کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۷۰۰۱۰
تاریخ خبر:

درس‌هایی که باید از نامه قاتل روح‌الله‌ داداشی گرفت

امروز سالروز تولد مرحوم روح الله داداشی است. قهرمان پولادین ایران که اوج جوانی به‌قتل رسید. او در سن ۳۰ سالگی، وقتی هنوز طعم پولاد سرد را بیش از شیرینی زندگی چشیده بود، چشمانش را بست و به خواب ابدی فرو رفت. چند روز بعد از مرگ روح‌الله‌ و دستگیری قاتل او، مردم سوالات بیشماری داشتند. همه دوست داشتند بدانند او کیست؟ آیا این درست است که یک نوجوان توانسته قوی‌ترین مرد ایران را به کام مرگ بکشاند؟ آنها در شرایطی این سوال را می پرسیدند که باور نمی‌کردند حتی تیزترین چاقوی روی زمین بتواند اینگونه کوه عضله ایران را زمین‌گیر کند. سعید اکبری در یادداشتی که در خبرآنلاین منتشر شده، ماجرای ملاقات با قاتل او یعنی علیرضا ملاسلطانی را روایت کرده است:

به اتاقی هدایت شدیم که یکی از ماموران به همراه علیرضا آنجا حضور داشتند. قد و قامت نسبتا بلندی داشت. کمی بی‌تاب بود. بعد از سلام وعلیک سر وقت مصاحبه رفتیم و او کل قصه را واو به واو تعریف کرد. از این گفت که ماجرا برنامه ریزی شده نبوده. از این گفت که به خاطر یک کل کل ساده و به دلیل جوانی کردن به قوی‌ترین مرد ایران چاقو زده. علیرضا مستاصل از این گفت که پشیمان است. تاکید داشت روح الله داداشی را نمی شناخت. سعی نمی‌کرد خودش را تبرئه کند. هر چند گاه و بیگاه اظهاراتی می‌کرد که در تناقض با اصل ماجرا و یا در تناقض با حرف‌های شریک جرمش بود. رفتاری که باعث می شد مامور حاضر در اتاق بین حرف‌هایش بپرد و آنها را تصحیح کند. از او درخواست کردیم روی کاغذ پیامی برای جوانان هم سن و سال‌ خود بنویسد. او برایمان نوشت:

«می تونم بگم از کاری که کردم خیلی خیلی پشیمونم. من نمی خواستم این اتفاق بیفته چون نمی خواستم چاقو به دست بگیرم. من موقعی که از ماشین خارج شدم چاقو در دستم بود. با چاقو اون مرحوم رو زدم. شاید اگه چاقو در ماشین یا دستم نبود آن قتل صورت نمی گرفت. از همه جوانان هم سن و سالم می خواهم به خاطر خدا و پدر و مادرشان چاقو دستشان نگیرند. از همه مردم و ورزشکاران و دوستان مرحون روح الله داداش عذرخواهی می کنم. امیدوارم که خداوند بزرگ منو مورد افو [عفو] قرار بده. علیرضا ملا سلطانی از کرده خود پشیمانم باز هم می گویم کاش چاقو با خودم حمل نمی کردم.»

این دقیقا عین متنی است که علیرضا برایمان نوشت. جوانی که حالا، ۹ سال بعد از حکم قصاصش، می‌تواند با این نوشته ها و با سرنوشتی که داشت، برای هم سن و سال‌هایش یک «عبرت» باشد. ورزش ایران به خاطر او، بهای سنگینی داد ولی قصاص علیرضا هنوز هم می‌تواند درس عبرتی باشد برای جوان‌هایی که از مسیر درست زندگی خود خارج شده‌اند. علیرضا به تنهایی مقصر نبود. در اواسط مصاحبه گیج می‌زد. به خوبی پیدا بود هنوز نمی‌دانسته چه خطای بزرگی از او سر زده. علیرضا نوجوانی بود اگر در شرایط محیطی دیگری بزرگ می‌شد، امروز زنده بود.

بعد از مصاحبه، وقتی زندان رجایی را ترک کردیم، ساعتی در کرج ماندم. زندگی آزادانه. دیدار با دوستان. یک ناهار مشترک و لحظاتی که به گمانم علیرضا دوست داشت حتی ثانیه‌هایی از آن را تجربه کند.

کدخبر: ۳۷۰۰۱۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر