ماجرای سارقان زن و ملکههای جیببری
روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری | این پرونده راجع به زنان سارق است؛ زنهایی که به دلایل مختلف به سرقت روی میآورند، اما باور میکنید هیچوقت زنان سارق، مثل مردان سارق پروندهشان پررنگ و رسانهای نمیشود. واقعیت این است که زنان در اکثر پروندهها، نفر اول نیستند یا همیشه برای یک مرد کار میکنند یا یک همدست مرد دارند که نقشه سرقت را کشیده است.
اما در این میان هستند زنانی که برای سرقت به خانه افراد ثروتمند رفتهاند؛ زنانی که در قالب پرستار سالمندان نقشهها کشیدهاند، زنی که به ملکه جیببرها شهرت یافت یا دسته زنانی که در غرب تهران زورگیری میکردند.
نکته جالب درباره شیوه و شگرد زنان سارق با بررسی پروندههای مختلف این است که آنها یا جیببری میکردند یا از روش بیهوش کردن طعمه استفاده میکردند. در این پرونده به سراغ زنان سارق رفتهایم. شیوه و شگردهایشان را در ماجراهای مختلف دنبال میکنیم و حتی دختر یکی از بازیگران هم در میان این زنان سارق قرار دارد.
* یک: دختر بازیگر مشهور و سرقت و زورگیری از مردان پولدار
هیچکس باورش نمیشود دختر یکی از بازیگران کمدی سینما در سرقت و زورگیری از یک برجساز و جواهرفروش تهران نقش داشته است. ماجرا از این قرار بود که سال گذشته پروندهای برای سرقت و زورگیری از برجساز و جواهرفروش تهرانی تشکیل شد.
دختر جوان بر سر راه خودروهای مدلبالا قرار میگرفت و وقتی قدم به خانه مردان پولدار میگذاشت، راه را برای ورود مردان زورگیر هموار میکرد. دیماه ۹۸ مرد جواهرفروش طی شکایتش اعلام کرد: سوار بر بنز گرانقیمت خود و در مسیر رفتن به خانه در دام این باند گرفتار شدم. در حال رانندگی بودم که زنی برایم دست تکان داد.
او منتظر تاکسی بود و ظاهرا در آن وقت شب تاکسی گیرش نیامده بود. وقتی توقف کردم، گفت که هرچه درخواست تاکسی اینترنتی هم داده، رانندهای درخواستش را قبول نکرده است. من هم دلم به حالش سوخت و تصمیم گرفتم او را به خانهاش برسانم؛ چون تقریبا مسیرش با من یکی بود. زن جوان سوار ماشینم شد و در بین راه سر صحبت را با من باز کرد. وقتی شنید طلافروش هستم، گفت بهتازگی تصمیم گرفته گالری طلا تاسیس کند.
به این بهانه که میخواهد طلاهایم را ببیند از من خواست او را به خانهام ببرم. من هم بیخبر از همهجا وی را به خانهام دعوت کردم، اما خبر نداشتم که او برایم دام پهن کرده است. زن جوان وارد خانهام شد و طلاها را به او نشان دادم. پس از آن چای دم کردم که زن جوان خودش به آشپزخانه رفت، لیوانی برداشت و برای هر دوی ما چای ریخت.
من پس از نوشیدن چای دچار سرگیجه شدم و احساس خوابآلودگی داشتم. ناگهان در خانهام باز شد و دو مرد ناشناس به سمتم هجوم آوردند. آنجا بود که متوجه شدم زن جوان نقش بازی کرده تا اعتماد مرا جلب کند. آنها با برنامهریزی قبلی قصد بیهوش کردن مرا داشتند، اما من همچنان هوشیار بودم. آنها دست و پایم را بستند و مرا شکنجه دادند.
یکی از آنها مدعی بود که شوهر این زن و دیگری میگفت برادر وی است. آنها با گفتن این جمله که چرا ناموسشان را به خانهام آوردهام مرا کتک زدند. پس از آنکه از شدت درد و خونریزی بیحال شدم، از خانهام فرار کردند. بهسختی توانستم خودم را به گوشی موبایلم برسانم و به بستگانم زنگ بزنم.
