
روزنامه هفت صبح، زهرا فرآورده | گفتوگو با بهروز شعیبی که با « روز بلوا » به ماجرایی جنجالی درباره مفاسد اقتصادی پرداخته است.
« روز بلوا » تازهترین تجربه کارگردانی بهروز شعیبی است که در جشنواره سیوهشتم حضور دارد. شعیبی پیش از این با فیلمهای «دهلیز»، «سیانور» و «دارکوب» وارد رقابت فجر شده و تقریبا آثار قابل قبولی به نمایش گذاشته است.
او در فیلم «مغز استخوان» به کارگردانی حمیدرضا قربانی که آنهم در بخش سودای سیمرغ قرار دارد، نقشی کوتاه داشته. شعیبی از بازیگران آرام سینماست که در کارگردانی هم سودای جنجال و حاشیه ندارد، اما درعین حال، محتوا برایش مهم است. او در « روز بلوا » دست روی سوژهای حساس گذاشته و پرونده مفاسد اقتصادی را بر پرده سینما آورده است. با او درباره فیلم جدیدش و نقش سینما در پرداختن به سوژههای اینچنینی گفتوگو کردهایم.
* سوال اولم را از همان سوژه فیلم شروع میکنم که موضوع مهم مفاسد اقتصادی و بحث اختلاس را که در سالهای اخیر بیشتر دربارهاش شنیدهایم، مطرح میکند. ایده اولیه کار از کجا شکل گرفت؟
طرح اولیه و اصلی در رابطه با موسسات مالی و اختلاسهایی بود که خبرهایش را میشنویم. ما به این موضوع فکر میکردیم که اصل این موضوع از اتفاقات پیرامون ما در یکیدوسال اخیر است و اگر اخبار را در این مدت مرور کنید، این خبر در فضای جامعه بیشتر شنیده شده. نکته اصلی ما این است که میخواستیم در مقابل این اخبار، یک مسئولیتپذیری را مطرح کنیم و از طرف قشرهای مختلف جامعه به این موضوع بپردازیم. درواقع با یک نگاه موشکافانه نسبت به مسائل اقتصادی و برخورد اقشار مختلف جامعه با اتفاقات پیرامون این حوزه، سوژه را بررسی کردیم.
* برای روایت داستان سراغ پرونده مشخصی که در این چندسال اخیر شنیده باشیم، رفتهاید؟ یعنی بدانیم این صحنه یا دیالوگ اشاره به فلان پرونده دارد یا اینکه آنچه میبینیم یک نگاه کلی به موضوع است؟
واقعا سراغ پرونده خاص یا مورد مشخصی نرفتیم که داستان براساس آن جلو برود. اما در عین حال هرکسی فیلم را ببیند، ممکن است کدهایی را درباره افراد مطرح پیدا کند که به پروندههای مختلفی که در اخبار عنوان شده ربط داشته باشد، این هم دلیلش بیشتر، تحقیقاتی بود که برای شروع کار در حوزه اقتصاد و پروندههای مفاسد اقتصادی انجام داده بودیم.
* این کدگذاری که گفتید چطور؟ یعنی آنهم با آگاهی به پروندهای مشخص نمایش داده نشده؟
نه اصلا. ما از ابتدا با این قرار که نشانههای مشخصی در داستان داشته باشیم جلو نرفتیم، چون قصد نداشتیم کاری ساخته شود که تاریخ مصرف داشته باشد و تنها به موردی خاص اشاره کند. درواقع میخواهم این را بگویم که از فضای ملتهبی که معمولا ناشی از فضای مجازی است و بیشتر با حاشیه پیش میرود، دوری کردیم و سعی داشتیم کمی عمیقتر به ماجرا نگاه کنیم؛ به طوری که فیلم در دورههای مختلف قابل دیدن باشد. شاید نشانهها و کدهایی که الان در فیلم میبینیم، اگر در سالهای دیگر هم دیده شود نشانههای خودش را در آن زمان پیدا کند.
