فیلمهای قدرنادیده هزاره سوم که باید حتما ببینید
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | سرگرمی در سالهای اخیر زیاد شده است. از سریالهای تلویزیونی تا فیلمهای سینمایی، از بازیهای ویدئویی تا امکانات رفاهی خارج از خانه همه باعث میشوند که انتخابهای زیادی برای سرگرم شدن داشته باشیم که فیلم دیدن فقط یکی از آنهاست. پس طبیعی است که خیلی از فیلمهایی که ارزش دیده شدن دارند از زیر چشممان در بروند. ما معمولا حواسمان پی فیلمهای فصل جوایز است؛ فیلمهایی که شانس گرفتن اسکار دارند یا فیلمهای هنریتر و خاصتری که از جشنوارههای کن و برلین و ونیز برنده جایزه میشوند.
اما حقیقت اینجاست که فیلمهای دیگری هم هستند که هر چند نه به اسکار راه پیدا میکنند و نه در جشنوارههای هنری اروپایی به موفقیت میرسند اما به لحاظ سینمایی آثار خوبی هستند که هم سرگرمکنندهاند و هم قابل تامل. این فهرستی از چند فیلم خوب این سالهاست که ممکن است دیدنشان را از دست داده باشید. در یکی از این فیلمها بازیگر ایرانی حالا بینالمللی یعنی پیمان معادی هم جلوی دوربین رفته است و فیلم دیگر ساخته فیلمساز بزرگ کشورمان عباس کیارستمی است. در این فهرست فیلمهای دیگری مثل «بیوهها» ساخته استیو مککوئین و «برج» ساخته بن ویتلی اقتباس از رمان مشهور جی.جی.بالارد هم حضور داشتند که به دلیل محدودیت جا مجبور به حذفشان شدیم.
*** اکنون شگفتانگیز / The Spectacular Now / کارگردان: جیمز پانسولت/ بازیگران: مایلز تلر، شایلین وودلی
پیش از آن که شایلین وودلی با فیلم «بخت پریشان ما» تبدیل به ستاره شود و مایلز تلر با فیلم «ویپلش» دیمین شزل تواناییهایش را نشان بدهد در فیلم «اکنون شگفتانگیز» جیمز پانسولت جلوی دوربین رفته بودند. این درام رمانتیک داستان پسری به نام ساتر کیلی و دختری به نام ایمی فینکی است. ساتر در روزهای مدرسه دائم مشغول مهمانی رفتن و مهمانی گرفتن است در حالی که ایمی با کتابهایش زندگی میکند و دانشآموز ممتاز مدرسه است.
یک روز ساتر و ایمی متوجه جرقهای بینشان میشوند. این که هر دوی آنها در جستوجوی این هستند که بعد از دبیرستان باید چه کاری انجام بدهند. در حالی که قصه فیلم ممکن است چندان اورجینال و دست اول به نظر نرسد اما فیلم با چنان صداقتی در جزئیات رفتارهای انسانی احساسات عاشقانهاش را وارد میکند که کاملا حس اورجینال بودن به مخاطبش میدهد. بازیها و شیمی بین بازیگران گرم و جذاب است. شخصیتپردازیها آنقدر خوب انجام شده که حس میکنید میتوانید آنها را درک کنید و بهشان احساس علاقه میکنید. این فیلمی است که در داستانش رومانس جاری است اما هرگز در صورتی که ضروری نباشد روی آن
تمرکز نمیکند.
*** مرد ارتشی سوئیسی / Swiss Army Man / کارگردان: دن کوان، دنیل شینرت / ۱۹۶۴/ بازیگران: دنیل رادکلیف، پل دینو
کمدی درامی فانتزی که داستان مرد جوانی به نام هنک را روایت میکند که در جزیرهای متروک رها شده و قصد دارد به رنج و مصیبتش پایان دهد اما ناگهان جنازهای پیدا میکند. خیلی زود متوجه میشود که جنازه هنوز نفس میکشد و میتواند کارهایی انجام بدهد که کمک او باشد تا نجات پیدا کند. در حقیقت آن جنازه شبیه یک چاقوی سوئیسی همه کاره عمل میکند که عنوان فیلم هم اشاره به همین موضوع دارد.
اگرچه شوخطبعی فیلم گاهی اوقات بیش از اندازه عجیب و غریب است اما در نهایت بسیار خوشایند است و باعث میشود فیلم تبدیل به اثری تازهنفس شود. بدون شک این فیلم یکی از منحصربهفردترین و اورجینالترین فیلمهای هزاره سوم است. از نکات مثبت فیلم باید به فیلمنامهاش اشاره کرد و این که چطور فیلمنامهنویسان تلاش کردهاند احساسات واقعی در فیلم وارد کنند تا تماشاگران را وادار به تفکر کنند. بازی قوی بازیگران هم یکی دیگر از نکات مثبت فیلم است. فیلمی که همزمان شوکهکننده و تاثیرگذار است.
*** برادران / Brothers / کارگردان: جیم شرایدن / بازیگران: جیک جیلنهال، ناتالی پورتمن، توبی مگوایر
وقتی تامی کاهیل از زندان آزاد میشود در جستوجوی برادرش سام است که در نیروی دریایی خدمت میکرده تا دوباره با او و همسر سام، گریس ارتباط برقرار کند. در حالی که نیروی محرکه خانواده در این درام شرایدن بنا میشود سام آرزو میکند که یکبار دیگر به میدان نبرد برگردد. متاسفانه او به افغانستان فرستاده میشود و تصور میشود که مرده است.
به تدریج این ماجرا باعث میشود گریس و تامی تحت تاثیر اندوه مرگ سام به طرز غیرمنتظرهای به یکدیگر نزدیک شوند در حالی که سام در افغانستان میجنگد تا خودش را به خانه برساند. این فیلم اگرچه ریتم کندی دارد اما قوی است و با اجراهای خیرهکننده از سمت بازیگرانش از آن آثاری است که ارزش دیدن را دارد. فیلم نگاهی فوقالعاده به زخمها و تروماهای جنگ و کسانی که به جنگها فرستاده میشوند، دارد. به علاوه یک پیچش داستانی احساسی هم به این جریان اضافه میکند که باعث میشود تعارض به طرز فزایندهای واقعیتر به نظر برسد و اگر هیچکدام از اینها برایتان کافی نیست بازی توبی مگوایر در فیلم به تنهایی کافی است تا آن را ببینید.
*** آشفته/ Disturbia / کارگردان: دی.جی کاروسو / بازیگران شیا لبوف، دیوید مورس
تریلری درباره مردی به نام کیل برشت که پدرش را از دست میدهد و کنترل زندگیاش از دستش خارج میشود تا زمانی که در خانهاش خودش را قرنطینه میکند. وقتی دختر جدیدی به نام اشلی به خانه کناری نقل مکان میکند زندگی کیل رنگ و بویی میگیرد و احساس میکند که به اشلی علاقهمند شده. اما مسیر خوشگذرانیهای آنها تغییر میکند چون خیلی زود متوجه میشوند که همسایهشان آقای ترنر ممکن است یک قاتل سریالی باشد.
این فیلم شاید کاملا یک اثر اورجینال نباشد چون تعدادی از کلیشههای تریلرهای نوجوانانه در آن دیده میشود اما چیزهای زیادی دارد که مخاطبش را شگفتزده کند. به علاوه فیلم در الهام گرفتن از بقیه فیلمهای ترسناک و تریلر خیلی خوب عمل میکند چون در نهایت موفق میشود مسیر خودش را ادامه بدهد. گاهی اوقات فیلم پرتنشی میشود و کاری میکند که به زحمت روی لبه صندلیتان بند شوید. در ژانری که به نظر میرسد پر از شخصیتهای غیردوستداشتنی است این یکی فیلمی است که کاراکترهای لذتبخشی دارد.
*** کمپ ایکس ری / Camp X-Ray / کارگردان: پیتر ستلر / بازیگران: کریستن استوارت، پیمان معادی
این درام درباره سربازی به نام کول است که نگهبان جدید خلیج گوانتانامو شده و دوستی بین او و یکی از زندانیان به نام علی (با بازی پیمان معادی) شکل میگیرد. در همین حین وظایف روزانه باعث میشود او به این فکر بیفتد که چرا به ارتش پیوسته است چون آنچه در ارتش اتفاق میافتد با چیزی که او در ذهنش داشته بسیار متفاوت است. این تصویری تکاندهنده از دو دوستی است که هیچ مشابهتی با یکدیگر ندارند اما در دو سر این تعارض مقابل یکدیگر هم نایستادهاند.
