کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۵۰۶۲۳
تاریخ خبر:

مروری بر زندگی و آثار‌ زنان نویسنده در ایران

روزنامه هفت صبح | حضور پررنگ نویسندگان زن در ادبیات داستانی ایران برمی‌گردد به دهه ۸۰٫ البته شاید نتوان چندان طبقه‌بندی دقیقی درباره این تأثیرگذاری دهه‌ای ارائه داد اما به‌تدریج آثار بیشتری از زنان در ایران چاپ شد. هرچند دیگر مثل دهه‌های سابق نبود که یک یا چند اثر از یک نویسنده زن، جریانی بسازد و بتواند بسیاری را تحت‌تأثیر قرار بدهد. این‌بار با موجی از آثار زنان مواجه بودیم و طیف‌های مختلف فکری که تلاش داشتند صدای خود را در ادبیات ایران داشته باشند.

در این میان اما نویسندگانی بودند متعلق به دهه‌های مختلف که آثارشان به علل و عوامل مختلف، بیشتر به چشم آمد، بیشتر تحلیل شد یا مورد توجه جامعه ادبی و هنری قرار گرفت. بعضی از این آثار به جهت اقبال عام و خاص، بیشتر به چشم آمدند، بعضی از آنها همچنان در یادها مانده‌اند، بعضی‌شان با اقتباس‌های سینمایی همراه بودند و بعضی از آنها صرفا در دسته رمان‌های عامه‌پسند طبقه‌بندی شدند و موجی از همراهی مردم را در دهه موردنظر به دنبال داشتند.

درمجموع نویسندگانی که در این فهرست انتخاب شده‌اند، هرکدام یک اثر یا چند اثر داشته‌اند که هنوز هم در خاطره ادبیات داستانی کشور، نامشان زنده است. البته به این فهرست می‌توان اسامی بیشتری اضافه کرد؛ به‌ویژه نام‌های جدیدی که با آثار تازه‌شان پا به عرصه ادبیات گذاشته‌اند. اما باید زمان داد و دید در آینده آیا این روال را ادامه خواهند داد یا نه. در واقع نام‌هایی که در این فهرست آورده‌ایم،‌ اسامی تثبیت‌شده در حوزه ادبیات بوده‌اند که با برخی آثارشان مخاطبان فراوانی را با خود همراه کرده‌اند یا جریان‌ساز بوده‌اند یا توانسته‌اند با حضور مستمر در ادبیات، جدیت خود را در این عرصه نشان دهند.

* یک: سیمین دانشور
بانوی بزرگ داستان‌نویس ایران، نیازی به معرفی ندارد. آنها که اهل هنر و ادبیات هم نیستند، نامش را شنیده‌اند و حتی ممکن است چندین اثرش را خوانده باشند؛ شاید «سووشون» یا «جزیره‌ی سرگردانی» یا… . او متولد ۱۳۰۰ شمسی‌ در شیراز است و در خانواده‌ای اهل فرهنگ به دنیا آمده. پدرش پزشک و مادرش نقاش و مدیر هنرستان دختران بود. دانشور تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شیراز به پایان رساند و پس از آن در سال ۱۳۱۷ به تهران آمد. نخستین مجموعه‌داستانش «آتش خاموش» بود که آن را ۱۰ سال پس از ورودش به پایتخت منتشر کرد.

یک سال پس از آن؛ یعنی در سال ۱۳۲۸، مدرک دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران گرفت و سال بعد از آن، با جلال آل‌احمد ازدواج کرد. سیمین دانشور سال‌های ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۳ را در دانشگاه استانفورد آمریکا به تحصیل در رشته‌ زیباشناسی گذراند و پس از بازگشت به وطن، در سال ۱۳۴۷، به ریاست کانون نویسندگان ایران رسید. او نخستین رئیس این نهاد بود و در همین سال‌ها، ترجمه‌هایش از آثار چخوف، آرتور شنیتسلر، ویلیام سارویان، ناتانیل هاثورن و… نیز منتشر شدند. دانشور در دومین مجموعه‌اش، «شهری چون بهشت» که در سال ۱۳۴۰ به چاپ رسید، دنیای زنان را با موفقیت به تصویر می‌کشد و در رمان «سووشون» این روایتگری به اوج می‌رسد.

«سووشون» سبب شد دانشور به شهرت برسد. او در این رمان زندگی خانوادگی قهرمانان خود را بر بستر زندگی اجتماعی مردم فارس در سال‌های جنگ جهانی دوم روایت می‌کند و تصویری کم‌نظیر از این موضوع ارائه می‌دهد. این کتاب بارها تجدیدچاپ شده و ترجمه‌ انگلیسی آن به قلم محمدرضا قانون‌پرور در سال ۱۳۶۹ در آمریکا انتشار یافته است. البته ترجمه‌های دیگری از این اثر نیز به زبان‌های ترکی، روسی، ژاپنی، ‌هلندی و اسپانیایی نیز داشته است.

آثار بعدی او مربوط به دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ا‌ست؛ مجموعه‌داستان‌هایی چون «به کی سلام کنم» (۱۳۵۹) و «از پرنده‌های مهاجر» (۱۳۷۶) و رمان‌های «جزیره‌ی سرگردانی» (۱۳۷۲) و «ساربان سرگردان». کتاب «غروبِ جلال» نیز شامل دو مقاله راجع به همسرش جلال آل‌احمد است. دانشور با اینکه با یکی از مشهورترین نویسندگان ایرانی روزگار گذراند، هرگز تحت‌الشعاع نام او قرار نگرفت و برخی او را (در داستان‌نویسی) حتی خبره‌تر از جلال می‌دانند. دانشور در سال ۱۳۹۰ درگذشت.

* دو: گلی ترقی
گلی ترقی بی‌شک مهم‌ترین نویسنده دهه ۷۰ است، اما سال ۹۳ دو کتاب چاپ کرد با عنوان «فرصت دوباره» و «اتفاق» که حال‌وهوای آثار اسبق او را نداشتند. «اتفاق» در آن روزها به یک اتفاق در صفحات مجازی بعضی از نویسندگان و منتقدان تبدیل شد تا جایی که بعضی از آنها به‌تندی آن را رمانی با کیفیت بسیار پایین ارزیابی کردند. برخی نیز از پایان این نویسنده بزرگ سخن گفتند. گویا ویراستار اثر، خانم مژده دقیقی هم دلش نیامده بود ضعف کار را به نویسنده بگوید چون به اعتقاد عده‌ای رمان جدید خانم ترقی پهلو به آثار عامه‌پسند می‌زد.

ماجرای «اتفاق» از این قرار است که خواهر و برادر دوقلویی در دهه‌ ۲۰ به دنیا می‌آیند که علاقه‌ فراوانی به هم دارند. آنها با هم بزرگ می‌شوند و در این میان پسر عاشق دختری می‌شود که فرجامی تراژیک دارد. بعد از مدتی پسر به خارج می‌رود و خواهر دوقلویش در ایران می‌ماند. او برای دیدار برادرش بی‌تاب است، اما مرگ پدرشان اجازه نمی‌دهد که آرزویش تحقق پیدا کند. پس از آن هم مادر می‌میرد و دوباره خواهر نمی‌تواند برادر دوقلویش را ببیند. در این میان انقلاب اسلامی نیز به پیروزی می‌رسد و دیدار این دو را به تأخیر می‌اندازد. اما بالاخره برادر بعد از ۵۰ سال برمی‌گردد.

در این میان خواهر هم با کسی که عاشقش بوده ازدواج می‌کند و به‌این‌ترتیب رمان با خوبی و خوشی به پایان می‌رسد. البته اینکه رمانی «پایان خوش» داشته باشد هیچ عیب و ایرادی تلقی نمی‌شود، اما شیوه‌ روایت ترقی به اعتقاد نویسندگان و منتقدان افت محسوسی داشت تا جایی که دیالوگ‌ها را حتی به دیالوگ‌های سریال‌هال ضعیف ایرانی تشبیه کرده بودند. بااین‌حال نباید سابقه گلی ترقی را نادیده گرفت. داستان «بزرگ‌ بانوی روح من» از مجموعه «جایی دیگر» در سال ۱۹۸۶ میلادی به عنوان برترین قصه سال فرانسه (از میان قصه‌های غیرفرانسوی) برگزیده شد.

در سال ۱۳۸۰ داستان‌های «اناربانو و پسرهایش»، «بزرگ بانوی روح من» و «درخت گلابی» از همان مجموعه توسط داوران دوره اول جایزه هوشنگ گلشیری به عنوان داستان برگزیده انتخاب شدند. در سال ۱۳۸۲ داستان‌های «آن‌سوی دیوار» و «گل‌های شیراز» از مجموعه «دو دنیا» توسط داوران دوره سوم جایزه هوشنگ گلشیری دوباره برگزیده شدند. فیلم «درخت گلابی» یکی از آثار تأثیرگذار داریوش مهرجویی بر اساس داستان او ساخته شد و… گلی ترقی در واقع نویسنده‌ای بود که طیف علاقه‌مندان فراوانی را با داستان‌های خود همراه کرد. در واقع اگر بخواهیم طبقه‌بندی کلی از آثارش ارائه بدهیم باید بگوییم او در مجموعه «من هم چه‌گوارا هستم» سعی می‌کند به شکل مرسوم قصه بنویسد.

در رمان «خواب زمستانی» به سمت سمبولیسم پیش می‌رود که فضای دهه ۶۰ دارد و سیاسی است. در «خاطره‌های پراکنده» هر دو نوع را کنار گذاشته، صرفا به گذشته و کودکی خود برمی‌گردد و سعی می‌کند کشف‌هایی را که در آن دوره کرده ارائه دهد. در «جایی دیگر» که اکثر قصه‌ها در فرودگاه، هواپیما یا در حرکت‌های مهاجران یا اوایل ورودشان اتفاق می‌افتد سعی می‌کند این مسائل را نمایش دهد و در «دو دنیا»، تناقض‌های انسان مهاجر را نمایش می‌دهد. ترقی در کتاب جدیدش که به تازگی منتشر شده دوباره به داستان کوتاه روی آورده؛ شش داستان در کتابی با عنوان «دیوهای خوش‌پوش».

