قاب تاریخ| کریم دستمالچی، دیدار فوزیه و اردشیر و...
روزنامه هفت صبح، مرتضی کلیلی | با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته میکنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده شدهای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست. عکسهایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، عکسهای فوتبالی، نوستالژیک و… برای دیدن تصاویر و شرح آن ادامه مطلب را بخوانید.
قاب تاریخ ۱
آیا کریم دستمالچی پرواز انقلاب را بیمه کرده بود؟ ادعای خرید خانه برای امام در نوفللوشاتو و پرداخت بیمه و اجاره هواپیمای بازگشت به ایران توسط کریم دستمالچی.به گزارش مشرق، کریم دستمالچی پیش از انقلاب عضو هیأت اجرایی جبهه ملی ایران در اروپا در کشور آلمان بود. در ماههای منتهی به انقلاب او همچون سایر طیفهای مبارز دیگر در نوفللوشاتو مستقر شد. نه خرید خانه برای امام در نوفللوشاتو و نه پرداخت بیمه و اجاره هواپیمای بازگشت به ایران توسط کریم دستمالچی صحت ندارد.
آقای اردشیر هوشی از اعضای جبهه ملی در آلمان و دوست نزدیک صادق قطبزاده، در گفتوگوی اخیر خود با سایت تاریخ ایرانی، هردو ادعا را صراحتاً رد کرده است. او درباره ماجرای پول هواپیما میگوید: «این هم که میگویند کریم دستمالچی اجاره یا بیمه هواپیما را پرداخت کرد، دروغ است. دستمالچی اصلاً روحش هم خبر نداشت.» برخی روایات تاریخی یکی از تجار انقلابی به نام آقای علاءالدین میرمحمدصادقی را فردی معرفی میکنند که با چک دو میلیون دلاریاش، پرواز ایرفرانس را بیمه کرده است.
برخی دیگر نیز میگویند بیمه هواپیما توسط جمعی از بازاریان تهران، تبریز، مشهد و اصفهان پرداخت شده است. دستمالچی و تعدادی دیگر از بازاریان تهران، پس از انقلاب همچنان عضو جبهه ملی هستند. پیوند جبهه ملی و نهضت آزادی با سازمان مجاهدین خلق که در ماجرای درگیریهای میتینگ جبهه ملی علیه لایحه قصاص در ۲۵ خرداد ۶۰ و آشوب خیابانی ۳۰ خرداد به اوج میرسد، باعث دستگیری تعدادی از فعالین و حامیان منافقین و جبهه ملی میشود. ۲۴ تیرماه ۱۳۶۰ روزنامهها ضمن انتشار اعلامیه دادستانی از اعدام ۱۲ نفر از جمله دو بازاری معروف یعنی کریم دستمالچی و احمد جواهریان بهجرم ایجاد اغتشاش در بازار مسلمین و کوشش در جهت بیاعتبار کردن نظام جمهوری اسلامی ایران خبر میدهند. ( مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی)
قاب مشاهیر ۱
داستان دیدار فوزیه و اردشیر زاهدی در ویلای گل سرخ مونترو؛ فوزیه، ملکه ایران و نخستین همسر محمدرضا پهلوی بعد از سالها بیخبری در شهر مونترو سوئیس در ویلای گل سرخ به دعوت اردشیر زاهدی روبهروی عکاسان نشست و بدون هیچ سخنی فقط اجازه عکسبرداری داد . در آن روز بهاری، فوزیه به مثابه بازماندهای از خانوادههای سلطنتی مصر و ایران جلوه میکرد که انبانی از خاطرات داشت اما کمترین سخنی بر زبان نراند. او برای اردشیر، برای اولین بار خاطراتی از زندگی مشترک با محمدرضا گفت که شنیدنی بود.
اینکه محمدرضا اولین بار به او از روی دیکسیونر فرانسوی - عربی دو کلمه «انا احبک» دوستت دارم را گفت. اینکه محمدرضا در مصر سرمای شدیدی خورد و فوزیه چند روزی به پرستاری از او پرداخت. فوزیه تا پایان عمر میل نداشت در مورد گذشتههای دور و واقعه ازدواجش با یک شاهزاده شرقی سخن بگوید .او همیشه با متانت در سکوت زیست و هرگز خاطرهای ننوشت. هفتاد و اندی سال گذشته بود از روزهایی که دوشیزهای ۱۷ ساله کمرو و کمتجربه با زیبایی بینظیر بیش نبود.