وقتی آنها رسیدند و دست و پایم را باز کردند، متوجه شدم که زن جوان در زمانی که من زیر دست دو مرد شکنجه میشدم، هرچه طلا و سکه در گاوصندوق خانهام بوده را سرقت کرده است. ماجرای مشابه دیگری راجع به یک برجساز به همین منوال رخ داد. دختر و دو همدستش دستگیر شدند و معلوم شد او دختر کمدین سینماست و به اجبار همسرش دست به این اقدام زده.
* دو: دستگیری ملکه جیببرها
مهناز ۵۴ ساله است. در آذر سال ۹۸ دستگیر میشود. او در ایستگاههای BRT خیابان مولوی، شوش، خراسان، خاوران و ایستگاههای مترو دهها فقره گوشی هوشمند، کیف پول و پول نقد به سرقت برده بود. ماجرای مهناز از این قرار بود که تازه ۴ ماه بود که از زندان آزاد شده بود. او پس از دستگیری دوباره اعتراف کرد :
«پس از آزادی از زندان به جهت تامین هزینههای اعتیاد و گذران زندگی به سرقت روی آوردم و در اتوبوسهای BRT و ایستگاههای مترو سوژههای خود را شناسایی و با استفاده از غفلت سوژهها در یک لحظه گوشی یا کیف پول آنها را سرقت میکردم و گوشیهای سرقتی را به خواهرزادهام میدادم و او گوشیها را هرکدام به ارزش ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزارتومان میفروخت و پولش را به من میداد». در زمان چهار ماه آزادی دوباره او، ۲۰ فقره سرقت برایش ثبت شد.
* سه: پرستار منزل سارق و قاتل سالمندان
زنی که مظنون است در جریان سرقت از مردان سالخورده به آنها دارو خورانده و باعث مرگشان شده، در مهرماه امسال از سوی پلیس دستگیر شده است. در تیرماه امسال پروندهای با موضوع فوت مشکوک مردی ۶۱ ساله به نام صابر به دادخواهی خواهر متوفی از شعبه هفتم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران به کارآگاهان اداره دهم ویژه قتل ارجاع شد.
متوفی در تاریخ دوازدهم دیماه سال گذشته در اثر بیماری فوت کرده و سپس با مجوز پزشکی قانونی دفن میشود. خواهر متوفی پس از گذشت ۶ ماه وقتی که منزل برادرش را نظافت میکرده متوجه یکسری داروهای خوابآور میشود و با توجه به بیماریای که متوفی داشته و بیماری وی هیچ ربطی با داروهای خوابآور نداشته، موضوع فوت برادرش مبنی بر اینکه توسط پرستارش اتفاق افتاده باشد قوت گرفت.
او درباره این ماجرا گفت: از آنجایی که پول نداشتم و اعتیاد به مواد مخدر داشتم و تازه یک ماه بود مشغول به کار شده بودم، نقشه سرقت از منزل متوفی را کشیدم که با تهیه ۳۰ قرص خوابآور غذای شام او را مسموم کردم و پولی به مبلغ یک میلیون تومان و اسناد و مدارک را سرقت کردم و همانجا خوابیدم. وقتی که صبح بیدار شدم دیدم صابر حال خوبی ندارد که سریعا با اورژانس تماس گرفتم، ولی دیر شده بود. وقتی عوامل اورژانس رسیدند صابر فوت کرد که با خواهرش تماس گرفتم و خبر فوتش را دادم، سپس فرار کردم. حالا فریبا به جرم قتل افراد سالخورده در بازداشت بهسر میبرد.
* چهار: بیهوش کردن زنان و سرقت اموال
زنی جوان به بهانه رمالی و فالگیری، با زنان طرح دوستی ریخته و پس از بیهوش کردن آنها وسایلشان را به سرقت میبرد. سال ۹۷ زن میانسالی به اداره پنجم آگاهی رفت و از ربودهشدنش توسط یک زن جوان و راننده تاکسی خبر داد. او گفت: من ۷ روز در بیمارستان بیهوش بودم و عامل این بیهوشی زن جوانی بود که در پارک با او آشنا شدم.