* « روز بلوا » مانند فیلم قبلی شما «دارکوب» سوژهای اجتماعی دارد، اما با این تفاوت که اینجا دست روی موضوع مهمی گذاشتید که از بحثهای پرسروصدای اینروزهای جامعه است. با توجه به این اشتراک در موضوعات اجتماعی، « روز بلوا » چه تفاوتی با کارهای قبلیتان دارد؟
اگر بخواهم جواب تکراری ندهم، « روز بلوا » به نظر خود من یک فیلم اجتماعی است و غیر از تفاوتهای ساختاری که با کارهای قبلی ما داشته یک تفاوت عمده در قصه، لحن و گویش دارد؛ درواقع در « روز بلوا » یک مقدار سعی کردیم صراحت لهجه داشته باشیم و کمی راحتتر درباره موضوع حرف بزنیم، یا بهتر است بگویم حرفمان را بلندتر بزنیم. برای همین قاعدتا « روز بلوا » در حوزه سینمای اجتماعی یک تجربه جدید برای خود من بود. حالا اینکه این حرف چقدر درست گفته شده یا اینکه کسانی که میشنوند چقدر تاب شنیدنش را داشته باشند، موضوعی است که دوست دارم بعد از دیدن فیلم خودم بدانم.
* « روز بلوا » را با همکاری سازمان اوج ساختید و این اولین همکاری شما با اوج است. همکاری با اوج چطور اتفاق افتاد؟ از این همکاری راضی بودید؟
من خودم این طرح را به دوستان در موسسه رسانهای اوج پیشنهاد دادم و آنها هم پذیرفتند. خوشبختانه آقای تختکشیان هم تهیهکننده خیلی خوبی بودند که پای کار آمدند و این ابتدای شروع کار من و آقای تختکشیان با سازمان اوج بود. با اینکه من از نزدیک هیچ شناخت کاری نسبت به دوستان در موسسه اوج نداشتم اما در طول کار، به تجربه خوشایندی رسیدم. « روز بلوا » برای ما تجربهای بود که خیلی راحت توانستیم فیلم خودمان را بسازیم، کما اینکه سازمان اوج هم بهلحاظ کیفی، حمایت خوبی از ما داشتند.
* پس حتما باید از نتیجه کار راضی باشید؟
خودم الان از کار راضی هستم. اما معمولا فیلمهایی که در جشنواره فیلم فجر حاضر میشود، بازخوردشان را در جشنواره میگیرند و باید ببینم بعد از نمایش در جشنواره و مخصوصا سالن رسانهها چه مواردی درباره فیلم مطرح میشود. درکل آنچه برای من مهم بوده اینکه آن جزئیاتی که در تصورم میخواستم در فیلم رعایت بشود در این فیلم اتفاق افتاده است.
* نقش اصلی فیلم با بازی بابک حمیدیان یک شخصیت روحانی است که آنهم بهشکلی درگیر پروندههای اقتصادی و مالی میشود. چه شد یک روحانی را برای این نقش انتخاب کردید؟ این انتخاب براساس چه زاویه نگاهی بوده؟
من بیشتر از بعد اجتماعی و اخلاق سراغ این موضوع رفتم. بهنظرم وقتی فیلم را ببینید، دلایل انتخاب شخصیت روحانی در فیلم مشخص است. ما احتیاج داشتیم در داستان به شخصیتی استناد کنیم که درواقع وظیفه و رویکردش خیلی معلوم و قابل توجیه باشد، برای همین به شخصیت روحانی رسیدیم. نکته دوم اینکه من فکر میکنم در اینجور مسائلی که خیلی با اجتماع ارتباط برقرار میکند، دیگر بحث از سیاست و حاشیههایش میگذرد و صحبت زندگی آدمها و حتی بیشتر از آن اخلاق وسط است.
به همیندلیل رویکرد من و تیمی که باهم کار میکردیم اصلا مربوط به یک دوره سیاسی و یا مجموعهای مشخص از درخواستها نبود. حرف اصلی درباره اتفاقی است که برای خود مردم میافتد. به نظر من ما ممکن است بتوانیم دولتها را نقد کنیم اما قرار نیست با نقد یک دولت بتوانیم یک موضوعی را به شکل اساسی حل کنیم. حلشدن اساسی یک موضوع، زمانی اتفاق میافتد که ما پارا فراتر بگذاریم و سراغ مردم و اتفاقی که برای آنها میافتد برویم. در این صورت میتوانیم با پرداخت دقیقتر، کمی موضوع را تشریح کنیم.