او در این داستان‌ها نقب می‌زند به گذشته‌های دور و جهان نوستالژی خود را بازسازی می‌کند. البته نوستالژی در آثار ترقی چندان استحکامی ندارد؛ گویی رایحه‌ای بر دیوار است که چندان هم نمانده است و نویسنده حسرتی از این بابت ندارد. «دیوهای خوش‌پوش» را شاید بتوان بازگشتی دوباره به روزهای اوج ترقی دانست؛ داستان‌هایی که مخاطبان پیگیر آثار ترقی را یاد «جایی دیگر» و «دو دنیا»‌ می‌اندازد. این کتاب به‌تازگی از سوی انتشارات «نیلوفر» منتشر شده و باید منتظر ماند و نظرات منتقدان را درباره آن دید.

* سه: شهرنوش پارسی‌پور
پارسی‌پور متولد ۱۳۲۴ در تهران است؛ فارغ‌التحصیل رشته علوم اجتماعی از دانشگاه تهران. او از ۱۶ سالگی شروع به چاپ داستان‌هایش با اسم مستعار «شهرین» کرد. در نخستین رمانش، «سگ و زمستان بلند» (۱۳۵۵)، نظرگاه دختری مرده را برای روایت برگزید که در اثر برخورد با مشکلات مبارزی آزادشده از زندان و رفاه‌طلبی طبقه متوسط، به بیداریِ روحیِ دردناکی می‌رسد. پارسی‌پور در همین دوره داستان‌های کوتاهش را در مجموعه «آویزه‌های بلور» (۱۳۵۶) گرد آورد. در این داستان‌ها با پوشاندن وقایع در مه ابهام و انزوا، فضایی رؤیایی و خیالی آفرید و ملال عاشقانه و غم غریبی را تصویر کرد که ریشه در عزلت و هویت‌باختگی ناشی از زندگی کارمندی در شهر بزرگ دارد.

در داستان‌های به‌هم‌پیوسته «تجربه‌های آزاد» (۱۳۵۷) نیز به همین مضامین پرداخت. جز این آثار، قصه «توپک قرمز» (۱۳۵۱) را هم برای کودکان نوشت. پارسی‌پور در سال‌های پس از انقلاب کتاب‌هایی در زمینه فلسفه و عرفان ترجمه کرد. از دیگر ترجمه‌های او می‌توان به کتاب «شکار جادوگران» نوشته شرلی جکسون (۱۳۷۱) اشاره کرد. پارسی‌پور با رمان «طوبا و معنای شب» (۱۳۶۷) و داستان‌های به‌هم‌پیوسته «زنان بدون مردان» (۱۳۶۸) به شهرت رسید. در این دو کتاب به مسائل زنان آن روز ایران و به طور کلی تحول روحی زنان در تاریخ معاصر، از دیدگاهی اساطیری می‌پرداخت. پارسی‌پور ابتدای دهه ۷۰ به آمریکا مهاجرت کرد. رمان «عقل آبی» (۱۳۷۴) و مجموعه‌داستان «آداب صرف چای در حضور گرگ» (۱۳۷۲) نیز از دیگر آثار اوست.

* چهار: غزاله علیزاده
غزاله علیزاده متولد ۱۳۲۵ در مشهد بود که در ۵۰ سالگی (۱۳۷۵) مرگی تراژیک در کلاردشت داشت. او از دانشگاه تهران، مدرک کارشناسی علوم سیاسی گرفت. بعد به فرانسه رفت و در رشته‌های فلسفه و تئاتر و سینما تحصیل کرد. پیش از این، از ۱۳۴۵ با چاپ داستان‌هایی در مطبوعات زادگاهش، کار ادبی خود را آغاز کرده بود. گزیده‌ای از نخستین داستان‌هایش با نام «سفر ناگذشتنی» (۱۳۵۶) منتشر شد. شخصیت‌های این داستان‌ها در رؤیای فرار از دلتنگی‌های تسکین‌ناپذیر به جست‌وجویی اشراقی و اساطیری در پی خوشبختی برمی‌آیند.

داستان بلندی هم که تحت عنوان «بعد از تابستان» (۱۳۵۶) نوشته است رنگ‌وبویی عرفانی دارد. غزاله علیزاده برای نوشتن رمان دوجلدی «خانه ادریسی‌ها» برنده لوح زرین و گواهی افتخار ۲۰ سال ادبیات داستانی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. او در این رمان به تغییر و تحولی می‌پردازد که دگرگونی‌های ایران ایجاد کرده‌اند. زنان رمان «خانه ادریسی‌ها» هرکدام به نوعی تحت‌تأثیر نظامی مردسالار هستند؛ گاهی خود این سلطه را می‌دانند و با رفتارشان سعی در مقابله با آن دارند، گاهی آن را پذیرفته‌اند و گاهی هم اصلا نسبت به آن آگاهی ندارند. «خانه ادریسی‌ها» مثل آثار دیگر علیزاده با ریتمی کند و توصیفی جلو می‌رود. او جزو نویسندگانی است که همیشه آثارش مخاطب خاص داشته‌اند.

* پنج: فهیمه رحیمی
فهیمه رحیمی متولد ۱۳۳۱ در تهران بود که سال ۱۳۹۲ درگذشت. او پس از پایان دوره متوسطه، چندسال درس حوزوی خواند. نوشتن را با خبرنگاری برای مطبوعات آغاز کرد. بعد از نگارش چند کتاب برای کودکان، از سال ۱۳۷۰ شروع به نوشتن رمان‌های عشقی و احساساتی‌اش کرد و خوانندگان بسیاری هم در این مسیر پیدا کرد؛ رمان‌هایی نظیر «زخم‌خوردگان تقدیر» و «هنگامه» (۱۳۷۸)، «بانوی جنگل»، «همیشه با تو»، «پاییز را فراموش مکن» (۱۳۷۳)، «بازگشت به خوشبختی» (۱۳۷۱)، «اتوبوس»، «تاوان عشق» (۱۳۷۱)، «پنجره» (۱۳۷۱)، «ابلیس کوچک» (۱۳۷۴)،

«خلوت شب‌های تار» (۱۳۷۶)، «روزهای سرد برفی»، «خیال تو» و «حرم دل» (۱۳۷۷)، «اشک ستارگان» (۱۳۷۸)، «آریانا» و «ماندانا» (۱۳۷۹)، «عشق و خرافات» (۱۳۸۰)، «کوچه‌باغ یادها» (۱۳۷۶)، «پریا» (۱۳۸۱)،‌ «باران» (۱۳۸۲)،‌ «شیدایی» (۱۳۸۳) و آثار دیگر. فهیمه رحیمی در ادبیات عامه‌پسند ایران نامی آشنا بود و توانست حتی همراه آغازین برخی از علاقه‌مندان جدی‌تر ادبیات در سال‌های بعدتر باشد. نویسندگانی نظیر رحیمی سهمی جدی در کتاب‌خوان کردن بخش عظیمی از جامعه داشتند و به همین جهت او یکی از مؤثرترین نویسندگان زن ایرانی در حوزه ادبیات داستانی بود.

* شش: فتانه حاج ‌سیدجوادی
اواسط دهه‌ ۷۰ ناگهان جامعه کتاب‌خوان و حتی عامه درگیر رمانی شدند به نام «بامداد خمار»؛ رمانی که آن روزها کمتر کسی نام نویسنده‌اش را می‌شناخت. با این حال «بامداد خمار» به چاپ‌های متعدد رسید و تبدیل به یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های عامه‌پسند شد. به همین دلیل در سال‌های بعد از دیدگاه‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفت و خیلی از نویسندگان رمان‌های عامه‌پسند هم تلاش کردند الگوی آن را تقلید و در رمان‌هایشان پیاده کنند. اقبال از این رمان عاشقانه در آن سال‌ها نشان داد که شکافی بزرگ بین علاقه‌مندان و نویسندگان رمان فارسی ایجاد شده است؛

حفره‌ای که در آن حلقه گمشده، مخاطب است. «بامداد خمار»، قصه‌ای خواندنی دارد؛ سرگذشت عشق پرشور و شتاب‌زده دختری ۱۵ ساله به نام محبوبه از طبقه متمول و نسبتا اشرافی اوایل سلطنت رضاشاه، نسبت به جوانی تهیدست از طبقه پایین اجتماع. عشقی خام که دختر جوان را بر آن داشت تا به‌رغم مخالفت اطرافیان و با رد عواطف عاشقانه و پیشنهاد ازدواج پسرعمویش _ منصور _ و با قبول محرومیت از پدر و مادر طی مراسمی ساده به عقد رحیم، شاگرد دکان نجاری سرگذر، درآید.

آشیانه عشق محبوبه که به مدد پدرش بصیرالملک در خانه‌ای کوچک و محقر جایگزین می‌شود به مرور زمان به شکنجه‌گاهی جهنمی مبدل می‌گردد. دختر جوان در زندگی جدید که با زندگی مرفه و بی‌غم و رنج گذشته فرق بسیار دارد و با حشر و نشر با مادر رحیم که زنی بی‌سواد و طماع و دسیسه‌گر است و شوهری که به تدریج جاذبه خویش را از دست می‌دهد و تحت‌تأثیر ناپختگی و جهالت خویش و نیز پاره‌ای از خصوصیات حاکم بر طبقه خود چهره‌ای خشن و مغایر با تصورات نخستین دختر نشان می‌دهد، گرفتار برزخی از عشق و نفرت می‌شود.

* هفت: زویا پیرزاد
«چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» اثر زویا پیرزاد سال ۸۰ از سوی نشر مرکز به چاپ رسید. در آن زمان بخشی از جریان روشنفکری در ایران، تصمیم گرفت درباره این رمان سکوت کند چون در عصر برتری زبان و فرم، این رمان به نظرشان کیفیت خاصی نداشت. در ماه‌های آتی این استقبال با وجود سکوت بخشی از مطبوعات همچنان ادامه پیدا کرد و نشان داد جریانی که علاقه‌مند است خود را سردمدار معرفی و پرفروش شدن یک کتاب نشان بدهد، تصویری توهم‌آلود از خود دارد. تازه در آن دوران علاقه‌مندان کتاب به جوایز و جریانات فکری اینچنین مثل امروز بی‌اعتماد نبودند.

البته ناشران معتبر اگر کتابی چاپ می‌کردند، به هر حال تحت‌الشعاع نام ناشر، کیفیت کتاب هم بالا در نظر گرفته می‌شد. جوایز هم هنوز به شکلی درنیامده بودند که اعتماد به آنها کمرنگ شده باشد. با وجود تمام اینها اما سکوت‌ بخشی از جریان روشنفکری کارگر نشد و رمان زویا پیرزاد همینطور فروخت. چرایی استقبال مخاطبان از این کتاب برای عده‌ای عجیب بود و عده‌ای دیگر هم به دنبال تبیین تئوریک جهان ساده و زنانه پیرزاد بودند. در این میان رمان همچنان با پیشتازی در جدول پرفروش‌های کتاب جلو رفت و به جایی رسید که حالا به چاپ بالای ۹۰ رسیده است.

پیرزاد در واقع توانسته بود به سادگی روحیات زنان طبقه متوسط در عصر معاصر را در رمانش روایت کند. جریانی هم که به راه انداخت از آن پس موردعلاقه خوانندگان و نویسندگان بود؛ حتی سینماگران هم به آن علاقه نشان دادند و در آثارشان تلاش کردند دنیای یک زن شهری را نمایش دهند. هرچند پیرزاد بعدها کتاب‌های دیگری هم نظیر «عادت می‌کنیم» یا «طعم گس خرمالو» چاپ کرد، اما هیچ‌کدام به شهرت و مقبولیت «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» نرسیدند.

* هشت: نازی صفوی
نازی صفوی متولد ۱۳۴۶ در تهران است؛ نویسنده رمان‌های عاشقانه‌ای که توانست در دهه ۸۰ بار دیگر کتاب‌های عامه‌پسند را به خانه‌های مردم ببرد. رمان‌های «دالان بهشت» و «برزخ اما بهشت» او بارها تجدیدچاپ شدند و نشان دادند همچنان اگر ذائقه عوام را نیز در نظر بگیریم، می‌توان آنها را به مطالعه علاقه‌مند کرد و در این سمت‌وسو رفت. رمان «دالان بهشت» این نویسنده بعدها به زبان انگلیسی نیز ترجمه و در آمریکا منتشر شد. او در گفت‌وگویی (در کتاب «معجون عشق»، گفت‌وگو با نویسندگان عامه‌پسند) می‌گوید: «نوشتن برای من شغل نیست.

نتوانست من را مجاب کند. برای من کسب نشد. برای من عشق بود. احساس کردم که این چه وسیله قشنگی است که می‌شود به وسیله آن با خیلی ارتباط برقرار کرد. این آدم‌هایی که این‌قدر صحبت می‌کنند، دغدغه فرهنگی دارند- که ندارند- مثل همه‌چیز دغدغه‌یابی که خیلی هنر است. حل دغدغه مهم نیست. همه می‌گویند ما دغدغه فرهنگی داریم. کو دغدغه فرهنگی‌تان؟ من ادعای نویسندگی ندارم برای همین هم خیالم راحت است. خیلی به جمع‌های نویسندگی و روشنفکری که می‌نشینند و درباره کتاب‌ها صحبت می‌کنند، رفتم، اما خودم را بر اساس تعاریف موجود نویسنده ندیدم.

نوشتن برای من این بود. به نظر من اسلوبی که برای نوشتن هست، وحی مُنزل نیست، سلیقه است. عقیده است… می‌بینیم همه‌جا می‌خواهند مهندسی نوشتن را یاد بدهند، من جزو آدم‌هایی نیستم که بخواهم مهندسی یاد بگیرم. نوشتن، یک‌جور خلاقیت است؛ مثل شعر گفتن. خودش می‌آید. شما را مجبور می‌کند به نوشتن. شما نمی‌توانید به خودتان فشار بیاورید و بنویسید، به نظرم چیزی می‌شود که برای دیگران قابل‌توجه نمی‌شود.»

