
روزنامه هفت صبح، مرتضي كليلي | با قاب تاريخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته ميكنيم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر كمتر ديده شدهاي استفاده شده که تماشاي آنها خالی از لطف نيست. عكسهايي از مشاهير تاريخ معاصر ايران، شهرهاي ايران، خودروهای نوستالژیک، عكسهاي فوتبالي و… براي ديدن تصاوير و شرح آن ادامه مطلب را بخوانيد.
قاب نوستالژی
95 سال قبل انگلیس را بُردیم و استادیوم امجدیه را ساختیم؛ سال ۱۳۰۶ بود و ایران هنوز فدراسیون فوتبال نداشت که بازیها جنبه رسمی داشته باشد. اما تیمهایی از فوتبالیستهای منتخب تهران با تیمهای خارجیهای مقیم پایتخت فوتبال بازی میکردند و نتیجه را هم معمولا واگذار میکردند. ولی یکبار که قرار شد ایرانیها و انگلیسیها یک مسابقه درست و حسابی و با معیارهای آن روزگار یک مسابقه رسمی برگزار کنند اینطوری شد: «در زمین بالای دروازه دولت، نخستین رقابت مستقیم فوتبال ایرانیان و انگلیسیها برگزار شد؛
یعنی تقابل نفرات برتر فوتبال تهران با اعضای سفارت انگلیس. پیروزی ۵ بر ۲ ایرانیان بر انگلیسیها که کشور خودشان را مهد فوتبال میدانستند، موجی از شادی را در شهر موجب شد، بلکه به ساخت یک استادیوم فوتبال نیز منجر شد. با لایحهای که در مجلس تصویب شد یک قطعه زمین بزرگ برای ساخت زمین رسمی فوتبال خریداری شد. این زمین به باغ امجد مشهور بود از فردی به نام امجد نظام یا (امجدالسلطنه) خریداری شد.» درباره نامگذاری استادیوم امجدیه مشهور است که: «امجد نظام شرط نهاد که اگر ورزشگاه به نام او نامگذاری شود، زمین را با قیمت کمتری بفروشد. از این رو این ورزشگاه، امجدیه نامگذاری شد.»(فارس)
قاب تاریخ 1
ماجرای تأسفبرانگیز کوچه لهستانیها؛ در زمان اشغال ایران بیشتر آوارگان لهستانی در محل فعلی کارخانه برق میدان شهدای تهران (ژاله سابق) نگهداری میشدند. آمریکاییها تعدادی از این زنان بختبرگشته و جنگزده لهستانی را که در طول جنگ خانوادههای خود را از دست داده بودند، به محله شهر نو آوردند تا عیش سربازانشان تأمین شود. پس از پایان جنگ و خروج متفقین از تهران، این زنان بختبرگشته تا چند سال بعد در شهر نو باقی ماندند و کوچه لهستانیها در انتهای خیابان دوم شهر نو، به نام آنها معروف بود. (پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر)
قاب مشاهیر 1
قسمتهایی از کتاب کاخ تنهایی، خاطرات ثریا اسفندیاری، (قسمت بیست و یکم)؛ فروغ ظفر همان «فرشته نیکوکار» که مثل علاءالدین مرا از (دوربین عکاسی) پسر عمهام گودرز بیرون کشید. به دنبال او دکتر ایادی پزشک مخصوص شاه، وارد میشود و میگوید: «سلام ثریا خانم…»
با خجلت پاسخ میدهم: سلام. آن روز نمیدانستم که دکتر ایادی بعدها دوست منصفی برایم خواهد بود. پس از آنکه وارد اتومبیل لیموزین که پای هواپیما توقف کرده است میشوم، به سوی خانه امیرحسین خان برادر فروغ ظفر به راه میافتیم… پدرم به من گفت:« با رضایت من تو در خانه امیرحسینخان میمانی…» در میان تمام بختیاریهای تهران، امیرحسین خان از احترام ویژه دربار برخوردار بود. برنامهها تمام تنظیم شده بود و من باید خودم را با آن تطبيق بدهم.
پدرم گفت بعد از يك استراحت و خواب – «در خواب است که ما بندگان، در پیشگاه پروردگار، یکسان و برابریم» – فردا به دربار معرفی خواهم شد . ویلای امیرحسین خان را به خاطر ندارم …چیزی در ذهنم نمانده است… فقط، از باز کردن چمدانهایم آسوده میشدم که صدای زنگ تلفن بلند شد: «برای دوشیزه اسفندیاری ممکن است امشب نزد ملکه مادر بیاید؟ ترتيب يك شام کوچك خودمانی داده شده که ایشان هم باید حضور داشته باشند…» دعوت کاخ! در حالیکه من قصد دارم فراغت خود را میان دو پرانتز (استراحت) قرار دهم… پرنسس شمس که گویی موی او را آتش زدهاند، ناگهان در اتاقم میبینم.
چطور توانسته است به این زودی سر برسد؟! او اوقات مرا برهم میزند و مجبورم میسازد تا ذهنم را از اندیشههای گذشته به زمان حال بیاورم. ای داد که يك ثانیه هم نمیتوانم در افکارم غرقه باشم! لباسهایم را روی تختخواب زیر و رو میکند و میگوید: «این پیراهن را بپوشید» و حالا آرایشگر. دو ساعت تمامنشدنی. جواهر، عطر، آرایش…
مسابقه سرعت با عقربههای ساعت! شمس اضافه میکند: «رژلب خیلی کم… بگذارید من درست کنم!» ادامه دارد…
قاب مشاهیر 2
25 هزار تومان جایزه برای دستگیری برادر شاه! محمدعلیشاه قاجار که مشروطه را از اصل و اساس قبول نداشت، پس از فتح تهران توسط مشروطهطلبان از سلطنت خلع و از ایران اخراج شد؛ به جای وی فرزندش احمدشاه قاجار به سلطنت رسید که او هم طفل بود و برایش نایبالسلطنه تعیین شد و این یعنی عملا کار مملکت افتاد دست مجلس مشروطه و سران مشروطهطلب.
در چنین وضعیتی «ابوالفتح میرزا سالارالدوله»، برادر محمدعلیشاه میخواست با کمک خارجیها بهویژه دولت عثمانی، شاه مخلوع را دوباره به سلطنت بازگرداند و داستانی درست کرد برای مملکت که اینطوری بود: «سالارالدوله در کردستان دست به شورش زد و سنندج را گرفت و از مجلس شورای ملی خواست تا با شاه مخلوع همکاری کند، ولی شکست خورد و افراد بسیاری از طرفین کشته و مجروح شدند… مدتی بعد دوباره از راه عثمانی وارد ایران شد و با لشکری از تفنگداران ایلات توانست کرمانشاه و همدان را تصرف کند… ولی در نهایت به سختی شکست خورد.
وی موفق شد از صحنه نبرد بگریزد و چون مجلس برای توقیف یا اعدام او ۲۵ هزار تومان جایزه تعیین نمود، سالارالدوله به عثمانی فرار کرد… چند سال بعد، بار دیگر به کردستان رفت و لشکری جمعآوری کرد و به همدان تاخت، ولی از قوای مشروطه شکست خورد و بار دیگر از ایران گریخت… بعدها به وساطت روسها، حکومت گیلان به او سپرده شد اما بار دیگر طغیان کرد و باز شکست خورد و این بار از ایران اخراج شد… هنگام جنگ جهانی اول دوباره به ایران آمد و کاری از پیش نبرد و سرانجام به قلمرو عثمانی پناه برد.» حالا این جناب سالارالدوله چهجور آدمی بود؟
پیش از آنکه شورشی شود، در دورههای مختلف حاکم کرمانشاه و زنجان و همدان و کردستان بود و هر بار بهدلیل ظلم و ستمی که میکرد شکایت مردم بالا میگرفت و از حکمرانی برکنار میشد و در تاریخ نوشتهاند که چنین آدمی بود: «هنگام رسیدن به میان کسبه [در اولینباری که بهعنوان حاکم وارد شهری در غرب ایران شد]، از توی کالسکه خودش امر میداد و با دست هم اشاره میکرد که به خاک بیفتید، به خاک بیفتید! مردم بیچاره هم به خاک افتاده و زمین اطاعت را بوسیدند. خود شاهزاده از خاک افتادن مردم میخندید. به مرتضیخان شجاع لشکر اردلان که ریاست توپخانه را داشت، امر داد، دراز کشیدند و کتککاری کردند که چرا توپ کم صدا بود.»
قاب تاریخ 2
نقش شاه و پری دیوسالار معشوقهاش در بلوای نان! «…پرونده 17 آذر سال 1321 نیز تحت تنظیم بود. از کسانی که بازداشت شده بودند تحقیقات به عمل آمد و از قراری که بعداً از قوامالسلطنه شنیدم دنباله تحقیقات به جاهای باریک کشیده شده بود. پای زنی به میان آمده بود به نام پری دیوسالار، معشوقه شاه که او در راه ایجاد این بلوا، پول فراوان خرج کرده بود و سردستههای بلوا از قبیل احمد دهقان از او پول گرفته بودند.
دامنه تحقیقات از منبع پول او دارای اهمیت خاص بود، بدین معنی که معلوم شد قبل از بروز توطئه چکی به مبلغ قابلتوجه از حساب شاه به این خانم داده شده بود که آن وجه قابل در حساب او ریخته شده و او را در چنین خرجی آماده ساخته بود. اهمیت این موضوع که از نظر محمدرضا هم مستور نمانده بود، باعث گردیده بود بر فعالیت دربار و ارتش در سقوط کابینه قوام افزوده شود.
به همین جهت اولا از مجلس شورا طی طرحی که از طرف خود نمایندگان مجلس به فعالیت عباس مسعودی و شکرالله صفوی تهیه شده بود، تحت عنوان اینکه «کسانی که تا این تاریخ بیش از 20 سال مدیر و صاحب امتیاز روزنامه بودند، حق داشتن امتیاز و انتشار روزنامه خود را دارند» ماده واحدهای از تصویب گذشت که دو مرتبه روزنامههای اطلاعات و کوشش با داشتن امتیاز روزنامه از طرف مسعودی و صفوی منتشر گردیدند؛
ثانیا کابینه قوامالسلطنه از اکثریت افتاده ساقط گردید و کابینه تازه نیز به ریاست همان علی سهیلی لینالاریکه (لینالعریکه) تشکیل شد که هم قابل انعطاف در برابر خارجیان بود و هم دربار و هم نمایندگان مجلس که کمکم احساس مینمودند باید وارد مبارزه انتخاباتی برای تشکیل مجلس چهاردهم گردند (که اولین دوره انتخابات آزاد پارلمان ایران پس از اختناق 20ساله دوره رضاشاه پهلوی بود).
شرح عکس: احمد دهقان هنگام ورود به محوطه مجلس شورای ملی