* پرداختن به موضوعات اجتماعی اتفاق تازهای در سینما نیست، اما باتوجه به سوژههای زیاد و مهمی که در حوزههای اجتماعی وجود دارد و شما هم پرداختن به چند نمونه از آن را تجربه کردید، فکر میکنید سینما بهعنوان یک رسانه اثرگذار، چقدر میتواند در بازتاب و جریانسازی چنین موضوعاتی موثر باشد. مخصوصا در مورد سوژهای مانند مفاسد اقتصادی، سینما چقدر میتواند اینبار را به دوش بکشد؟
اتفاقا من در ادعای خودم در اینباره ثابت هستم و وقتی فیلم را ببینید، متوجه میشوید که اتفاقا من و تیمی که در « روز بلوا » کار میکردیم در پرداخت داستان، پایبند به یک سینمای کلاسیک هستیم، هم در قصهگویی و هم در ساختار. موضوعات اینچنینی سوژههایی است که در ایران و سینمای ما تازه بعد اجتماعی پیدا کرده است. درحالیکه در خارج از ایران ما سالها پیش فیلمی مانند «محله چینیها» داشتیم و یا فیلمهای زیاد دیگری که الان با اسم در ذهنم نیست.
این فیلمها همه از موضوعات اقتصادی پرده برمیداشتند و در عرصه سینمای دنیا این نوع روایت اتفاق تازهای نیست. چرا ما نباید موضوعات روزمان را در بستر فیلمهایی بگذاریم که در یک گونه مشخص از روزمرگی و التهابهای کاذب پرهیز میکنند و سعی دارند موضوعی را موشکافانه بررسی کنند که این موضوع در هر دوره تاریخی میتواند دیده شود. برای همین من اتفاقا برای نشاندادن التهاب داستان در « روز بلوا » خیلی دنبال التهابات بیرونی نرفتم و بیشتر دنبال روابط آدمها و پیچیدگی روابط آنها بودم.
* کمی از « روز بلوا » فاصله بگیریم. بهروز شعیبی را با بازیگری شناختیم و میشناسیم. شما از دورهای وارد عرصه کارگردانی شدید اما هردو را همزمان پیگیری میکنید. کدامیک برایتان جدیتر است یا به آن علاقهمندی بیشتری دارید؟
شاید بهتر باشد که بگویم بهتر از واژه علاقه، آن چیزی است که من را اینروزها بهلحاظ زمانی درگیر میکند. قاعدتا کارگردانی هم بهلحاظ زمانی و هم دغدغه، خیلی برای من وقتگیر است. کارگردانی فضای بهتری برای حرفهایی است که میخواهم بزنم. ولی همزمان از بازیگری هم جدا نبودم و این اتفاق امسال افتاد که من دو کار را بنا به شرایط خوبی که پیش رویم بود، مجبور شدم بازی کنم؛ یک سریال که بهتازگی قرار است درگیرش شوم و یکی هم فیلم «مغز استخوان» آقای قربانی است.
البته منظورم از مجبور، وسوسهشدن برای حضور در این کارهاست. من در بازیگری بیشتر قائل به اصول خودم هستم و نمیتوانم بگویم هر کاری میروم برای اینکه صرفا بازی کرده باشم و یا در عرصه بازیگری فعال باشم. ترجیح میدهم اگر قرار است انرژی و وقتی بگذارم، روی کارگردانی باشد. برای همین جواب مشخصی که میتوانم به سوال شما بدهم این است که اولویت من کارگردانی است.
* در جشنواره امسال علاوه بر « روز بلوا » در فیلم «مغز استخوان» حمیدرضا قربانی هم بهعنوان بازیگر حضور دارید؛ درباره شخصیتی که در این فیلم بازی میکنید، کمی توضیح میدهید؟ به آن چیزی که تا الان از شما دیدیم شبیه است یا اینکه ویژگیهای تازهتری دارد؟
بهنظرم نقشی که در «مغز استخوان» بازی کردم، متفاوت است. چون هنوز فیلم در پردیس ملت نمایش داده نشده، نمیدانم الان خوب است که راجع به آن صحبت کنم یا نه؛ اما همین را بگویم که متفاوت است. حمیدرضا دوست قدیمی من است و باهم دوستی چندینساله داریم. تدوین فیلم «دهلیز» و سریال «گلشیفته» را او انجام داده. گرچه رابطه دوستی و همکاری ما به این فیلم برنمیگردد اما من درکل از دقت و کاری که آقای قربانی دارد، لذت میبرم برای همین زمانی هم که در فیلمش «مغز استخوان» بازی کردم، بیشتر از کارگردانی او لذت بردم. هنوز فیلم را ندیدم که انشالله بهزودی باهم در پردیس ملت ببینیم، اما خیلی امیدوارم و بهنظرم «مغز استخوان» فیلم اجتماعی خیلی خوبی است و حرفهای خوب میزند.