* ۹: فریبا وفی
فریبا وفی متولد ۱۳۴۱ در تبریز است. مجموعه «در عمق صحنه» (۱۳۷۵) حاوی داستان‌های بسیار کوتاهی است که ماجرای اغلب آنها در یک مرکز بازآموزی زنان بزهکار اتفاق می‌افتد. مجموعه‌داستان بعدی او «حتی وقتی می‌خندیم» (۱۳۷۸) نیز درباره زنان و مسائل آنهاست. او با داستان «پرنده من» (۱۳۸۱) توجه منتقدان را به خود جلب کرد و بعد از آن با داستان بلند «ترلان» (۱۳۸۲)، مخاطبان بیشتری یافت. «پرنده من» با بخش‌بندی‌های دو، سه‌صفحه‌ای از روایت‌های زنی خانه‌دار شکل می‌گیرد؛ زنی که تا آن زمان کمتر صدایش را در ادبیات ایران شنیده بودیم.

به همین دلیل هم بود که فریبا وفی توانست بخشی از مخاطبان را با آثارش همراه کند. از دیگر نکاتی که در «پرنده من» مطرح می‌شد، موضوع «مهاجرت» بود. امیر، رویای رفتن به کانادا و ترک وطن را در سر می‌پروراند و نماد افرادی است که تغییر و تحول و زندگی خوش را خارج از مرزهای ایران می‌دانند و همین موضوع بارها باعث بحث و مشاجره میان راوی و همسرش می‌شود؛ موضوعی دیگر که در آن سال‌ها همچنان نقل داغ برخی مباحث در خانه‌ها، به‌خصوص خانواده‌های طبقه متوسط بود. وفی به زبانی ساده و سرراست می‌نویسد. اولین ویژگی نثر او ایجاز است.

در داستان‌های وفی ردپای سبک نوشتاری زویا پیرزاد، نویسنده و داستان‌نویس معاصر به چشم می‌آید. شخصیت‌های اصلی رمان «ترلان» نیز دو دختر به نام‌های ترلان و رعنا هستند؛ دو دوست صمیمی و هم‌مدرسه‌ای که تصمیم می‌گیرند پس از گذران یک دوره سخت آموزشی، به قول راوی، پاسبان شوند. وفی در رمان «ترلان» این دوره را روایت می‌کند.

* ۱۰: ناهید طباطبایی
ناهید طباطبایی، دانش‌آموخته ادبیات دراماتیک و نمایشنامه‌نویسی، نویسنده، مترجم، فیلم‌نامه‌نویس، منتقد و مدرس است و بیش از ۲۰ سال سابقه جدی در فضای ادبیات دارد. از آثار مطرح او می‌توان به «جامه‌دران» اشاره کرد که یکی از داستان‌هایش با عنوان «همایون» در سینما مورد اقتباس قرار گرفت و برنده دیپلم افتخار بهترین فیلم‌نامه‌نویسی اقتباسی از جشنواره فجر شد. رمان «چهل‌سالگی» این نویسنده هم دست‌مایه ساخت فیلم سینمایی دیگری قرار گرفته. «داستانهایی از نویسندگان زن انگلستان» نیز از جمله تلاش‌های او در حوزه ترجمه است.

داستان او در مجموعه «کسی خانه نیست» (۱۴ داستان از زنان امروز ایران) با عنوان «سهم کریم‌خان» درباره جهان زنان طبقه متوسط در ایران است. طباطبایی اما همچنان شهرت خود را مدیون رمان «چهل‌سالگی» است. داستان رمان «چهل‌سالگی» از جایی شروع می‌شود که آلاله شخصیت اصلی آن که در مرز ۴۰‌سالگی است دچار دگرگونی می‌شود. این دگرگونی در حالی اتفاق می‌افتد که ما زندگی این شخصیت را می‌بینیم که اکنون در کنار همسر بسیار منطقی و مهربانش فرهاد و دختر شاد و سرحالش شقایق زندگی می‌کند.

او زندگی آرام و خوبی دارد و همچنین زنی شاغل است که مسئول کنسرت‌گذاری در تالاری بزرگ است. جرقه‌ داستان رمان «چهل‌سالگی» از جایی آغاز می‌شود که آلاله مسئول برگزاری کنسرتی می‌شود که رهبر این کنسرت قرار است از اروپا به ایران بیاید. ولی این فرد کسی نیست به‌جز عشق دوران جوانی او. آمدن عشق دوران جوانی به همراه دلهره‌ها و ترس و نزدیک شدن دوران پیری، آلاله را گیج می‌کند. این اتفاق دقیقا همزمان شده است با دوران عجیبی که یک زن درست در مرز ۴۰‌سالگی نفس می‌کشد.

* ۱۱: شیوا ارسطویی
شیوا ارسطویی کار ادبی خود را از سال‌های دهه ۷۰ آغاز کرد و با چاپ مجموعه‌داستان‌های «آمده بودم چای بخورم»، «آفتاب مهتاب»، «من دختر نیستم» و رمان‌های «او را که دیدم زیبا شدم»، «نسخه اول»، «آسمان خالی نیست»، «بی‌بی شهرزاد» و «افیون» (که در آلمان چاپ شده)، خود را به ‌عنوان نویسنده‌ای صاحب‌قلم معرفی کرده است. او برنده‌ جوایزی همچون جایزه‌ بنیاد گلشیری و یلدا در سال ۱۳۸۲ برای کتاب «آفتاب مهتاب» و جایزه‌ ادبی اصفهان و بوداپست (برای همین کتاب) بوده.