در یکی از بوستانهای تهران نشسته بودم و زن جوانی هم کنارم بود. از اینکه بچههایم در ایران نبودند و دلتنگشان بودم با او حرف زدم و درددل کردم. زن جوان به من گفت فالگیر خوبی سراغ دارد که از آینده میگوید. قرار گذاشتیم که فردای آن روز به سراغ فالگیر برویم. بین راه آبمیوه خریدم، اما ناگهان متوجه شدم او چیزی داخل آبمیوهام ریخت.
از او پرسیدم چهکار میکنی، گفت تخم شربتی است و آبمیوه را خوشمزه میکند. همانطور که آبمیوه را میخوردم، وارد مترو شدیم که ناگهان حالم بد شد. مردم میخواستند کمکم کنند، اما او مانع شد و خودش مرا از مترو بیرون آورد. مقابل در مترو یک تاکسی و یک خودروی پژو منتظر ما بودند. اما ما سوار تاکسی شدیم و راه افتادیم. نیمههوش بودم و آنها مدام آدرس خانهام را میپرسیدند. اما وضعیتم طوری نبود که بتوانم آدرس درستی بدهم.
بعد از ۵ ساعت آنها مرا در کنار خیابان رها کرده و دو گوشی آیفون، مقداری طلا و پولهایی که به همراه داشتم را سرقت کردند. رهگذران مرا بیهوش در کنار خیابان پیدا کرده و به بیمارستان منتقل کرده بودند. اما این تنها سرقت شهلا نبود. ظرف دو سال بارها زنان مختلف با این شیوه سرقت از او شکایت کرده بودند و حالا بالاخره جرم شهلا ثابت شد و به زندان افتاد.
* پنج: جیببری کسبوکار خانوادگی است
ماجرای دستگیری سه زن جیببر در آذر سال ۹۸ هم کم حاشیه نداشت؛ سه زنی که ادعا میکردند جیببری کسبوکار خانوادگیشان است. در جریان این جیببریها مریم ۴۵ساله، مهری ۳۰ساله و نسا ۶۰ساله دستگیر شدند. بعدها مشخص شد مهری در سال ۹۱ هم دستگیر و روانه زندان شده و پس از تحمل ۴ سال حبس در سال ۹۵ آزاد شده است.
مریم که مادر مهری نیز هست، در سال ۹۱ به همراه دخترش دستگیر و کمی زودتر از مهری از زندان آزاد میشود. سومین متهم که نسا نام دارد و پیرزنی ۶۰ساله است از زنان جیببر باسابقه پایتخت بوده که دختر و نوهاش را نیز از ابتدا برای جیببری آموزش داده و در طی این سالها این سه زن در قالب یک کسبوکار خانوادگی به جیببری از شهروندان مشغول بودند و نکته عجیب ماجرا اینجاست که مردان خانواده کار نمیکردند و پولهای جیببری را خرج تهیه مواد میکردند.
مهری در اعترافاتش گفته بود: جیببری را از مادرم یاد گرفتم و او هم از مادرش نسا یاد گرفته است. تمام زندگی من یا در زندان سپری شده یا با دزدی از مردم. بقیه اعضای خانوادهام هم همینطور هستند. این سه زن درباره نحوه سرقتهایشان گفتند: شیوه و شگرد ما به این صورت بود که چندنفری سوار اتوبوس میشدیم و سوژههای خود را از بین زنهایی که دستشان بند بود؛ مثلا بچه بغلشان بود یا خرید داشتند یا با گوشی خود صحبت کرده بودند یا گوشی آنها از گوشه کیفشان پیدا بود انتخاب میکردیم.
یکی از ما گوشی را میدزدید و بعد به نفر بعدی میداد و اگر در این میان کسی متوجه جیببری میشد، ما برای کمک به مالباخته نزدیک میشدیم و مشغول همدردی و رفتارهای نمایشی میشدیم تا نفر اصلی فرصت فرار داشته باشد و اگر مالباخته با همدستمان درگیر میشد، چنان نزاع و درگیری و ضربوشتمی راه میانداختیم که شاکی را از درگیری با همدستمان پشیمان میکردیم. آنها حدود یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان سرقت کرده بودند.