فیلم بسیار احساسبرانگیز و تکاندهندهای است و در حالی که ریتم تندی ندارد بازیهای فوقالعاده استوارت و معادی باعث میشود که گذر زمان را احساس نکنید. البته در زمینه موضوع اصلی فیلم کمی سطحی عمل میکند. فیلم باعث میشود که تماشاگر درباره موقعیتی که کاراکترها در آن هستند حساسیت به خرج بدهد و دوستی بین کاراکترها هم به طرز ویژهای شخصی از کار درآمده و باعث میشود که تماشای فیلم راضیکننده باشد.
*** برف شکن/ Snowpiercer / کارگردان: بونگ جون هو / بازیگران: کریس ایوانز، جیمی بل
پیش از آن که بونگ جون هو با فیلم «انگل» نامش را در جهان تثبیت کند سال ۲۰۱۳ اولین فیلم هالیوودیاش را ساخت. در این فیلم علمی-تخیلی کریس ایوانز نقش کرتیس را بازی میکند. فیلمی که درباره مشکل گرم شدن کره زمین است که باعث شده نیمی از ساکنان زمین نابود شوند. بازماندگان در یک قطار زندگی میکنند که نامش برف شکن است. این قطار توسط طبقات مختلف اجتماع به بخشهای گوناگون تقسیم شده است. در حالی که بخشی مربوط به ثروتمندان است کسانی هم هستند که هنوز در فقر به سر میبرند و توجه و مراقبت کمتری دریافت میکنند.
وقتی این رفتار جانبدارانه نسبت به فقرا ادامهدار میشود آنها تصمیم میگیرند علیه مدیران قطار انقلاب کنند.
این فیلم به طرز دلپذیری از جلوههای ویژه با گرافیک کامپیوتری دوری میکند و حواسش هست که پتانسیلهای اکشن داستان فیلم باعث استفاده بیش از حد از سکانسهای اکشن نشود و در نتیجه انتخاب میکند تا تعادل را به صورت کامل بین داستان اورجینال و سکانسهای اکشن حفظ کند. در راس همه این ماجراها هم بازی فوقالعاده کریس ایوانز را داریم و بقیه گروه بازیگران هم اجرای خوبی از خودشان نشان میدهند. اگر همه اینها باعث هیجانزده کردن مخاطب نشود آن چرخش پایانی فیلم قطعا تماشاگر را میخکوب خواهد کرد.
*** ۲۴ فریم/ ۲۴ Frames / کارگردان: عباس کیارستمی / بازیگران: -
عباس کیارستمی. برای دوستداران سینما این نامی نیست که مجبور باشند در گوگل جستوجویش کنند. او یکی از بزرگترین کارگردانان معاصر سینماست. ژان لوک گدار فیلمساز بزرگ و از بنیانگذاران موج نوی فرانسه زمانی گفته بود: «سینما با دی.دبلیو گریفیث شروع میشود و با عباس کیارستمی تمام میشود.» قبل از آن که سال ۲۰۱۶ جهان دچار فقدان عباس کیارستمی شود او مشغول کار روی یکی از پروژههایش بود که شور و شوق زیادی هم برای آن داشت: این که نقاشیهای شاهکار سرتاسر دنیا را در همکاری با موزه لوور به شکل تصویر متحرک دربیاورد. در نهایت مشکلاتی ایجاد شدند و او کارش را به عکسهایی ثابت که خودش گرفته بود تغییر شکل داد. پسرش احمد کیارستمی بعدتر فیلم را تکمیل کرد و سال ۲۰۱۷ فیلم پخش جهانی شد.
حاصل نهایی فیلمی شد که میتوان آن را کنار بهترین کارهای عباس کیارستمی قرار داد. دیدگاهی معنوی و آرامشبخش از جهان. هیچ فیلمی بهتر از این نمیتوانست آواز قوی این فیلمساز بزرگ باشد. به نظر میرسد که او یکجوری متوجه شده بود که زمان رفتنش رسیده و این فیلم را ساخته بود هر چند در درک منطقی ما چنین چیزی غیرممکن است. فیلم در ذات خودش اپیزودیک است و فریم به فریم عکسهایی را نشان میدهد که روی هر کدام به اندازه چند ثانیه توقف میکنیم. کیارستمی با جزئیاتی قبل و بعد از هر نما فیلمش را سرشار میکند. از موسیقی آمبیانت استفاده میکند درنتیجه انگار به عکسها زندگی میبخشد. این همان سینمای هدایتگری است که دربارهاش شنیدهایم چون هر نما به شما موهبتی آرام میبخشد. فریم پایانی یکی از بهترین سکانسهای پایانبندی در جهان سینماست و همه فیلم انگار برای همان نمای درخشان آماده شده است. این فیلم را هرچه زودتر ببینید.