ارسطویی همچنین برنده بورس انجمن قلم سوئد برای کتاب «بی‌بی شهرزاد» و جایزه‌ بهترین نویسنده‌ زن برای مجموعه‌آثارش در جشنواره زنان موفق شرق، در استانبول بوده. او دانش‌آموخته رشته‌ مترجمی زبان انگلیسی است و در دانشگاه‌های هنر، فارابی و علمی-کاربردی و همچنین مؤسسات فرهنگی به تدریس پرداخته است. ارسطویی همچنین سابقه‌ چاپ دو مجموعه‌شعر، بازی در پنج فیلم کوتاه و همچنین سابقه فعالیت به عنوان مشاور فیلم‌نامه در برخی فیلم‌های دفاع مقدس را نیز در کارنامه‌ خود دارد. آخرین رمان این نویسنده اثری بود با عنوان «خوف» که به همت نشر «روزنه» منتشر شد.

* ۱۲: منیرو روانی‌پور
منیرو روانی‌پور متولد ۱۳۳۳ در بوشهر است. او در دانشگاه شیراز، روان‌شناسی خواند و بعد به تهران آمد و با شرکت در محافل داستان‌نویسان به شکل جدی به نوشتن پرداخت. منیرو روانی‌پور با مجموعه‌داستان «کنیزو» در سال ۶۷ بین علاقه‌مندان حرفه‌ای ادبیات داستانی شهرت پیدا کرد. این داستان‌ها نشان از نویسنده‌ای می‌داد که به رنج‌ها و حسرت‌های زنان اهمیت می‌دهد. فضای آمیخته به رئالیسم جادویی در داستان‌های منیرو کم‌کم پیشتر رفت و در رمان «اهل غرق» (۱۳۶۸) شکلی منسجم‌تر به خود گرفت.

این رمان مروری بر تاریخ معاصر از ورای غرابت زندگی و باورهای اساطیری مردم دورافتاده‌ترین نقاط کشور است. بعدتر روانی‌پور «باورها و افسانه‌های جنوب» (۱۳۶۹) را گردآوری کرد. او در کنار داستان‌هایی که بر اساس یاد‌های دوران کودکی و سفرهای خود به زادگاهش نوشته، آثاری نیز درباره مشکلات عاطفی و معیشتی زنان هنرمند در جامعه امروز پدید آورده است. برخی از داستان‌های «کنیزو» و اغلب داستان‌های مجموعه «سنگ‌های شیطان» (۱۳۶۹) و رمان «دل فولاد» (۱۳۶۹) در این دسته جای می‌گیرند.

در این رمان، زندگی زنی نویسنده با زندگی قهرمانان داستان‌هایش درمی‌آمیزد تا مصائب او، بُعدی تاریخی و مستمر پیدا کنند. روانی‌پور برای مجموعه‌داستان «سیریا سیریا» (۱۳۷۲) برنده جایزه «بیست‌سال ادبیات داستانی» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. «کولی کنار آتش» از آخرین رمان‌هایش بود که به درگیری‌های زنان با سنت‌های مردسالارانه بر زمینه‌ای از ماجراهای سیاسی سال‌های بعد از انقلاب می‌پرداخت. به همین جهت در آن سال‌ها مورد توجه قشر کتاب‌خوان قرار گرفت و این نویسنده را بیش از پیش بر سر زبان‌ها انداخت.

* ۱۳: مرجان شیرمحمدی
مرجان شیرمحمدی در سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. ابتدا شش‌سال در رشته نقاشی هنرجوی آیدین آغداشلو بود و سپس به کارگاه آزاد بازیگری و نهایتا مدرسه تئاتر سمندریان راه یافت. کار خود را با بازی در سریال «خانه به خانه» به کارگردانی کیانوش عیاری آغاز کرد و پس از آن تا پایان دهه ۸۰ در فیلم‌هایی همچون «مرسدس» (مسعود کیمیایی)، «مریم مقدس» (شهریار بحرانی)، «پر پرواز» (خسرو معصومی)، «ملاقات با طوطی» (علیرضا داوودنژاد)، «صحنه جرم، ورود ممنوع!» (ابراهیم شیبانی) و دو مجموعه تلویزیونی «آخرین دعوت» (حسین سهیلی‌زاده) و «دریایی‌ها» (مهدی فتحی) ایفای نقش کرد.

در این سال‌ها دو مجموعه‌داستان «بعد از آن شب» (۱۳۸۰) و «یک جای امن» (۱۳۸۴) و رمان «این یک فصل دیگر است» (۱۳۸۸) از او منتشر شد که برای اولین مجموعه خود جایزه سال بنیاد گلشیری را دریافت کرد. همچنین یکی از داستان‌هایش با عنوان «بابای نورا» توسط رسول صدرعاملی در فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» به اقتباس درآمد. او پس از سه‌سال و همزمان با انتشار سومین اثرش یعنی رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» سرانجام در سال ۱۳۹۲ به عنوان بازیگر و طراح صحنه و لباس در فیلم سینمایی اقتباس‌شده از این رمان با همین نام، به کارگردانی بهروز افخمی به فعالیت خود ادامه داد و پس آن در فیلم «روباه» (۱۳۹۳) نیز همکاری‌اش را در این دو سمت با افخمی تکرار کرد. «خانه لهستانی‌ها» آخرین اثر این نویسنده بوده که به همت نشر «چشمه» منتشر شد.

* ۱۴: سیده زهرا حسینی
شاید اولین موج استقبال عمومی از کتاب‌های خاطرات در ایران به کتاب «دا» برگردد؛ خاطراتی تکان‌دهنده درباره جنگ که اوسط دهه ۸۰ از سوی انتشارات «سوره مهر» چاپ شد. فارغ از تبلیغات و حمایت‌های مختلف از این کتاب، «دا» پر از اتفاق، تعلیق و جذابیت‌هایی بود که خیلی‌ها با خواندن آن میخکوب ‌شدند. استقبال از این کتاب در واقع سرآغازی شد برای جدی‌تر شدن انتشار خاطرات در قالب «تاریخ شفاهی» در انتشارات مختلف دولتی. پیش از آن چاپ خاطرات در ایران صرفا محدود بود به چهره‌های شاخص سیاسی یا فرهنگی. در واقع «دا» اولین کتابی بود که از فردی (در آن زمان گمنام) چاپ می‌شد و این‌همه استقبال داشت.

به‌این‌ترتیب «دا» با اطلاع‌رسانی گسترده و تبلیغاتی وسیع به کتاب‌خوان‌ها رسید؛ اول به رسانه‌ها و بعد اصحاب ادبیات و سینما. پیگیری‌ها از جانب ناشر فراوان بود و خیلی از منتقدان و سینماگران و نویسندگان آن را خواندند و بعد از مطالعه، سینه‌به‌سینه یا از طریق رسانه‌های متعدد دیگران را به خواندنش فراخواندند و کم‌کم، پای «دا» به خانه‌های مردم باز شد و دیگر کسی نبود که «دا» را نشناسد. البته برخی نویسندگان و منتقدان نسبت به بها دادن برخی رسانه‌های دولتی درباره آن موضع گرفتند، اما واقعیت این بود که خاطرات سیده زهرا حسینی در این کتاب، شگفت و خواندنی بود. «دا» به لحاظ فروش نیز به آماری عجیب دست یافت و تعداد نسخه‌های فروش‌رفته آن به بیش از ۵۰۰ هزار نسخه‌ رسید.

* ۱۵: ناتاشا امیری
ناتاشا امیری از نویسندگان مهم دهه ۷۰ است که با رمان‌های «با من به جهنم بیا» و «هولا هولا» در ادبیات داستانی ایران ظهور پیدا کرد. بعدها کتاب‌های دیگری هم از این نویسنده چاپ شدند که مهم‌ترینش مجموعه‌داستان «عشق روی چاکرای هفتم» بود. در سال‌های اخیر نیز مجموعه‌داستان «دیگر نمی‌توان خوابید» را منتشر کرد. از این نویسنده به‌تازگی کتابی با عنوان «گربه‌ها تصمیم نمی‌گیرند» چاپ شده که شامل چند داستان کوتاه است. هرچند ناتاشا امیری در دهه ۷۰ بیشتر در محافل ادبی حضور داشت اما کم‌کم به خلوت خود رفت.

او در گفت‌وگویی با «هفت صبح» درباره این خلوت‌گزینی گفته بود: «در ابتدای نویسندگی‌ام شرکت در محافل حتی در شیوه داستان‌نویسی برای من دستاوردهای مفیدی داشت، اما امروز نشستن در اتاق و کار روی رمان برایم مفیدتر خواهد بود. وظیفه اصلی یک نویسنده نوشتن است و بدون‌شک با محفل‌بازی نمی‌تواند محقق شود. انگار برخی از دوستان نویسنده فراموش کرده‌اند که وظیفه آنها داستان‌نویسی است و خود را بیش از اندازه درگیر شرکت در محافل مختلفی کرده‌اند که شاید بعضی از آن محافل کوچک‌ترین دستاوردی برایشان ندارد.

البته قصدم رد این محافل نیست؛ چنین محافلی می‌تواند برای معرفی اثر مفید باشد، ولی محفل‌بازی به عنوان یک روش و رقابت‌های کاذب مرسوم در این محافل را قبول ندارم و از نظر من این محافل نباید تبدیل به یک وسیله مخرب شود. خود من هم به صورت مطلق نمی‌توانم ادعا کنم که تا پایان عمر در هیچ محفلی حاضر نشوم، ولی عقیده دارم هدف نباید محدود به شرکت در این محفل‌ها شود.»

کدخبر: ۳۵۰۶۲۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر