتر منفی بودن رشد اقتصاد ایران نسبت به بسیاری از دیگر اقتصادهای جهان تاکید میکنند.
با این حال، حکمت چنین سخنانی چندان قابل درک نیست. دقیقا یک ماه پیش در همین ستون در مطلبی با عنوان «رشد دلسردکننده» شرح دادیم که چرا چنین مقایسهای مفید نیست و نوشتیم که «این گزارههای ظاهرا خوشایند در عمل اهمیت یا نکته دلگرمکنندهای با خود به همراه ندارند؛ هرچند که مورد توجه دولتمردان قرار گرفتهاند.»
* دو: نخستین مناظره میان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خیلی زود تحت تاثیر ابتلای آقای ترامپ به ویروس کرونا قرار گرفت. شکی نیست که مناظرههای انتخاباتی لحظاتی بهیادماندنی را به همراه میآورند اما پرسش مهمتر این است که آیا چنین مناظرههایی تاثیری در میزان رای نامزدها هم دارند؟ یافتن پاسخ این پرسش چندان ساده نیست.
بهترین راه برای یافتن پاسخ این است که دو انتخابات کاملا یکسان برگزار شوند تنها با این تفاوت که در یک انتخابات هیچ مناظرهای برگزار نشود. چنین راهحلی عملا امکانپذیر نیست. شاید بگویید که میتوان از رایدهندگان پرسید که آیا بعد از تماشای مناظره رایشان تغییر کرده است یا خیر. مثلا فردی که درباره رای خود مردد بود اما بعد از تماشای مناظره تصمیم گرفته که به آقای ترامپ رای بدهد.
مشکل اینجاست که نمیدانیم اگر مناظره برگزار نمیشد، آیا بازهم این فرد در نهایت به همین تصمیم میرسید یا خیر. درست است که فرد ادعا میکند که تماشای مناظره باعث شده که نظرش تغییر کند اما ممکن است حتی اگر مناظرهای در کار نبود هم او در نهایت تصمیم میگرفت که به آقای ترامپ رای بدهد.
البته پژوهشهایی برای سنجش تاثیر واقعی مناظرهها بر رفتار رایدهندگان انجام شده که خلاصه آنها را میتوان در توئیت گری کینگ، استاد علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد درباره مناظره اخیر دید:
«دانشمندان علوم سیاسی میدانند که مناظرهها به ندرت تاثیر قابل توجهی بر رفتار رایدهندگان دارند. البته تماشای مناظرهها معمولا سرگرمکننده است اما این یکی طاقتفرسا بود.»
* سه: هفته پیش در همین ستون نوشتیم که دولت برای تامین کسری بودجه باید به دنبال راههای خلاقانهای باشد و به همین خاطر اوراق قرضه بدون تاریخ سررسید را مثال زدیم که چند قرن پیش توسط دولت بریتانیا منتشر شدند. چند روز پیش متوجه شدم که جان کاکرین، استاد اقتصاد در دانشگاه شیکاگو هم تقریبا چهار ماه پیش در مصاحبهای ایده مشابهی را مطرح کرده بود و گفته بود که بانک مرکزی آمریکا باید از شیوه انتشار اوراق قرضه در بریتانیا در دوران ملکه ویکتوریا درس بگیرد.
قطعا اگر از این مصاحبه خبر داشتم هفته گذشته به آن اشاره میکردم. اما نکته مهمتر این است که حالا اهمیت چنین ایدههایی بیشتر به چشم میآید. ایده اوراق قرضه بدون تاریخ سررسید به طور خلاصه این است که دولت اوراق قرضه با سود مثلا ۲۰درصد منتشر کند اما این اوراق تاریخ سررسید نداشته باشند. قاعدتا در سالهایی که نرخ تورم بالای ۲۰درصد است، نرخ سود واقعی این اوراق منفی است اما در سالهای با تورم پایینتر، سود واقعی این اوراق بیشتر خواهد بود.
همچنین دولت آینده اگر رغبتی نداشته باشد، نیازی ندارد که اوراق را بازخرید کند و تنها باید سود آنها را بپردازد. البته هر کدام از دولتهای آینده که بخواهند میتوانند هر زمان اوراق را با نرخ بازاری آنها بازخرید کنند. مشکل اینجاست که اوراق بدهی دولتی در شکل فعلی مشتری چندانی ندارد و اگر دولت راهکار بهتری نیابد کسری بودجه دولت وضعیت نگرانکنندهتری خواهد یافت.