فوزیه با آن چهره رنجور و نحیف و درهم شکسته مشابهت ناچیزی به شاهزاده خانم، آن دختر زیبای دهه ۳۰ ندارد. فوزیه نماد باقیمانده و رنگ پریده خانواده سلطنتی مصر است که کودتای افسران به آن پایان داد. فوزیه از سال ۱۳۳۱ که به ناچار مصر را ترک کرد و اموالش مصادره شد، تا پایان عمر از هرگونه جنجال گریخت .روزهای سختی در انتظار او بود. خواهر کوچکش فتحیه به وسیله شوهرش به ضرب گلوله کشته شد. ملکه نازلی، مادرش بر اثر بیماری سالها قبل جان سپرده بود .
ملک فاروق برادرش در ۴۵سالگی براثر سکته درگذشت. مرگ برادرزاده جوانش که همنام خود او بود و مرگ فرزندان کوچک محمدرضا را در سکوت و بهت شنید. مرگ همسرش اسماعیل شیرینبیگ او را بدون همدم باقی گذاشت و مرگ دخترش نادیه که در شمارههای قبل به آن اشاره کردم، او را در غمی ابدی فرو برد. او مرگ رضاخان را دیده بود و شاهد تبعید و مرگ محمدرضا بود .کریم ثابت، مشاور فاروق در کتاب خود میگوید این فاروق بود که فوزیه را در فشار گذاشت تا از شاه طلاق بگیرد. طلاقی که همیشه جزو اسرار و مبهمات تاریخ باقی ماند . فوزیه در سال ۱۳۹۲ و در سن ۹۱سالگی در مصر درگذشت.
قاب مشاهیر ۲
وعده نوشتن داستان پر ماجرای گم شدن تهمینه میلانی و عثمان خوافی در افغانستان؛ عکسی که تهمینه میلانی از خود در کنار عثمان محمدپرست استاد دوتار زن و اولین خواننده آهنگ معروف « نوایی» در خواف سال ۱۳۶۶ منتشر کرده. عثمان محمدپرست متولد ۱۳۰۷معروف به عثمان خوافی از استادان دوتار نوازی خراسان است. میلانی گفته: امیدوارم یک روز داستان پر ماجرای گم شدنم با ایشان و راننده بنیاد فارابی (۳۰ سال پیش که بهعنوان طراح صحنه در پی یافتن شنهای روان برای فیلم دلنمک از مرز عبور کرده بودیم) در افغانستان در زمان قدرت طالبان پیشین را برایتان بنویسم.
قاب تاریخ ۲
حکایت ناصرالدین شاه از زنان فرنگ؛ زن امپراتور روسیه پیر است و خوشصحبت و استخواندار، دندانهایش زرد شده، صورت لاغری دارد اما خیلی شأن دارد. زن حاکم مسکو زن شیرینی بود، گردنبند برلیان اعلایی داشت. زن گراندوک بسیار زن میان بالای طناز سرخ و سفید، به اندازه، نه چاق نه لاغر، لطیف خیلی خوبی است، از خوشگلهای خوب فرنگستان است. امپراتریس آلمان زن پیری است، بسیار بدگل، بزک کرده و سفیدآب زده بود. ابروی نازک سیاه جعلی درست کرده بود.
زن صدراعظم آلمان بسیار بدگل است، بیچاره صدراعظم… زن ایلچی، بهبه چه زنی بود، مثل جواهر، چانه گرد، چشم و ابرو بسیار با حالت، با نمک، خیلیخیلی صحبت کردیم. زن کنت ویستوم نعوذبالله، مسلمان نشنود کافر نبیند، نهایت بدگلی است که مافوق آن متصور نیست، در ایام جوانی هم بدگل بوده است، چشمهای کوچک مثل فیل، دماغش مثل خرطوم، دهن فرو رفته، چانه بالا آمده، این ضعیفه با این تفصیل خودش را خوشگل میداند، غمزه میکرد و شکل خودش را به من نشان میداد.
امپراتریس اتریش زن غمگینی بود اما خوش ترکیب، خوش گیس و دلچسب ما را که دید یک نگاههای عجیب میکرد و گفت بسیار افسوس دارم که چرا این چند روز که اینجا بودی نیامدم . گفت خواهش یک صورت عکس شما را دارم. زن تازه برادر امپراتور، خیلی خوب است، بر پدر آلمانها لعنت که همه خوشگل هستند.
زن پادشاه بلژیک در نظر اول خوب به نظر میآید اما هر چه دقت بشود بدگل میشود… صدراعظم فرانسه زنها را معرفی کردند، مجبوراً با همه دست دادیم و با زور و بازوی زن صدراعظم داخل اتاق شدیم.توی باغ پطرهوف زنها میگشتند اما چه فایده … الحق چند نفر خوشگل داشت که خیلی نقل داشت، افسوس که … خلاصه هر جا را گردش کردیم، دخترها دور ما را گرفته بودند میخندیدند و حرف میزدند.
قاب نوستالژی
عکسی از معاملهگری جوان در بازار بورس تهران - سال ۱۳۸۳