معرفی شش رمان از ادبیات کشورهای مختلف
روزنامه هفت صبح | به شش رمانی پرداختهایم که بهتازگی از سوی مترجمان مختلف در ایران ترجمه و منتشر شدهاند. بعضی از این رمانها، آثاری هستند که نویسندگانش در ایران شناخته شدهاند؛ آثاری نظیر «مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است» نوشته فردریک بکمن. طبیعتا بکمن را بهخاطر رمان «مردی به نام اُوه» در ایران میشناسند. براساس این رمان فیلمی با همین عنوان اقتباس شد که رقیب فیلم «فروشنده»ی اصغر فرهادی در جایزه اسکار بود. از نویسندگان دیگر معروف میشود به یوکو اوگاوا اشاره کرد که در این صفحه به «پلیس حافظه»اش پرداختهایم اما کتاب «خدمتکار و پروفسور» او پیش از این در ایران بارها تجدید چاپ شده است. از دیگر نویسندگان شناختهشده میشود به ژان تولی اشاره کرد که اکثر مخاطبان فارسیزبان علاقهمند کتاب «مغازه خودکشی»اش را دیدهاند.
با اینحال اما اکثر آثاری که در این صفحه معرفی کردهایم، نویسندگان شناختهشدهای در ایران ندارند. مثلا نویسنده ایسلندی، آرنالدر ایندریدسن که «سکوت قبرستان» اولین رمانی است که از او در ایران ترجمه میشود. یا «طرز تهیه تنهایی در آشپزخانه عشق» که مجموعهداستانی است از نویسنده اهل کشور ترکیه به نام یکتا کوپان. از دیگر نویسندگانی که در ایران تاکنون اثری از او منتشر نشده، اسکار کوپ-فان است که رمان «محاکمه خوک»ش، داستانی بهشدت قابل تأمل و نقادانه است. درمجموع امیدواریم این صفحه راهنمای خوبی برای علاقهمندان ادبیات داستانی جهان در جهت تهیه کتابهای تازهمنتشرشده در ایران باشد.
*** مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است
فردریک بکمن را در ایران به رمان «مردی به نام اوه» میشناسند. بر اساس این رمان سال ۲۰۱۵ فیلمی هم ساخته شد که رقیب فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی در جایزه اسکار بود. همین امر یکی دیگر از دلایل شهرت نویسنده بود. «مردی به نام اوه» در ایران با ترجمههای مختلف منتشر شده که ترجمه فرناز تیمورازف(نشر نون) و حسین تهرانی(نشر چشمه) از بهترین ترجمههای آن هستند. اما رمان دیگری که از این نویسنده سوئدی با ترجمه نیلوفر خوشزبان(نشر نون) و حسین تهرانی(کولهپشتی) منتشر شده، رمانی است با عنوان «مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است». این رمان هم در همان زمان چاپ(۲۰۱۵) در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار گرفته بود.
* دختر متفاوت، مادربزرگ متفاوت
فردریک بکمن در کتاب «مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است»، سراغ زندگی مادربزرگی بههمراه نوهاش رفته است؛ ارتباطی خاص که گاهی در سایر آثارش هم به آن پرداخته است. بکمن در کل برای پیشبردن قصه خود از موقعیتهای ویژه استفاده میکند؛ هرچند موقعیتهایی که باورپذیر باشند و چندان دور از واقعیت نشان ندهند. در رمان «مادربزرگ…»، السا دختری هفتساله است که رفتارهایی عجیب دارد. این رفتار به جهت سن و سال السا است؛ او از سنش بیشتر میفهمد و به همین دلیل هم از طرف همکلاسیهایش طرد شده است.
بنابراین تنها دوست السای هفتساله، مادربزرگ ۷۷سالهاش است! مادربزرگ هم البته تفاوتهای زیادی با دیگر زنان همسنوسالش دارد. در روزگاری که قصهگفتن مادربزرگها دیگر در سبک زندگی اینروزهای مردم کمرنگ شده، مادربزرگ السا برایش قصههایی میگوید که قهرمان تمام آنها السا و مادربزرگ هستند.
جالب اینجاست السا هم در دورهای که اکثر بچههای همسنوسالش پای گوشیهای موبایل و بازیهای کامپیوتری هستند، چندان علاقهای به این نوع سرگرمیها ندارد و قصههای مادربزرگش را بیشتر میپسندد. بکمن داستان را با جملهای از السا شروع میکند: «هر آدم هفتسالهای باید یک ابرقهرمان داشته باشد. همین است که هست.» نویسنده در ادامه شخصیت السا و مادربزرگ و ویژگیهایی از آنها را برای خواننده معرفی میکند؛ ویژگیهایی که باعث شده دیگران به آنها بگویند «زیادی سرش میشود» یا «زیادی سرخوش است». درمجموع عشق هر دو کاراکتر به «تخیل» و فراغت از زندگی واقعی، محوریت دارد.
* فوتبال و تخیل
بکمن در گفتوگویی با سایت بیبلیوبث به اهمیت «تخیل» اشاره کرده و گفته است: «وقتی در مورد مدل روانشناختی «سلسلهمراتب نیازهای مزلو» صحبت میکنم که در آن نیازهای انسانی مانند «غذا»، «مسکن»، «دوستی» و غیره در یک هرم آمدهاند، همیشه از اینکه «تخیل» هرگز در آن ذکر نشده است، تعجب میکنم. همه آنهایی که تا به حال دیدهام، چیزی در سر دارند که کاملاً ساختگی است و بهطور قطع برایشان مسئلهای حیاتی محسوب میشود. میتواند فیلم، کتاب، ورزش، موسیقی یا هر چیز دیگری باشد.» او در همان گفتوگو موضوعی را هم راجع به فوتبال و رابطه آن با تخیل مطرح میکند که قابل تأمل است: «به نظر من ورزش هم مثل ادبیات یا فیلمهای طنز، نوعی فرار است: شما پا به جایی میگذارید که همهچیز ساخته شده است اما وانمود میکنیم واقعی است، تظاهر میکنیم مهم است؛ احساسات واقعی خود را در آن سرمایهگذاری میکنیم.
بعد تصمیم میگیریم که نمیخواهیم همهچیز فرو بریزد. «جنگ ستارگان» و «ارباب حلقهها» بدون تماشاگر به هیچجا نمیرسیدند؛ فوتبال هم همینطور است. همه اینها تظاهر میکنند و در اعماق وجود خود این را میدانیم، اما بهعنوان انسان به آن نیاز داریم.» او به سوال خبرنگار مبنی بر اینکه ادبیات داستانی را دوست دارد یا روایتهای مستند هم بسیار هوشمندانه پاسخ داده و گفته است: «ادبیات داستانی را ترجیح میدهم چون به اندازه کافی واقعیت در خود واقعیت وجود دارد.»
* وصیت عجیب
السا اکثر اوقات کنار مادربزرگش است. قصه رمان اما در این رابطه صمیمی و عاطفی باقی نمیماند و مادربزرگ کاری میکند که السا بعد از مرگ هم دنبالش باشد؛ چراکه وصیتی عجیب به السا کرده و حالا السا میخواهد راز این وصیت را پیدا کند. این مضمون پرکشش، در آثار دیگر داستانی بکمن هم وجود دارد و نزدیکی او با کاراکترهایی صمیمی شاید به جهت حضور نزدیکتر او با مردم بوده باشد. چون بکمن نوشتن را با وبلاگنویسی شروع کرد. آن زمان که هنوز خبری از رمان محبوب و پرفروش «مردی به نام اوه»، نبود بکمن برای روزنامهها و وبسایتهای مختلف مقاله مینوشت و اولین همکاریاش را با مجله مترو شوع کرد. اما از سال ۲۰۱۲ بکمن با انتشار اولین کتاب خود «مردی به نام اوه» مرزهای شهرت را شکست و تبدیل به یکی از شناختهشدهترین نویسندگان سوئد و جهان شد.
«مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است» درواقع دومین رمان بکمن بود که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و مخاطبان بکمن را بیشتر از قبل، مشتاق آثار بعدی او کرد. این کتاب هم مثل اثر قبلی نویسنده تبدیل به یکی از پرفروشها شد و به چندین زبان در سراسر جهان منتشر شد. لایبرریژورنال درباره کتاب «مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است» نوشت: «رمانی سرشار از عشق، امید و پذیرش تفاوتها. شیرینی آن تا مدتها در خاطرتان خواهد ماند.» یک سال بعد بکمن کتاب «بریت ماری اینجا بود» را منتشر کرد؛ داستانی که شخصیت اصلی آن شباهتهایی به «اوه» در رمان «مردی به نام اوه» داشت.از آثار دیگر فردریک بکمن میتوان به «معامله زندگی با زنی خاکستریپوش»، «هر روز صبح راه خانه دورتر میشود»، «شهر خرس»، «ما در برابر شما» و «دوستت دارم» اشاره کرد.
*** طرز تهیه تنهایی در آشپزخانه عشق
«تنهایی آبپز- برای دو نفر- مواد لازم: دو تا آدم، یک رابطه. طرز تهیه: روزهای شادی را میگذرانیم. لذتی را که از باهم بودن داریم تا رسیدن به مرحله جوش با تمام مراحل زندگی تندتند مخلوط میکنیم. دوستان را به رابطه اضافه میکنیم. سینما میرویم، بعد از خروج از سینما چیزی از فیلم یادمان نیست، فقط گرمای دستی که تمام مدت فیلم توی دستمان بوده باقی مانده، وعده و وعید میدهیم. وقتی زیر فشار وعدهها خوب له شدیم، دروغها را اضافه میکنیم. وقتی خوشبختی شروع به قلقل کرد، شعله زیر رابطه را خاموش میکنیم و میگذاریم مدتی به حال خود بماند. وقتی به دمای اتاق رسید، به میزان دلخواه ادویههایی مثل حسادت و دعوا اضافه میکنیم. در صورت تمایل میتوانیم خیانت هم اضافه کنیم. وقتی رابطه کاملا سرد شد، همراه اشک چشم سرو میکنیم.»
آنچه خواندید بخشی از مجموعهداستان «طرز تهیه تنهایی در آشپزخانه عشق» بود اثر یکتا کوپان. او یکی از نویسندگان نامآشنای ترکیه است که تا به حال نزدیک به ۲۰کتاب چاپ کرده. داستانهای «طرز تهیه تنهایی در آشپزخانهی عشق» از این نویسنده، در سال ۲۰۰۲ برنده جایزه ادبی «سعید فائیک»(یکی از جوایز معتبر داستان کوتاه ترکیه) شد. کوپان پیش از فعالیت حرفهای ادبی برای صداپیشهگی تمرین میکرد؛ قبل از آن هم البته در تلویزیون آنکارا تجربههایی از این دست داشت. اما صداپیشهگی حرفهای چیزی نبود که کوپان بخواهد زندگی هنریاش را به آن محدود کند. او علاقه شدیدی به نوشتن داشت و همین امر باعث شد بعدها تلاش خود را در راه ادبیات به ثمر بنشاند.
* عاشقان معشوق
شخصیتهای داستانهای کوپان هرکدام بهنوعی با ادبیات سروکار دارند؛ اهل مطالعهاند و مینویسند. بخشهایی از کاراکترها هم در همین ارتباط شکل میگیرد؛ ارتباط بین نویسندگی و نوشتن و روایتکردن. اما هرکدام از داستانها، فرم خاص خودش را دارد و کوپان شیوه روایی را در داستانها به یک فرم محدود نکرده است. گاهی داستان را با دیالوگ پیش میبرد، گاهی فرم روایت را در نامهنگاری تعریف میکند و گاهی هم با فرورفتن در حالات و روحیات کاراکترها، قصه را شخصیتمحور میکند. همین موضوع باعث میشود که هرکدام از داستانها حال و هوای خودش را داشته باشد و فرم روایی محدود به یک ساختار نماند. یکی دیگر از نکات مهم داستانهای کوپان این است که نظیر بعضی دیگر از نویسندگان کشور ترکیه، ارتباط نزدیکی بین مخاطب فارسیزبان و حالوهوای داستانها دیده میشود. بههرحال روحیه شرقی نویسنده کاملا در داستانها نمود دارد و برای فارسیزبانها قابل شناسایی است. این هم یکی دیگر از نکاتی است که باعث میشود خواندن داستانها، جذابیت بیشتری داشته باشد.
داستان اول کتاب که نام کتاب هم از آن گرفته شده، به دو عاشق و معشوق قدیمی برمیگردد که در سالن انتظار پروازهای خارجی فرودگاه هستند. این شروع میتواند هر تخیلی را تحریک کند؛ اینکه حالا قرار است چه اتفاقی برای این دو بیفتد و در ادامه ملاقات به چه شکل پیش خواهد رفت. خاطراتی را هم بههمراه میآورد که در هر ملاقاتی از این دست، ناگزیر است؛ ماجرای دوستی، ارتباط عمیق و درنهایت جدایی. «جفتشش»، «راکی»، «آب و یخ»، «سوارکار نقابدار»، «خانه بازی»، «جادوگر درخت سیب»، «نقطه خروج»، «روزهای عادی فصل» و «چشمانداز پل» از دیگر داستانهای این مجموعه هستند؛ داستانهایی که در اغلب آنها موضوع عشق، محوریت دارد. انسانهای داستانهای کوپان یا خیانت دیدهاند یا نتوانستهاند به ابراز عشقی درخور دست پیدا کنند و سکوت کردهاند. گاهی هم دروغی شنیدهاند که کلیت ماجرای رابطه را درهم پیچیده و به مسیری دیگر انداخته است. گاهی هم روابط انسانی بهنحوی دیگر تعریف میشوند؛ عشق از نوع عشق خانوادگی. مثلا در یکی از داستانها، ارثیهای برای فردی باقی میماند و همین ارث مشخص میکند که او اصلا عضو خانواده نبوده، بلکه سالها پیش به فرزندخواندگی پذیرفته شده.
* پیچیدهترین شکل رابطه
مجموعهداستان «طرز تهیه تنهایی در آشپزخانه عشق» درباره تنهایی در دل روابط آسیبدیده انسانی است. نویسنده سعی دارد تصویری از انسان در جهان معاصر ترسیم کند که در چالش مدام با دنیای بیرون و درون بهسر میبرد. برای این منظور شکل خاصی از رابطه انسانی را پی میریزد که مدام درحال تغییر است. این داستانها روایت رابطههای نوینی از تجربههای انسانی است که به فلسفه وجودی بنیان رفاقت، خانواده و عشق میپردازد و تعریفی دیگر از انسان و رابطهاش با انسانهای دیگر ارائه میکند. عشق بهعنوان پیچیدهترین و عمیقترین شکل رابطه انسانی، تم غالب داستانهای این مجموعه است که در این داستانها دست آخر به جدایی و تنهایی همچون سرنوشت محتوم هر عشقی ختم میشود.
در قسمتی از کتاب، نویسنده در توصیفی جذاب و خواندنی دنیای عشق را با دنیای آشپزی تلفیق میکند: «تنهایی آبپز- برای دو نفر - مواد لازم: دو تا آدم، یک رابطه. طرز تهیه: روزهای شادی را میگذرانیم. لذتی را که از باهم بودن داریم تا رسیدن به مرحله جوش با تمام مراحل زندگی تندتند مخلوط میکنیم. دوستان را به رابطه اضافه میکنیم. سینما میرویم، بعد از سینما چیزی از فیلم یادمان نیست، فقط گرمای دستی که تمام مدت توی دستمان بوده باقی مانده، وعده و وعید میدهیم. وقتی زیر فشار وعدهها خوب له شدیم، دروغها را اضافه میکنیم. وقتی خوشبختی شروع به قلقل کرد، شعله زیر رابطه را خاموش میکنیم و میگذاریم مدتی به حال خود بماند. وقتی به دمای اتاق رسید، به میزان دلخواه ادویههایی مثل حسادت و دعوا اضافه میکنیم. در صورت تمایل میتوانیم خیانت هم اضافه کنیم. وقتی رابطه کاملا سرد شد، همراه آن اشک چشم سرو میکنیم.»