* نمیتوانید در مورد نقش کمی توضیح بدهید؟
چون هنوز خودم فیلم را ندیدم و نقشی هم که بازی کردم خیلی طولانی نیست، برای همین الان حرفی نزنم بهتر است تا بعد از اینکه فیلم را ببینیم.
* در کارنامه کاری شما حوزههای متفاوتی وجود دارد که البته در کارگردانی بهعنوان فیلمساز اهمیتش بیشتر است؛ از فیلم «سیانور» تا «دهلیز» و یا «گلشیفته» که سریالی در شبکه نمایش خانگی بود. خودتان علاقهمند به تجربه مواجهه با سوژههای متفاوت هستید و برای جذابیت تجربههای متفاوت سراغشان رفتید یا این انتخابهای متفاوت اتفاقی و بهواسطه دلایل کاری پیش آمده است؟
واقعیتش من سعی میکنم از تکرار پرهیز کنم. از زمانی که «طلا و مس» را بازی کردم تا الان بارها فیلمنامهای که نقش روحانی در آن بوده، به من پیشنهاد دادند. من هم اول فیلمنامه را خیلی بیطرف خواندم ولی یکی از نکات منفی برایم این بوده که قرار است یک پرسوناژی که بازی کردم، دوباره تکرار شود. در کارگردانی هم همینطور است، اولین نکتهای که برایم اهمیت دارد، این است که سراغ موضوعی بروم که دغدغهاش را داشته باشم.
نکته بعد اینکه سعی کردم حتی در ساختار فیلمها دست به تجربههای جدید بزنم، ولو اینکه ممکن است خیلی هم به نفعم نباشد. یعنی آن واژهای که با عنوان «فیلمساز مولف» و «صاحب سبک» اینروزها میشنویم قاعدتا سخت به من تعلق میگیرد. بهخاطر اینکه انگار وقتی تکرار میکنی، همه میگویند پس تو صاحب یک ایده و فکر هستی اما با انجام کارهای متفاوت دیگر چندان صاحب سبک محسوب نمیشوی.
* البته تجربههای مختلف هم در کنار یکدیگر، میتواند یک امتیاز باشد. اینکه در صورت موفقبودن کسی جسارت رفتن سراغ موضوعات گوناگون را داشته باشد…
من هم بیشتر به این نوع رفتار قائل هستم، چون سینما را با هر دو بخشش دوست دارم؛ هم بخش محتوا که انگار دغدغه ما برای ساخت و پیدا کردن یک لحن است و بخش دوم تکنیک سینما. من خیلی از استفاده و کار با ابزار سینما لذت میبرم. برای همین این حرف شما و لطفی که ممکن است به انتخابهای متفاوت کاری من داشته باشید، نکتهای است که من سعی کردم در ساختار قصه و کارگردانی هم باشد. یعنی یک کاری مثل «دارکوب» داشته باشم بعد یک فیلمی مانند «سیانور» که به قول شما بیشترین چیزی که درگیرم میکند همان تجربه کردن کارهای مختلف است.
* مشغول کار جدیدی هستید؟ بعد از « روز بلوا » و «مغز استخوان» بهروز شعیبی را کجا خواهیم دید؟
نه، واقعیتش هنوز دقیق مشخص نیست اما دوسهتا طرح داریم که دارم روی آنها کار میکنم و فعلا در مرحله صحبت است تا ببینم کدام کمی جدیتر میشود که بخواهم روی آن تمرکز کنم و درگیرش شوم. الان چیزی که بخواهم نقد بگویم دارم کار میکنم، نیست.